تاریخچه جنبش دادخواهی
قتلعام و نسلکشی مجاهدین
(قسمت نهم)
از سخنرانی آقای مسعود رجوی ۱۳۷۹
سردمداران رژیم و آمران و عاملان قتلعام زندانیان سیاسی باید بهجرم جنایت علیه بشریت در دادگاه بینالمللی و در دادگاه مردم ایران محاکمه و مجازات شوند.
قبل از جنگ هم معلوم نبود که چرا منافقین به چه حقی به چه دلیلی با چه رکن وثیقی برای اینکه مرتجع قهاری مثل خمینی که دستِ ارتجاع قریش رو از پشت بسته بود و از مضامین مجسم تبت یدا ابی لهب و تب بوده و هست و خواهد بود سرکار آمده بود و مدعی اسلام بود.
بیچاره اسلام نه بیچاره خمینی (من لعنه الله و غضب علیه وجعل منهم قرده و الخنازیر. )
اونجاییکه قرآن میگه گفت: بوزینگان و خوکان سرافکندهای باشید بیشتر از این نیستید. وقتی که خمینی زورش به شما نرسید چونکه درب تنور جنگیش گل گرفتید چونکه گفتید امروز مهران فردا تهران چونکه تمام جبهههای جنگش یکی بعد از دیگری فرو ریخت،
در منتهای رذیلت و فرومایگی کسانی که نان علی را میخوردند و میخورند، زورشون به زندانیان دست بسته و بیگناه رسید. نامهها و نوشتههای جانشین خمینی جانشین وقتش در اون روزگار خوب روشن میکنه که چطور خمینی بهنحو جنونآمیز دستور میدهد که اینها رو همه اینها رو باید نابود کنی، سرموضعیها رو نابود کنی. مرد یا زن فرق نمیکنه محکوم شده و محکوم نشده فرق نمیکنه، اینکه کسی در عملیاتی بوده است یا نبوده فرق نمیکنه، باید نسل اینها وربیافته.
ببینید که آش چقدر شور بوده است که هم جانشین وقت، جانشین خود خمینی غمخوار و مشیر و مشار نظام از درون نظام وهمچنین تعدادی از حکام شرع، به صدا در میآیند، که آقا این چه وضعشِ آخه چقدر بکشیم، چگونه بکشیم چند تارو بکشیم،
از لابهلای همینها هم خیلی خوب میشه فهمید که کسانی که بهنام اسلام بر ضداسلامی بهنام علی بر ضد علی، عصیان کردهاند بهقول قرآن بوزینگان و خوکهایی که در لباس آدمیزاد اینچنین با قساوت خون میریزند او نهم به نام اسلام و تشیع و حضرت علی، تا کجا ضدبشری ضداسلام و ضدایرانی هستند.
صبر کنید جملاتی رو مرور کنیم، بیشتر روشن خواهد شد.
از نوشتههای اخیر منتظری میخوانم، آنچه باعث شد من آن نامه را بنویسم این بود که در همان زمان بعضی تصمیم گرفتند که یکباره کلک مجاهدین را بکنند.
کدوم مجاهدین مجاهدین اسیر کت بسته در داخل زندانها رو و بهاصطلاح از دست آنها راحت بشوند به همین خاطر نامهیی از امام گرفتند.
اولاً اون بعضی کی بودند؟ حق این بود که گفته میشد. ثانیاً این چه امامیست که هر کسی یه نامهیی میخواد ازش میگیره پدرسوخته که امام نیست (کونوا قرده خاسئین)
که افرادی از منافقین که از سابق در زندانها هستند طبق تشخیص دادستان و قاضی، منظورش قاضی شرعه
و نماینده اطلاعات هر منطقه با رأی اکثریت یعنی دو بر سه اگر سر موضع هستند اعدام شوند.
عین نامه
(بسم الله الرحمن الرحیم)
مینوشتی به اسم شیطان رجیم خیلی بهتر بود نامه خمینی،
از آنجا که منافقین خائن به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند.
