پایگاه خبر رسانی حکومتی خبر آنلاین مصاحبهیی را با علیرضا علوی تبار از مهرههای اصلاحطلبان قلابی و گرداننده روزنامه تعطیل شده صبح امروز بهعمل آورده است
وی در این مصاحبه وضعیت کنونی رژیم را بحرانی برشمرد و گفت: اگر بحران و معضلات موجود حل نشود به فاجعه تبدیل خواهد شد.ذیلا قسمتهایی از این گفتگو را که اعترافی صریح به این بحران است ملاحظه می نمایید؛
علوی تبار در پاسخ به تاثیرات تحریمهای آمریکا و نوسانات شدید ارز و قیامهایی که از دیماه شروع شده و هنوز استمرار دارد گفت: برای درک بهتر وضعیت کنونی باید به چند واقعیت تاثیرگذار توجه کرد. این واقعیتها را میتوان به این شکل خلاصه کرد:
معضلاتی که اگر حل نشود تبدیل به فاجعه میشود
ایران با مجموعهیی از مشکلات مواجه است که یکدیگر را تقویت و تشدید میکنند و چون مدت طولانی از حل آنها اجتناب شده است، بهصورت عمیق و ریشهدار درآمدهاند و به همین دلیل دیگر مسأله و مشکل نیستند، بلکه «معضل» و «بحران» هستند. اگر باز هم از حل آنها خودداری شود به فاجعه تبدیل میشوند.
دوم- بخش فعال و تاثیرگذار و تعادلبخش در جامعه بهشدت ضعیف شدهاند و انگیزه خود را از دست دادهاند. گویی به تعبیری... همگی نگران، ناامید و خستهاند. پیآمد این وضعیت ذهنی و روانی نوعی فلج شدن جمعی و صبر و انتظار منفعلانه است.
نقش سپاه و قاچاق در اقتصاد زیر زمینی
سوم- اقتصاد زیرزمینی و غیررسمی ایران با تمام قوا به صحنه آمده است و دارد عدمالنفع سالهای گذشته خود را جبران میکند. رکود بخش ساختمان برای مدتی سرمایههای آنها را راکد کرده بود، حال دارند در بازار ارز و سکه جبران میکنند. این بخش در ضمن قدرتمندی خود را نیز به رخ میکشد.
تضادهای باندی که به سود براندازان عمل میکند
چهارم- نوعی همسویی و همآهنگی میان تندروان و خشونتگرایان خارجی... با بخشهای تندرو در ایران دیده میشود. بهطوری که تندروان داخلی بهطور مداوم سند و مدرک به نفع ادعاهای خارجیها فراهم میکنند. راستش را بخواهید اخیراً احساس میکنم باید از توطئه و نفوذ بیگانه برای فهم برخی از رفتارهای داخلی کمک گرفت.
این عضو مطبوعاتی رژیم به نقش دولت در این اوضاع بحرانی پرداخته و میگوید:
نکته دیگر هم این است که ترکیب دولت بهگونهیی است که برآیند آن محافظهکاری، ناکارآمدی و تداوم اقتصاد خوشوبش است. ظاهراً دولت دیگر توجه چندانی بهنظر کارشناسان اقتصادی ندارد و در سیاست خارجی و بهویژه سیاست منطقهیی نیز کاملاًً منفعل شده است.
همچنین اقتصاد رانتی ایران، برخی را بهگونهیی آلوده کرده است، بهطوری که ترجیح میدهند وضع تغییر نکند تا آنها از فرصتهای اقتصادی، جایگاه تصمیمگیری و شأن و منزلتی که از آن برخوردارند، برخوردار بمانند. ترس از دست دادن آنچه دارند مانع اقدام جدی برخی برای مقابله با فساد و رانت میشود.
از سویی فعالیت مافیای قدرت و ثروت در کشور و همچنین فشار و تهدید خارجی و دخالت و جنگ روانی آنها نیز به اوج رسیده. ظاهراً قدرتهای سلطهگر هزینه میکنند تا مسأله بیافرینند و از اعلام آن هم ابایی ندارند. به گمانم با در نظر گرفتن همه این مشکلات میتوان علت وضعیت نابسامان کنونی را بهتر درک کرد.
