بعد از انجام انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، رسانهها و مقامات رژیم در طوفان نظرتشان هر کدام به وجهی پرداخته و سر آمدن یا نیامدن هر کدام از کاندیداهای ریاستجمهوری نظر داده و هشدارها میدهند.
روزنامه حکومتی همدلی روز سهشنبه ۲۰آبان نوشت: صرفنظر از نتیجه نهایی انتخابات، آنچه نمیتوان در آن تردید کرد، رشد روزافزون راستگرایی افراطی در آمریکا و اروپاست و انتخابات آمریکا به کارزاری برای به روی پرده آمدن دوقطبیای است که روزبهروز در دنیا پررنگتر میشود. دوقطبیای که یک سر آن راستگرایی افراطی است. برای همین است که نمیتوان به آسانی از شکست ترامپ و ترامپیسم سخن گفت. شکست ترامپ در انتخابات دشوارتر از خوشبینیهایی بوده است که در تحلیلها و نظرسنجیها دیده میشود، اما مسأله مهمتر این است که ترامپ شکست بخورد یا نخورد، پیروز شود یا با فاصلهیی نه چندان زیاد شکست بخورد، صورت مسأله را نمیتوان پاک کرد.
ظهور ترامپ محصول فرایندی است که اگر به آن پرداخته نشود، نمیتوان تصویری روشن و تحلیلی دقیق از آنچه در جهان کنونی در حال شکلگیری است، ارائه کرد.
این روزنامه حکومتی همچنین نوشت: حاکمیت نئولیبرالها از زمانی که ریگان بر روی کار آمد، بر سیاستهای دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی، افزایش روزافزون و خانمانبرانداز نابرابریها و نارضایتیها، سرمایهداری شرکتی و پیوند پول و اسلحه، فرایندی است که آمریکا را به سمت راستگراییافراطی میبرد. نئولیبرالیسم، دین مدنی آمریکاییها را تضعیف کرده و دموکراسی را ناکارآمد و از چشم مردم میاندازد. در چنین فضایی است که ظهور کسی که خواهان عظمت آمریکاست و شعار «اول آمریکا» سر میدهد و گرایشات آشکار فاشیستی و بیگانهساز و دیگری هراس دارد، توجیه پیدا میکند. ترامپِ پیروز یا شکستخورده در فردای این انتخابات، لااقل یکبار بر سریر قدرت نشسته و ریاست بر جمهور آمریکا را عهدهدار شده، حالا نیز پایاپای بایدن در ایالات مختلف از مردم رای میگیرد. این، یعنی آن که او با همه آن اظهارات و گرایشات آشکار نژادپرستانهاش، طرفداران زیادی در آمریکا دارد. این یعنی اینکه راستگرایی افراطی روزبهروز گسترش پیدا میکند. همانطور که کریس هجز بهنقل از گاتانو سالومینی مورخ، خاطرنشان میکند: «فاشیسم امری است برخاسته از قطع امید کردن و دست کشیدن از نهادهای آزاد». فاشیسم محصول یک دموکراسی است که کارآیی خود را از دست داده است.
ظهور ترامپ را نباید خیلی سادهانگارانه تحلیل کرد و با شکست او از رقابت، آسوده سر بر بالین نهاد. او محصول فرایندی است که هنوز جریان دارد. صورت مسأله، شاید اما خود مسأله پاک نمیشود. او محصول، کالایی شدن ساحتهای مختلف زندگی انسانی و جهان حیاتی ماست. محصول سیاست تنازع بقا و تحمیل فرادستان بر فرودستان و تهی شدن و بیخاصیت شدن دموکراسی به اسم نئولیبرالیسم. محصول سرمایهداری شرکتی و ناامیدیها و سرخوردگیها و دیگریسازیهای پس از آن است. محصول نظام فکری است که نژادپرستی را به خدمت سیاستهای بیرحمانه اقتصادی در میآورد. «ترامپ تجسم این باور است که پول و قدرت مجوزی به فرد میدهند تا اراده خود را به دیگران تحمیل کند. او محصول فرهنگ تجاری خاصی است که در آن «اخلال گرانی» ثروت خود را با نادیده گرفتن قوانین و استانداردهای مقرراتی به دست آوردهاند به بت تبدیل میشوند. مهمتر از همه ترامپ در عین حال تجسمی از پروژه ایدهآلگرایانه بازار آزاد است که همچنان بسیار قدرتمند است و علیه هر چیز عمومی است – علیه هر چیزی که مالکیت آن به عموم مردم تعلق دارد جنگی به راه میاندازد و تصور میکند مدیران عامل اجرایی شرکتها ابرقهرمانهایی هستند که بشریت را نجات خواهند داد».