کدوم اقرار کجا؟ مزخرف میگوید خمینی است دیگه
و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور
عجب از جنگهای کلاسیکی ارتش آزادیبخش سوخته بوده
با توجه به جنگهای کلاسیک آنها درشمال، غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق ونیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما
حالا اینارو با چه سند و مدرکی میگه از خودش باید پرسید اگر یادتون باشه در همون ایام یک جلسهیی از فرمانده هان نظامی عراق بود پیش رئیسجمهور عراق در تلویزیون پخش شد بعد خودمون هم در نشریاتمون و رادیو تلویزیونمون منعکس کردیم.
بحث مجاهدین بود رئیسجمهور عراق مثال میزد از میهنپرستی مجاهدین برای فرماندهان نظامی خودش میگفت که وقتی مجاهدین به عراق آمده بودند یکبار ما یک سؤالی کردیم راجع به ایران که وجه اطلاعاتی داشت، مجاهدین به ما گفتند که این چون جنبه اطلاعاتی خاصی رو دارد ما به شما نمیگیم و وقتی گزارش این حرف به من رسید من اونرو تحسین کردم زیرا که شاخص میهنپرستی مجاهدین بود.
اظهارات رئیسجمهور عراق در رابطه با یاوهگوئیهای رئیسجمهور خمینی علیه مجاهدین
۱۱ تیر ۱۳۶۷
بهدنبال اظهارات عاجزانهٔ خامنهای در قبال عملیات بزرگ چلچراغ علیه مجاهدین و ارتش آزادیبـخـش مـلی ایـران، رئیـس جـمهـور عـراق، لجنپراکنیهای خامنهای در نمایش جمعه دهم تیر تهران را واکنش توجیهگرانه و زبونانهٔ رژیم خمینی بهخاطر شکست سنگیناش در برابر ارتش آزادیبخش ملی در مهران توصیف کرد.
رئیسجمهور عراق که روز شنبه یازدهم تیرماه جاری خطاب به گروهی از وزرا و مقامات بلندپایه عراقی سخن میگفت، در قسمتی از سخنرانی خود، اراجیف خامنهای علیه مجاهدین را دروغپردازیهای سردمداران رژیم خمینی علیه مجاهدین که مهمترین تهدید آنان میباشند، توصیف کرد.
رئیسجمهور عراق طی این سخنرانی که توسط رادیو تلویزیون عراق و کلیه رسانههای خبری این کشور پخش شد، در رابطه با ادعای رئیسجمهور رژیم خمینی مبنی بر وابستگی مجاهدین به عراق تأکید نمود که «مجاهدین مبارزینی هستند که عراق برای آنها احترام بسیار قائل است».
رئیسجمهور عراق خصوصیت ویژه مجاهدین را برخورداری از «استقلال رأی کامل» توصیف نمود و افزود: «برای ثبت در سینه تاریخ اعلام میکنم که ما یکبار از مجاهدین دربار وطنشان ایران سؤالی کردیم اما آنها به این جهت که فکر میکردند پاسخدادن به آن میتواند متضمن اطلاعاتی درباره میهنشان بوده و احیاناً زیانی را متوجه مردمشان سازد، درخواست ما را به صراحت رد کردند. و ما البته این موضع آنان را بهعنوان یک نیروی سیاسی مستقل، محترم میشمریم».
این حرف اون روزگار، حالا میگوید
با توجه به جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ادامهاش و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی
ای بیحیاء، کلت و کیک و انجیلش رو تو میگیری (خنده حضار)
ارتباطش رو و سلاحش رو، سلاحش رو تو میگیری از اسراییل و آمریکا ارتباطش رو به حساب ما میگذاری، خوب
و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند،
بله، اولاً مردک مگه تو قاضی هستی؟ دست کم به قانون اساسی خودت قانون اساسی ولیفقیه وفادار باش با چه حقی تو حکم میکنی؟
حتی قضاییه خودش هم همین دژخیم خانه خودش هم این حرف رو نزده بوده این حکم میکنه خب،
تشخیص موضوع نیز در تهران،
تشخیص علیالقاعده باید محکمهای باشه دیگه دادگاهی باشه
تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجت الاسلام نیری دامه افاضاته
منظور همون دامه مزخرفاته
قاضی شرع و جناب آقای اشراقی دادستان تهران و نماینده وزرات اطلاعات است.