تغییر ساختار! راهحل برونرفت بحران
علوی تبار تصمیمگیرهایی که منجر به این وضعیت را ناشی از ساختار سیاسی حکومت میداند و میگوید: ایران نیازمند اصلاحات ساختاری است. میتوان با راهحلهایی مشکلات را قابلتحمل کرد و یا بر آنها سرپوش گذاشت، اما تنها با اصلاحات ساختاری میتوان با مشکلات مقابله کرد. اصلاحات ساختاری نیز توسط قوه مجریه (دولت) به تنهایی قابل اجرا نیست. لازم است همه به ضرورت اصلاحات ساختاری پی ببرند. یک جنبش آگاهانه و سامان یافته اجتماعی نیز میتواند ضعفها و کمبودهای حکومت را در زمینه اقدام برای اصلاح جبران کند. باید تهدید موجود را به فرصت تبدیل کرد.... برای رفتن به سوی اصلاحات ساختاری چند گام مهم باید برداشته شود. نخست باید بخشهای انتخابی حکومت با بخشهای انتصابی آن در مورد یک نقشه راه به توافق برسند و تعهد کنند که از اجرای آن حمایت کنند. دوم باید خطمشیگذاری در همه زمینهها (داخلی و خارجی) در مجاری رسمی باشند. سوم، دولت باید خود را نوسازی و بازسازی کند. با ترکیب کنونی نمیتوان از گردنههای دشوار گذشت. بهویژه تغییر در تیم اقتصادی دولت ضروری است. چهارم، تنها دولت نیست که باید بازسازی و نوسازی شود. برای بازگرداندن اعتماد عمومی باید تحولی چشمگیر در قوه قضاییه و شورای نگهبان اتفاق افتد. صدا و سیما نیز باید با تحولات همسو و دگرگون شود. پنجم، در کوتاهمدت برای مقابله با التهاب موجود در عرصه اقتصاد شروع مجموعهیی از مذاکرات دیپلماتیک میتواند اثربخش باشد...
تعدیل مراکز قدرت و گذار از اقتصاد رانت خواری
هدفم از فهرست کردن اقدامات فوق تأکید بر این نکته است که حل ریشهیی مشکلات تنها با اصلاح ساختارها ممکن است. دولت میتواند با تکیه بر نظرات کارشناسان اقتصادی و دور شدن از اقتصاد خوش و بش بهدنبال راهحل باشد. اما این راهحلها بدون نوعی توافق با سایر مراکز قدرت ممکن نیست. بخشهایی در کشور ما وجود دارند که بخش قابل ملاحظهای از اقتصاد را در اختیار دارند. در بلندمدت راهی جز گذار کامل به اقتصاد غیررانتی و تصمیمگیری دموکراتیک نیست.
بی اعتمادی مردم به کلیت نظام
علوی تبار در حالیکه دعوت به آشتی ملی را ناکارآمد میداند در این زمینه گفت:
اولا مردم دیگر چندان به جناحهای مختلف اعتماد ندارند و سخنان زیبای آنها را چندان جدی تلقی نمیکنند. بهویژه تصور عمومی این است که همه جناحها فاسدند و نمیخواهند چیزی تغییر کند. نمیگویم این تصورات درست است، اما متأسفانه تاثیر خود را بر مردم میگذارد. از پیوند اقتصاد زیرزمینی با قدرت سیاسی غافل نشوید. این دولت دارد گاهی هزینه ناهماهنگی با اقتصاد زیرزمینی را میپردازد. ثانیا نابرابری چندان جامعه را فراگرفته که بخشی از مردم دعوت به وحدت را نوعی سرپوشگذاری بر توزیع بسیار نابرابر امکانات تلقی میکنند. باید با اقدام و عمل ذهنیت شکل گرفته را شکست. نیاز به شجاعت برای تغییر داریم. والا با گفتار نمیتوان مردم را دوباره قانع کرد. سیاستورزی عادی در شرایط غیرعادی پاسخ نمیدهد.
مطالب مرتبط:
«شرایط خطیر» و «نوعی فلج شدگی جمعی»
سعید حجاریان: شعار عبور از اصلاحطلبان اول بار توسط سازمان مجاهدین خلق مطرح شد