کنفرانس بینالمللی با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت
ارتباط زنده با ۲۰۰۰نقطه در کشورهای مختلف و اشرف۳
در آغاز چهلمین سال مقاومت انقلابی، روز شهیدان و زندانیان سیاسی
سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی
سرنگونی رژیم آخوندی
لازمه دمکراسی و عدالت اجتماعی در ایران
استفن پاند عضو پیشین پارلمان انگلستان
ما باید قویترین پیام ممکن را به رژیم ایران بفرستیم که شما نمیتوانید یک ملت را برای همیشه سرکوب کنید و باید بهخاطر جنایاتتان جوابگو باشید. مردم ایران باید این حق را داشته باشند آنچه را میخواهند ابراز کنند و برای چگونگی مصرف منابع طبیعیشان تصمیم بگیرند.
در تظاهرات اخیر، آنها به دنیا نشان داند دیگر این رژیم را نمیخواهند و این انکارناپذیر است. بسیاری از آنها برای اهداف والای آزادی و دمکراسی کشته، مجروح یا دستگیر شدند. رژیم تمام تلاشش را کرد تا این واقعیت را پنهان کند و اکنون این وظیفه ماست که صدای آنها باشیم. این رژیم وحشی را افشا کنیم که بیش از ۴۰سال است مردم ایران را به بردگی گرفته است.
من به حمایت خودم از مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهشان، شورای ملی مقاومت ایران ادامه خواهم داد تا روزی که ایران آزاد شود. در ایران امروز مردمانی هستند که زندگیشان را برای آزادی به خطر میاندازند. ما در غرب، در این کشور و در سایر نقاط جهان بهطور کامل متعهدیم که از آنها حمایت کرده و همبستگی خودمان را ابراز کنیم و از همه مهمتر اینکه، به آنها بگوییم تنها نیستند.
رقیه ملک محمدی
خواهران و برادران عزیز. بههمه شما سلام میکنم.
و بههموطنانام و هواداران سازمان و خانوادههای شهیدان و زندانیان سلام میکنم میدانم در این عید مقاومت، دلهای همهشون لبریز است از یاد شهیدان، از همه کسانی که رنج کشیدند، زندان رفتند، شکنجه شدند و هزاران و هزار قهرمان، هزاران هزار بینام و نشان که کسی اسمشان را هم نمیداند اما این مقاومت را از رنج و درد و از عشق و ایثار خود یعنی از ذره ذره وجودشان ساختند و با جانهای خودشون آبیاریش کردند و تبدیلش کردند به مهمترین هماورد رژیم که بیتردید آخوندها را از ایران ریشهکن خواهد کرد
سلام بر نسل سی خرداد که تنش مجروح و خونچکان است اما با عشق پرشکوهش به برادر مسعود بهراهبر آزادی و رهایی یک روز هم از جنگ با رژیم دست نکشید، از میدانهای نبرد عبور کرد. از اتاقهای شکنجه،، از واحد مسکونی از قبر و تابوت و قفس عبور کرد، از سولهها و سالنهای حلقآویز در سال۶۷ از محاصره ۱۴ساله در اشرف و لیبرتی عبور کرد اما ذرهیی از آرمانش دست برنداشت و امروز امید مجسم مردم ایران برای آزادی است.
سلام بر سی خرداد عید سرخفام مقاومت در چهلمین سالگردش، سلام بر سی خرداد روز شهیدان و زندانیان سیاسی و سلام بر ۳۰خرداد سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران.
و افتخار بر مردم ایران و مجاهدیناش که ۴۰سال است با پلیدترین و وحشیترین دشمن آزادی در جهان امروز در جنگ است.
امروز به یاد روز داغ و خونین سی خرداد هستیم. روز گذاشتن بنای مقاومت برای آزادی. روز کبوتران خونین بال میلیشیا، روز پاسخ نه مردم ایران به رژیم خمینی، و روز آغاز آینده تابناک مردم ایران.
سال ۱۳۶۰ است. مدتهاست که امکان هر تجمع و تظاهرات کوچک را خمینی و پاسدارانش با گلوله و قمه و سنگ و باتون و دستگیری و شکنجه سلب کردهاند.
هر روزنهای به سمت آزادی مسدود میشود. ابرهای تیره بر آسمان سیاسی و اجتماعی ایران سایه گسترده.
سؤال این است آیا میتوانیم مخفیانه و بدون اطلاع رژیم یک تظاهرات بزرگ را تدارک ببینیم؟
آیا آخرین تلاش مسالمتآمیز برای اتمامحجت سیاسی و تاریخی با خمینی را میتوانیم محقق کنیم؟
آیا میتوانیم یک تظاهرات بزرگ را به هر قیمت برگزار کنیم؟
زبان حال نسل ما در آن روز را برادر مسعود بیان کرده است: «ما به قربانگاه میرویم تا نسلهای آتی لعنتمان نکنند.