پس تشخیصم با حاکم شرع یزیدیست و نماینده اطلاعات و دادستان
اگر چه احتیاط در اجماع است اگر چه با رأی سه نفر باید اعدام کرد و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رأی اکثریت آقایان قاضی شرع دادستان یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد
اما اگر چه احتیاط بر اینکه هر سه نفر رأی بدهند
اما چه در تهران چه در شهرستانها دو بر یک کافیست. ادامهاش: رحم بر محاربین سادهاندیشی است قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید.
ننگ بر تو و اون خداوند تو که کسی جز شیطان نیست.
امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند.
سعی کنند اشداء علی الکفار باشند تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد والسلام، روحالله الموسوی الخمینی،
(تبت یدا ابی لهب و تب) عجبا این به این هیولا میگن ولیفقیه و مرجع تقلید به یک چنین عفریت خون آشامی که قضاوت و فلان و اینا که اصلاً به گوشش بدهکار نیست، حرفش هم آینه که آقا سه تا دژخیم که خودشون کم نمیارن اصلاً از سال ۶۰ اینا دو بر یک نماینده اطلاعات حاکم شرع و دادستان، دادستانی که توی هر ساختار قضایی علیه متهمه.
حالا زیرش:
در پشت این نامه حاج احمد آقا نوشته است: پدر بزرگوار حضرت امام ( (مد ظله العالی)) پس از عرض سلام آیتالله موسوی اردبیلی
رئیس دیوان عالی کشور رئیس قضاییه اون زمان سال ۶۷
در مورد حکم اخیر حضرت عالی درباره منافقین ابهاماتی داشته آمد که تلفنی در سه سؤال مطرح کردهاند
یعنی اینقدر نوشته وحشیانه و سبعانه است که سردژخیم قوه قضاییه خودش هم که تا همون زمان هم هیچ تردیدی نداشته در زدن و کشتن و بستن مجاهدین، دچار سه سؤال شده تلفن کرده به احمد خمینی گفته اونم اینو نوشته:
۱- آیا حکم مربوط با آنهاست که در زندانها بودهاند و محاکمه شدهاند و محکوم به اعدام گشتهاند ولی تغییر موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد اونها اجرا نشده است یا آنهایی که حتی محاکمه هم نشدهاند آنها هم محکوم به اعدامند؟
سؤال میکنه آقا چون پشت خودش هم پشت سردژخیم قوه قضاییه هم بهنظر میرسه لرزیده که آقا این چیه؟ اینشو تا حالا ندیده بوده از امام امتش میگه آقا اینکه شما میگین کسانی که محاکمه هم نشدهاند هنوز خوب بسیاری هستند هزاران نفر محاکمه نشدند اونها را هم در برمیگیره؟ یا منظورت اونائیه که حکم گرفتهاند حکم اعدام هم گرفتهاند و سرموضع اند و حکمشون اجرا نشده،
می گن آقا اونائیکه محاکمه نشده محکوم به اعدامِ؟ اونیکه ما آقا محکوم به اعدام کنیم ما قضاییه بودیم خمینی زحمت همه قضاتش رو کم کرده به این وسیله،
۲- آیا منافقین که محکوم به زندان محدود شدهاند و مقداری از زندانشان را هم کشیدهاند ولی بر سر موضع میباشند محکوم به اعدام میباشند؟ سؤال دومم این، سؤال اول حول کسانی بود که اعدامی بودند سؤال دوم مال اونیست که آقا حکم گرفته مثلاً ۵ سال سه سال دو سال یا چهار سالشو کشیده این چی و سؤال سوم
در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پروندههای منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مراکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتواند مستقلاً عمل کند؟
بعد میگه آقا این چون استانها که اون گفته بود یه شهرستانهایی هستند استقلال قضایی دارند اونا چی اونام خودشون میتونند اعدام کنند یا باید بفرستند لااقل برای مرکز استان، شهرستانها چی زیر این نامه نوشته شده است
(بسمه تعالی) در تمام موارد فوق هرکس در هر مرحله
چه محکوم شده چه نشده
اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید در مورد رسید گی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
میگه کاری رو بکن که سریعتر حکم اعدام انجام بدی، اگر شهرستانها خودشون زودتر میکشند بکشند اگر تو میتونی بگیری بکشی تو بکن. روحالله الموسوی الخمینی
(تبت یدا ابی لهب و تب)
ادامهاش
بالاخره من حس کردم شیوه درستی نیست تصمیم گرفتم یه نامه به امام بنویسم مورخ ۹ / ۵ / ۶۷،
۹مرداد
محضر مبارک آیتالله العظمی خمینی مد ظله العالی پس از عرض سلام و تحیت راجع به دستور اخیر حضرت عالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیراست. و ظاهراً اثر سوئی ندارد.
