شما روزی چند بار با کودکان خیابانی یا کودکان کار روبهرو میشوید؟
آیا هرگز به تعداد آنها فکر کردهاید؟ به آنها و مشکلاتشان!
اکنون دیرزمانی است که پدیده کودکان کار و کودکان خیابانی بهمثابه زخمی برچهره دیکتاتوری حاکم بر میهن نشسته است، زخمی که روزبهروز عمیقتر و گستردهتر میشود.
آنچنانکه این قضیه اکنون به یکی از مطالب ثابت روزنامههای حکومتی تبدیل شده است، دیکتاتوری آنچه را که نمیتواند یا نمیخواهد حل کند تلاش میکند با تکرار مکرر صورت مساله، آن را برای مردم عادی کند.
مسأله کودکان کار در این نظام در شمار همین قبیل مسایل است
آیا میدانید ۹۵درصد کودکان خیابانی را پسران تشکیل میدهند؟
آیا میدانید ۸۰درصد اینان مهاجر هستند؟
۴۴درصد روستایی و ۳۶درصد مهاجر افغانی!
آیا میدانید از هر ۱۰کودک کار بین ۱تا ۶نفرشان به بیگاری کشیده میشوند؟
آیا میدانید ۵۷و سه دهم درصد این کودکان، کمککار معاش خانوادههایشان هستند؟
آیا میدانید ۱۲و هفت دهم درصد کودکان کار در بخش ساختمانی و ۱۹و نیم درصدشان در مشاغل صنعتی کار میکنند؟
آیا میدانید ۶۶درصد کودکان خیابانی از خانوادههای خود جدا نشده و با آنها در ارتباط هستند؟
۸۰درصدشان کار کمتر از روزی ۱۰۰تومان دستمزد میگیرند؟
۸و شش دهم درصد این کودکان برای تأمین هزینه تحصیل خودشان کار میکنند؟
و ۶و ۸دهم درصد این کودکان، خود سرپرست هستند!؟
آیا میدانید تمامی کودکان کار و خیابانی در معرض انواع بیماریها و آزارهای جسمی و روانی قرار دارند؟
۹۶درصد آنها به پوسیدگی دندان مبتلا و حداقل ۱۰درصدشان مبتلا به بیماریهای پوستی هستند؟
آیا میدانید تعداد کودکان کار و خیابانی در دیکتاتوری ولایتفقیه روزبهروز بیشتر میگردد و این معضل حل نخواهد شد جز با بروز یک دگرگونی عمیق، انقلابی و نهادین در کل دیکتاتوری حاکم بر مملکت؟!