گزارش حاضر، چکیدهای از حماسه مردم بهبهان در قیام سراسری آبان ماه است. این شهر یکی از پیشتازان شهرهای شورشی ایران بود. متن گزارشات با استفاده از نکات ارسالی کانونهای شورشی مستقر در این شهر تنظیم شده است:
عصر روز جمعه ۲۴ آبان، تظاهرات مردم بهبهان از چهار راه بانک ملی شروع شد. تظاهرات تا ساعت ۱۱شب ادامه داشت. زن و مرد، پیر و جوان در چهارراه بانک ملی تجمع کرده بودند. تابحال شهرستان بهبهان چنین صحنهای را به خود ندیده بود. مردم شعار میدادند: «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران». بنزین گرونترشده، فقیر فقیرتر شده» و «ایرانی میمیرد، ذلت نمیپذیرد».
روز شنبه ۲۵ آبان مردم و جوانان از ساعت ۹.۳۰ صبح به چهارراه بانک ملی آمدند. تظاهرات تا ساعت ۱۱ قبل از ظهر با شعارهای مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور و توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه ادامه پیدا کرد.
ساعت ۱۱۳۰ روبهروی بانک ملی بیش از ۳هزار نفر از همه اقشار، از کسبه و کشاورز و دانشجو و کارمند و افراد بیکار و فقیر، حضور پیدا کردند.
ساعت۱۲ ظهر شنبه، شعبهٔ بانک ملی، قدیمیترین بانک حکومتی در بهبهان که چند طبقه بود، به آتش کشیده شد. بعد از آن بانک سپه روبهروی سینما به آتش کشیده شد. جوانان و مردم بعد بهسمت بانک صادرات رفتند که آن هم در آتش بهطور کامل سوخت و ساختمانش فرو ریخت. روبهروی بانک در آن طرف خیابان، دو بانک بهنام بانک کشاورزی و بانک پاسارگاد تخریب شد.
نیروهای سرکوبگر، بسیجی و سپاه که با گاز اشکآور و شلیک گلوله با جوانان شورشی شهر درگیر شده بودند در برابر ایستادگی قیام کنندگان کاملا مستاصل شده و عقب نشستند.
از چهار راه بانک ملی تا فلکه معلم، بانکهای سپه، بانک رفاه، مسکن و ملت، توسط جوانان شورشگر به آتش کشیده شد و تخریب شد.
در فلکه معلم یک نماد از آخوند مطهری بود که مردم آن را کندند و به کنار انداختند.
بهبهان تخریب مجسمه مطهری - ۲۵ آبان ۹۸
زنان شهر در حالیکه علیه رژیم آخوندی شعار میدادند و برای سرنگونی رژیم، دعا میکردند به جوانان شورشی آب میدادند و به آنها درود میفرستادند. بین مردم و جوانان همبستگی بالایی شکل گرفته بود.
چندین لباس شخصی، توسط یک کانون شورشی شناسایی و با صدای بلند به مردم معرفی شدند. آنها در همانجا توسط مردم بهشدت گوشمالی داده شدند. جوانان شورشی جلودار بودند و نمیگذاشتند مزدوران و مأموران به چهار راه نزدیک شوند و همزمان شعار مرگ بر خامنهای سر میدادند.
جمعیت در چهار راه بانک ملی، بیشتر از ۵هزار نفر شده بود. همزمان در فلکه ۶۰متری، طرف دیگر شهر؛ قبل از فلکه استیل، تجمعات دیگری شکل گرفته بود و شعار میدادند. انگار همه مردم بهبهان به خیابان آمده باشند.
نیروهای سرکوبگر و پاسداران تیراندازی را بیشتر کردند. نیروهای گارد ویژه پشت چند ماشین آتشنشانی که از خیابان معلم بهسمت بانک ملی میآمد، موضع گرفته تا خودشان را به چهار راه بانک ملی برسانند. مردم شیشههای ماشینها را شکستند و با پرتاب سنگ مأموران را از ماشینهای آتشنشانی دور کرده و بین آنها فاصله انداختند.
درگیریهای جوانان شورشی بهبهان و تخریب مراکز حکومتی
از ساعت یک بعدازظهر، تیراندازیهای مستقیم و شلیک گاز اشکآور در خیابان معلم و جوانمردی و خیابان «مسجد بردی» شروع شد و در ساعت۴ عصر درگیریها در خیابانها شدت پیدا کرد.
در فلکه شیراز؛ جایی که برادران دشتی (مهرداد و محمود) تیر خوردند و شهید شدند، درگیریها با شدت ادامه داشت. پاسداران جنایتکار با دست باز کشتار میکردند.