عجب!
ولی اعدامِ موجودین از سابق در زندان
اولاً در شرایط فعلی حمل بر کینهتوزی و انتقامجویی میشود.
ثانیاً خانوادههای بسیاری که نوعاً متدین و انقلابی میباشند ناراحت و داغدار میشوند و آنان جداً زده میشوند.
ثالثاً بسیاری از آنان سر موضع نیستند ولی بعضی از مسئولان تند با آنان معامله سر موضع میکنند.
رابعاً در شرایط فعلی که با فشارها و حملات اخیر صدام و منافقین، ما در دنیا چهره مظلوم به خود گرفتهایم و بسیاری از رسانهها و شخصیتها از ما دفاع میکنند صلاح نظام و حضرت عالی نیست که یک دفعه تبلیغات علیه ما شروع شود.
خامساً افرادی که بهوسیله دادگاهها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شدهاند اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدونِ فعالیت تازهیی بیاعتنایی به همه موازین قضایی و احکام قضات است و عکسالعمل خوب ندارد.
سادساً مسئولان قضایی و دادستانی و اطلاعات ما در سطح مقدس اردبیلی نیستند و اشتباهات و تأثر از جو بسیار فراوان است
کی خواسته در سطح مقدس اردبیلی باشد. در سطح (حَرمَله) و سایر آت آشغالهای سپاه یزیدند (دقیقه: ۵۶ / ۲۵)
سابعاً ما تا حال از کشتنها و خشونتها نتیجهیی نگرفتهایم جز اینکه تبلیغات را علیه خود زیاد کردهایم.
و ثامناً عکسالعمل خوب هم ندارد اگر فرضاً بر دستور خودتان اصرار دارید اقلاً دستور دهید ملاک اتفاقنظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اکثریت.
یه امتیاز خواسته که نگو دو بر یک بگو هرسه تاشون باهم.
و خصوصاً زنان بچه دار و بالاخره اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز عکسالعمل خوب ندارد و خالی از خطا هم نخواهد بود و بعضی از قضات متدین بسیار ناراحت بودند.
چند روز بعد یکی از قضات خوزستان به نام حجت الاسلام آقای محمد حسین احمدی پسر آیتالله آقای آشیخ علی اصغر احمدی شاهرودی آمده بود پیش من خیلی ناراحت بود و میگفت در آنجا تندتند دارند اعدام میکنند به یک شکلی نظر اکثریت درست میکنند.
یعنی همان نظر دو بر یک هم مراعات نمیکنند،
خوب تشخیص نمیدهند اینها از عملیات منافقین ناراحتند افتادهاند به جان زندانیان بعد دیدم آنها دارند کارشان را انجام میدهند اول محرم شد.
دیگه تا این تاریخها عدد و رقم نمیده، اول محرم حوالی ۲۳ مرداد میشه، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی دادستان و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی نماینده اطلاعات را خواستم گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید آقای نیری گفت ما تا الآن هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردیم دویست نفر را هم بهعنوان سرموضع از بقیه جدا کرده بودند کلک اینها را هم بکنیم بعد هر چه بفرمائید و.
بعد من خیلی ناراحت شدم و یادداشت زیر را خطاب به آقایان نیری، اشراقی، رئیسی و پورمحمدی نوشتم:
بسمه تعالی،
بله
۲۴ / ۵ / ۶۷
۱-من بیش از همه شما از منافقین ضربه خوردهام اگر بنا بر انتقامجویی باشد من بیشتر باید دنبال کنم. ولی من مصلحت انقلاب و اسلام و کشور و حیثیت ولایت فقیه.
مگه ولیفقیه حیثیتی هم داره؟
و حکومت اسلام،
عجبا این حکومت اسلامه؟ پس بنابراین حکومت معاویه که خیلی حکومت اسلامیه چرا حضرت علی باهش میجنگه؟ پس همه حکومتهایی که ائمه ما رو بهشهادت رسوندند خیلی بیشتر اسلامیاند.