به ۴۰سال پیش برمیگردم. به روز تاریخی ۳۰خرداد. خاطرات لحظه به لحظهاش و چهرههای مصمم خواهران و برادرانم همچنان با من است.
ساعت ۲و نیم عصر است. من به همراه معلمین دیگر، در چهارراه مصدق هستیم.
افراد بهصورت تکی یا دو نفره و چند نفره در میدان فردوسی و چهارراه مصدق حاضر میشوند. برخی در صف مغازهها. برخی در پیادهروها. پاسداران نباید تا لحظه شروع تظاهرات باخبر شوند.
رژیم باید مطلقاً غافلگیر شود وگرنه امکان برگزاری تظاهرات از دست میرود.
در دلم غوغایی است. به اطرافم نگاه میکنم و گوشه گوشههای خیابان و چهار راه را از نظر میگذارنم. ساعت سه و چهل و پنج دقیقه است. به هرکس که از ماشین پیاده میشود یا به بهانهیی به مغازهها سر میزند، نگاه میکنم.
آیا سازمان میتواند مخفیانه یک تظاهرات چند صد هزاران نفره را شکل دهد این کار غولآسایی است.
راس ساعت ۴ باید تظاهرات شروع شود. خیابان ساکت است. رفت و آمدهای به ظاهر معمولی جریان دارد.
در آن لحظات و ثانیههای آخر هرگز فکر نمیکردم که در پایان این روز، یک مقاومت بزرگ در مقابل رژیم شروع میشود که براستی گذر از هفت خان و هفتاد خان و هفتصد خان است.
۳۰ثانیه به ساعت ۴ و یکباره شعار یا مرگ یا آزادی سکوت خفقان را میشکند.
با سرعت باور نکردنی صفوف تظاهرات شکل میگیرد. حیرتزده به اطراف نگاه میکنم. با شعار به سمت خیابان فرودسی حرکت میکنیم. دقایقی بعد صدای گلولههای پاسداران در فضا میپیچد. با سرعت پیش میرویم و به جمعیت افزوده میشود. به اطرافمان نگاه میکنم دختران و پسران جوان. با شور فریاد میزنند یا مرگ یا آزادی. زنده باد آزادی.
و بعد گلههای پاسداران با تیغ و قمه و گلوله هجوم میآوردند. برخی مجروح و خونین کف خیابان میافتند. بهسرعت پراکنده میشویم. تا بتوانیم دوباره تظاهرات را شکل بدهیم. درهای مغازهها و خانههای اطراف و آغوش مردممان برایمان گشوده میشود.
همچنین پاسداران در تعقیب نفرات متفرق میشوند دوباره جمع میشویم و شعارها شروع میشود. دوباره و دوباره حمله پاسداران. جنگ و گریز تا ساعت هشت شب ادامه دارد. تمام مناطق مرکزی تهران فریاد یا مرگ یا آزادیست. این شعاری و عهد و پیمانی است که تا امروز ادامه دارد.
برادرم حسین را مجروح و خونین دیدم که گفت در همان میدان کسی مرا به خانهاش برد و حفاظت کرد. مردم شریف تهران همه به کمک آمده بودند.
پاسداران وحشیانه شلیک میکردند و دستهدسته تظاهر کنندگان را سالم و مجروح دستگیر میکردند.
آنچه بسیار شگفتانگیز بود. انسجام و ارتباطات مجاهدین بود. هر حرکتی با انضباط و هوشیاری و با سرعت انجام میشد. پاسداران گیج و وحشی بودند.
آن روز با سرکوب تظاهرات ۵۰۰هزار نفره مردم ایران و اعدامهای شتابزده و شبانه دختران و پسران جوان و نوجوان در شب ۳۰خرداد به پایان رسید. دوران مسالمت را که مجاهدین تلاش میکردند طولانی کنند، خمینی با خون و گلوله و آتش بهپایان رساند.
و بعد از آن روز بود که مقاومت ایران مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب داد و پرچم مقاومت سراسری برای آزادی را برافراشت.
گفتم که نسل ۳۰خرداد شکنجهگاهها را در نوردید.
در سالهای ابتدای دهه۶۰ من مثل دهها هزار عضو یا هوادار مجاهدین در زندان بودم. در زندان اوین بودم و به چشم دیدم که نسل ۳۰خرداد وقتی هم که اسیر و بیدفاع و دست و پا بسته است در مقابل هیولاهایی مثل لاجوردی چه جانانه میجنگند.
این که آدمخواران و آدمکشان خمینی در اوین و زندانهای دیگر چه میکردند، داستانهایش تا حد کمی گفته شده، اما اینکه خواهران ما در این شکنجهگاهها چه ایستادگی و مقاومتی کردند به ندرت کسی از آن خبر دارد. آن مقاومتها در زندانهای سال۶۰، آن اعدامها که بعضی روزها در اوین صد مجاهد یا دویست مجاهد یا حتی ۳۰۰ یا ۴۰۰نفر را تیرباران میکردند، و آن ۳۰هزار زندانی سیاسی که بیش از ۹۰ درصدشان مجاهد بودند و برای وفاداری از آرمانشان سرموضع ایستادند و حلقههای دار را انتخاب کردند، همه آن داستانها رستگاری نسل ۳۰خرداد و داستان مقاومتی است که از آن روز شروع شد
شروع مقاومت در ۳۰خرداد مثل شروع هر کار بزرگی خیلی سخت بود. اما بسیار سختتر، بسیار عظیمتر و البته پرشکوهتر استمرار آن است.
