خطابهای به شیخ و شه
قرار نیست دوباره ربودن خورشید
قرار نیست دوباره ستارگان شهید
قرار نسیت به جای فرشته رویا
زراه دیو بیاید دوباره از تبعید
به گوش عالم و آدم صریح میگویم
به گوش شیخ و شه و کاسه لیس پست و پلید
گذشت دوره همدستی زر و تزویر
ولی امر و ولی عهد و اختناق جدید
قرار نیست دوباره چراغ شعبده را
به بام میهن منکوب شبدلان بکشید
دگر اثر نکند مکر و خیمه شببازی
نه عکس دیو به ماه و نه انقلاب سفید
قرار نیست زمستان به اسم و شکل بهار
بزک کنید و به ترفند ارمغان بکنید
گذشت آنکه دوباره به جبر و کید و ریا
سرود سرکش سرهای سربدار وطن
زدوده از همه اذهان تزلزل و تردید
سحر نشسته بر این بام با وضوح تمام
تمام قد پر نور و پر از امید و نوید
چهل بهار وطن غرقه شد بخون و کنون
قرار نیست بجام قیام زهر جدید
وطن شد در پی طوفان و ژرف و آگاهی
بساط موجسواری خویش جمع کنید