۲-اینگونه قتلعام بدون محاکمه آن هم نسبت به زندانی و اسیر قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست.
حرف درسته، کاملاً درسته، ولی ما چنین نفعی رو نمیخواستیم.
دنیا ما را محکوم میکند
کاملاً درسته، کجایش را دیدهای،
آنان را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکند.
البته، و به محاکمه و مجازات آمران و عاملان
۳-روش پیغمبر را با دشمنان خود در فتح مکه و جنگ هوازن ببینید. خواهش دارم آقا دهان خود را آب بکشید. این مقایسهها را نکنید آقا، روش امیرالمؤمنین با اهل جمل را پس از شکست آنان ملاحظه کنید. کجای کار است. بهتر بود مینوشتید که روش ابن ملجم را اینقدر اصرار درش نداشته باشه.
۴- بسیاری از افراد سرموضع را رفتار بازجوها و زندانبانان سر موضع کشانده،
بگین این رفتار و نکنند.
۵- مجرد اینکه اگر آنان را آزاد کنین به منافقین ملحق میشوند موجبِ صدق عنوان محارب و باغی بر آنان نمیشود،
دوباره می خونم
۵ - مجرد اینکه آنان را آزاد کنیم به منافقین ملحق میشوند موجب صدق عنوان محارب و باغی بر آنان نمیشود. امیرالمؤمنین نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنایت انجام نداد با اینکه خودش فرمود او قاتل من است.
باز هم قیاس معالفارق است و باید دهان خود را آب بکشید.
۶- مجرد اعتقاد، فرد را داخل عنوان محارب و باغی نمیکند و ارتداد سران فرضاً موجب حکم به ارتداد سمپات ها نمیشود.
۷ - قضاوت و حکم باید در جو سالم و خالی از احساسات باشد ما از جنایت منافقین در غرب ناراحتیم به جان اسرا و زندانیان سابق آنها افتادهایم. وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید زیر سؤال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است.
البته، آگه شما هم بویی از اسلام برده باشید تمام این رژیم با تمام قضاوتهاش و تمام قضاتش آشکارا میباید زیر علامت سؤال ببرید و نامشروع بودن اونرو اعلام بکنید.
کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کردهاید به چه ملاک اعدام میکنید حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کردهاید فردا در جواب خانوادهها چه خواهید گفت.
۸ - من بیش از همه به فکر حیثیت حضرت امام و چهره ولایت فقیه میباشم و نمیدانم موضوع را به چه نحوی به ایشان رساندهاند این همه ما در فقه بحث احتیاط در دماء و اموال کردیم همه غلط بود؟
پس چی؟ همش شارلاتانیزم و دجالیت و حقهبازی بود. دیگه در آن نقطه، در این نقطه صحبت از حیثیت حضرت امام و چهره ولایت فقیه هم چندشآور و مشمئز کننده است.
۹ - من چندین نفر از قضات عاقل و متدین را دیدم که ناراحت بودند و از نحوه شکایت و از نحوه اجرا شکایت داشتن و میگفتند تندروی میشود و نمونههای زیادی ذکر میکردند که بیجهت حکم اعدام اجرا شده است.
خوب این کسانی که ناراحت بودند نخونده بودند که لعنت بر همه کسانی که سکوت کردند اسباب کار را آماده کردند اسب زین کردند زیر علم خمینی سینه زدند به مجاهدین منافق گفتند.
۱۰ - در خاتمه مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر یک سنخ فکر و برداشت است یک نحو منطق است و منطق غلط را باید با منطق جواب داد با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.
احسنت چه نکته درستی.
البته جای اون بود که در فاز سیاسی زمانی که ما به خودش شکایت میکردیم این حرف را آشکارا میگفت. چون اون موقع هنوز ما قبل از سی خرداد دست به سلاح نبرده بودیم به جانشین خمینی هم شکایت میکردیم میخواستیم ریلمون رو با این رژیم طی بکنیم.