من وحشیگری رژیم و حزباللهیها و پاسدارهایش را در ۳۰خرداد دیدم. شاهد بخشی از شکنجهها و کشتارها در زندان بودهام. جنایتها و حملههای رژیم بهاشرفیها را دیدهام. شاهد موشکبارانهای رژیم به مجاهدین در لیبرتی بودهام و صحنه بهصحنه و روز بهروزش را حس کردهام. اینها در توحش و قساوت از نمونههای بینظیر جهان امروز است. اما میخواهم گواهی کنم که پدیدهیی هست از این بهمراتب و بهمراتب شگفتتر و آن مقاومت در برابر این سرکوبهاست.
این عجیب نبود و نیست که رژیم برای حفظ قدرتاش این طور جنایت کند، عجیب این است که در مقابل چنین رژیمی یک مقاومت برپا میشود و عجیبتر این است استمرار پیدا میکند. آنهم نه یک سال، نه ده سال، که چند دهه.
راز این مقاومت چیست؟ راز این طاقت و ظرفیت چیست؟ راز این تسلیم ناپذیری و شکست ناپذیری چیست؟
این راز اسماش انقلاب است.
انقلاب درونی مجاهدین، انقلاب خواهر مریم.
چطور میشود قیمت داد و قیمت داد و خسته نشد؟
چطور میشود با سوزن کوه کند؟
چطور میشود در یک مقطع در مقابل رژیم و دوازده دولت که همراهیاش میکردند، ایستاد و از آن مهلکه پیروز بیرون آمد؟
چطور میشود در دل اختناق و سرکوب، کانون شورشی را سازمان داد و قیامها را برانگیخت
چطور میشود شیطانسازی، تروریسم، عملیات نفوذ و انواع دسیسهها برای فروپاشی مقاومت را درهم شکست؟
رازش انقلاب است. و تربیت نسلی از زنان و مردان که آماده هر فداکاری و هر مسئولیتی هستند.
ما ایدئولوژی فردیت خودپرستانه و ایدئولوژی جنسیت را شکست دادیم که توانستیم در مقابل رژیم شکست ناپذیر شویم. ما ایدئولوژی خمینی را در کانون اصلیاش یعنی زنستیزی شکست دادیم که توانستیم برابری زن و مرد را بهطور حقیقی برقرار کنیم . ما یک رهبری با همین طینت و با همین سرشت یعنی پاک و رها را انتخاب کردیم و از آن پیروی کردیم و سر بر راهش گذاشتیم که توانستیم یک مقاومت منسجم و مستحکم داشته باشیم.
این راز مقاومت ماست و خوشبختانه امروز نسل جوان و رویان ما در شهرهای ایران بهاین راز پی بردهاند و بهاین مقاومت رو آوردهاند و میشنویم که هر روز آخوندها از این واقعیت در حال گسترش جیغ و فریاد میکشند.
امروز من و خواهرانم و برادرانی که در مقطع ۳۰خرداد دستگیر شدند و در این بزرگداشت حاضر هستند یادآور آن روز بزرگ و خونین هستیم.
از آنروز تا امروز، مردم و مقاومت ایران راه بس درازی را طی کردهاند. در بغرنجترین شرایط داخلی، منطقهیی و بینالمللی و با عبور از سختترین آزمایشها و سهمگینترین خطرها. با ۱۲۰هزار شهید راه آزادی، از جمله ۳۰هزار قتلعام شدگان ۶۷ و با بیش از ۱۵۰۰ شهید قیام، پرچم سرنگونی بهدست راهبران آزادی برافراشته و در اهتزاز است.
و امروز در سالگرد ۳۰خرداد ما با کهکشان شهیدان و با رهبری پاکبازمان برای اینکه مجاهدی باشیم که تمامی لحظهها و نفسهایمان در مسیر خلق و انقلاب و قیام و شورش برای سرنگونی و رقم زدن آینده آزاد و درخشان میهنمان باشد، تجدید عهد میکنیم.
آری، مجاهد راه خدا و خلق هر صبح خود را با یادآوری این عهد خونین با تکیه بر آموزههای انقلاب رهاییبخش مریم آغاز میکند و هر شام با همین عهد و پیمان برای صبحی دیگر آماده میشود.
نسل ما یک روز انتخاب کرد که مقاومت در مقابل رژیم را شروع کند و بیتردید و بیتردید روزی هم که کار این رژیم را تمام کند و سرنگوناش کند فرا خواهد رسید.