تک تیراندازهای لباسشخصی از اطلاعات سپاه روی پشتبام مسافرخانه مهمانپذیر موضع گرفته بودند و محمود دشتینیا را که در میان جمعیت بود نشانه گرفته و شهید کردند. وقتی محمود تیر خورد، برادرش مهرداد رفت بالای سرش و صدایش میزد کاکا، کاکا، تکتیرانداز به سمت مهرداد هم شلیک کرد و او هم در جا شهید شد.
شهیدان قیام - مهرداد و محمود دشتینیا - بهبهان
بعد از ساعت چهار بعدازظهر، در چهار راه نحوی تمام شعبههای بانکها، از صادرات تا ملی و تجارت، به آتش کشیده شده بود.
درگیریهای مردم و جوانان با پاسداران، تا چهار راه هلال احمر و چهار راه بیمارستان همچنان ادامه پیدا کرد و از فلکه بیمارستان به فلکه مراحل و خیابان پیروز کشیده شد.
روی پل شهربانی جوانان با فاصله کمتر از ۱۵متر رو در روی نیروهای سپاه که جزو تیپ نیروی زمینی مخصوص «ضدامام حسن مجتبی» بودند درگیر شدند و آنها را از روی پل شهربانی عقب راندند.
مردم کسانی را که تیر میخوردند را سریع به بهداری یا خانههای مردم منتقل میکردند.
۵۰۰متر آنطرفتر از این صحنه درگیری، خانه شهید فرزاد انصاری بود. شهید فرزاد بنّای کاشی و سرامیک بود. وی از کار برگشته بود لباس کارش را تعویض کرد و به خیابان آمد و بین مردم رفت که سپاه جنایتکار بهصورتش شلیک کرد و شهید شد.
شهیدان قیام - فرزاد انصاری - بهبهان
مردم شهرستان بهبهان سوگند خوردند که به ازای هر شهید باید ۱۰پاسدار را بکشند. تکتیرانداز پاسداری که اسمش احمدیفر است، توسط مردم شناسایی شده است.
همزمان چهارراه شیر و خورشید هم درگیری بود. حدود یک ساعت و نیم جنگ و درگیری بود پاسداران با سلاح، جوانان با سنگ و دستان خالی.
یکی از دختران شجاع بهبهان بلوکهای بلوار را میشکست و سنگهای بلوکها را به سمت پاسداران پرتاب میکرد مورد اصابت گلوله قرار گرفت که مردم او را از صحنه خارج کردند.
در فلکه نحوی، بانک انصار، بانک مسکن، بانک تجارت، بانک قوامین، بانک سپه و بانک مؤسسه مالی ملل، توسط مردم همزمان به آتش کشیده شد.
از فلکه نحوی به سمت فلکه هلال احمر یک بانک سه طبقه بهنام صادرات را آتش زدند. ۱۰قدم آنطرفتر بانک سینا را هم آتش زدند که کاملاً سوخت. بعد از بانک سینا، شعبه دوم بانک ملی کامل سوخت و سقفش پایین ریخت.
بعد از فلکه هلال احمر، ساختمان دفتر نماینده مجلس ارتجاع از شهرستانهای بهبهان و آقاجری توسط مردم به آتش کشیده شد.
در فلکه بیمارستان بانک بزرگ صادرات را هم مردم آتش زدند.
همزمان در قسمت دیگر شهر در فلکه ۶۰متری و استیل جمعیت زیادی که جمع شده بودند، به جوانان در فلکه شیراز (میدان بسیج) پیوستند. مردمی که مشغول کار بنایی بودند برای جوانان شورشی گونی گونی سنگ جمع میکردند.
زنان و دختران در جنگ و درگیری فعال بودند و کوبل جوانان در جنگ و گریز شرکت داشتند.
بعد از آتش زدن بانکها نوبت به آتش زدن پمپبنزینها رسید. جوانان موتورسوار سراغ تکتک پمپبنزینها رفته و همه را تخریب کردند.
اولین پمپبنزین در میدان ارجان و دروازه قرآن بهبهان بود. مردم عزم جزم کرده بودند که در برابر گران کردن بنزین به حکومت درس فراموشی ناپذیری بدهند. کل محل را تخریب کردند. دوربینهای کنترل کننده از جا کندند و همه وسائل مدیریت متعلق به سپاه را از بین بردند. مردم خشمگین امکانات دولتی را در یک چشم بهم زدن نابود کردند.
پمپ بنزین دوم در میدان کارخانه سیمان که جایگاه سوخت و گاز و گازوییل بود را تخریب کردند.
سومین پمپبنزین در ۶۰متری کاملاً از بین برده شد.
پمپ بنزین بیرون شهری بعد از فلکه استیل به سمت اهواز یا رامهرمز بود که آن را هم تخریب کردند.
جنگ اصلی و شدید بین مردم و نیروهای رژیم در چهار راه بانک ملی بود و در پل شهربانی نرسیده به فلکه شیراز (میدان بسیج)و چهار راه شیر و خورشید و ۶۰متری...
در این خیابانها درگیری شدید و تیر مستقیم میزدند و گاز اشکآور. ولی مردم با دست خالی و اتحاد بینظیر مأموران و پاسداران را از کرده خود پشیمان کرده بودند.
درگیریها تا ساعت هشت شب در فلکه بید بلند ادامه داشت. هر چند درگیری در ساعت هشت شب، تمام شده بود، اما مردم و جوانان در ساعت دوازده شب یک بانک به اسم آینده که متعلق به پاسداران بود را در منطقه مراحل به آتش کشیدند.
شنبه شب، گارد ویژه و نوپو (نیروی ویژه پاسداران ولایت)و ضدشورش از اهواز برای کمک به پاسداران وارد شهر شد.
ساعت ۹ شب چهاراه بانک ملی تاریک بود. جوانان جمع شدند و لاستیکها را آتش زدند و چهارراه را بستند. گارد ویژه به سمت مردم تیر مستقیم شلیک میکرد.
چندنفر از مردم با اسلحه شکاری دنبال فرمانده بسیجیها میگشتند. به ۴بسیجی شلیک کردند.
ساعت ۱.۵ شب درگیری به چهار راه شیروخورشید رسید. شیشههای محلی در کنار مسجد که مردم آنرا به لانه جاسوسی میشناختند، خرد کردند.
ساعت ۲.۵ شب در میدان بسیج، وسط میدان یک مجسمهٔ بسیج و سپاه بود. مجسمه را آتش زده و بانک کشاورزی دیگری را در همان فلکه تخریب کردند.
شنبه شب باران آمد و روز یکشنبه رژیم و مزدوران با ماشینهای آتشنشانی خونهای شهیدان قیام را پاک کردند تا آثار جنایت را بپوشانند.
روز یکشنبه در بهبهان حکومت نظامی بود و قدم بقدم سپاهان صورت پوشیده و مسلح در همه چهار راهها و ورودی و خروجی شهر ایستاده بودند.
یکشنبه شب در میدان ارجان مردم به بسیجیهایی که مشغول ایست و بازرسی بودند تهاجم کردند و ماشین آنها را به رگبار بستند. ۶ بسیجی زخمی شد و آنها را به بهزیستی سپاه منتقل کردند.
سهشنبه ۲۸ آبان یک بانک حکومتی فقط در منصوریه باقی مانده بود که جوانان شهر آن را هم آتش زدند.
هیچ ادارهیی در شهر سالم نمانده بود. اداره امور مالیاتی هم که مردم و کسبه از آن خیلی دل پری داشتند، تخریب شد.
از آن به بعد بگیر و ببندها شروع شد و هر روز چندین نفر را میگیرند و برای بازجویی میبرند.
یکی از جوانان بهبهان درباره این چند روز قیام در بهبهان نوشت:
در درگیری روز ۲۵ آبان همه مردم از اقشار مختلف شرکت داشتند و به همدیگر کمک میکردند. روحیه مردم و جوانان خیلی بالا، جوِ مثبت و وضعیت و شرایط، انقلابی بود. همه مردم، بسیج و سپاه و سران رژیم را نفرین و لعنت میکردند و به این باور رسیده بودند که آخوندها رفتنی هستند.
مردم شهرستان بهبهان همه بهخاطر کاری باشکوهی که کرده بودند خوشحال بودند. میگفتند زنده باد انقلاب و ایول به بهبهان، مردم شعار میدادند مرگ بر ظالم یا مرگ خامنهای.
در تظاهرات در این ایام، وحدت و همبستگی مردم با همدیگر و احساس مسئولیت برای حفظ و حراست دارایی و اموال مردم خیلی بالا بود. تمام شعارهای مردم علیه سپاه پاسداران و حاکمیت مخصوصاً خامنهای بود.
مردم در همه جا با شور و شوق از درگیریها و آنچه اتفاق افتاده برای هم تعریف میکنند. آنها میگفتند مجاهدین در کانادا برای شهیدان قیام مراسم و احترام گذاشته بودند.
کسی از تیراندازی و خون نمیترسید. انگار همه آماده یک انفجار بودند.
مردم همه گوش بزنگ و آماده و منتظر برای تهاجم و درگیری بودند.
فکر میکنم اینبار همه میروند سراغ مراکزی که بتوانند «آتش جواب آتش» را پاسخ بدهند.
هر چند قیام ظاهراً الآن ساکت شده ولی مردم آتش زیر خاکستر هستند.