ضمناً همه مطلعین سیاسیم میدونند از فردای انقلاب ضدسلطنتی وقتی که مجاهدین مطرح میکردند پدر طالقانی رو و بهخصوص بعد از اینکه در ۴ خرداد در خزانه، ریاستجمهوری ایشون رو مطرح کردیم انگار تیر به قلب خمینی خورده باشه منتظری رو مطرح نمود رو در روی پدر طالقانی علیه ما. اما این حرف در هر حال درسته که با کشتن از بین نرفتند و ترویج شدند
ادامه میدم:
حاج احمد آقا در رنجنامه خودش روی بند دهم خیلی معرکه گرفته که چرا گفتهای کار منافقین یک نحو منطق است در صورتی که کسانی که فریب شعار منافقین را خوردهاند و فرضاً چند اعلامیه پخش کردهاند با کسانی که در عملیات مرصاد شرکت داشتند فرق دارند و اصل آن هم یادداشت است نه نامه رسمی.
میگه آقا من یادداشت نوشتم نه نامه رسمی که از بارِ تجری خود کم کند. میگه اونهایی هم که در عملیات بودند خب حقشونه. این سرچشمه جرم و فساد است. چون اینا همونهایی هستند که در زمان شاه هم بودند. اونجا هم حکام شرع و دادستانهای ضدخلقی شاه شرع شاهنشاهی میگفتند حقشونه اعدام پس چه فرقی کرد هیچی فرقی که نکرد هیچ بدتر هم شد.
نمونه دیگر، آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود پروندهیی را آورده بود پیش من مربوط به دختری که میخواستند او را اعدام کنند. میگفت من با اعدام مخالف بودم اما با اکثریت آراء او را اعدام کردند در این پرونده دختر قبل از اعدامش وصیت کرده بود و خطاب به پدر و مادرش گفته بود طوری نیست این پیشامدها هست شما نسبت به انقلاب بدبین نباشید قرآن و نهجالبلاغه بخوانید و. ، که خود آقای اسلامی هم از اعدام شدن او خیلی متأثر بود.
در ادامهاش:
هدف من دفاع از مجاهدین خلق نبود.
مجاهدین هم همچین انتظاری نداشتند و فرمودید خودتون که هدفتون دفاع از حیثیتِ ولیفقیه بیحیثیت بود البته ولیفقیه از اول بیحیثیت نبود مجاهدین با رزم و رنج و خون خودشون بیحثیتیتاش کردند بهنحوی که شما ناگزیر شدید ازش فاصله بگیرید.
هدف من محفوظ ماندن شخصیت امام
لعنت الله علیه اینو من میگمها ایشون نگفتند به حساب ایشون ننویسین جرمشون زیاد نشه
هدف من محفوظ ماندن شخصیت امام و چهره ولایت فقیه بود که نباید به نام آن بعضی کارها انجام میشد.
نامه بعدی:
امضاء احمد خمینی ۱۵ مرداد ۶۷،
حضرت آیتالله العظمی آقای منتظری پس از عرض سلام حضرت امام فرمودند، نامه دوم جنابعالی موجب تعجب شد شما که میدانید من نمیخواهم سر سوزنی به بیگناهی ظلم شود.
ولی دید شما در مورد ضد انقلاب بهخصوص منافقین را قبول ندارم. مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین رو از سر همه کوتاه فرماید.
عجیب که این هم هست خودش هم منتشر کرده بعد میگه این نامهها احکام را رفتند از خمینی گرفتند کفتار خونآشام خودش با این صراحت داره میگه آقا مسئولیت با منِ خودم گفتم.
نامه محمدحسین احمدی حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی خوزستان
چند سطرش رو میخونم نوشته به خمینی: ببینید آش چقدر شور بوده که همون دژخیمانی که کارش هم اون زمان اعدام بوده
من باب مثال در دزفول تعدادی از زندانیان به نامهای طاهر رنجبر، مصطفی بهزادی، احمد عاصف و محمدرضا آشوق
نماینده اطلاعات از آنها سؤال کرد.
حاضرید همین الآن به نفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و گلوگاهها و غیرو شرکت کنید؟ بعضیها اظهار تردید و بعضی نفی کردند نماینده اطلاعات گفت اینها سرموضعند چون حاضر نیستند در راهِ نظام حق بجنگند به ایشان گفتم که پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد حساب اینها با مردم عادی فرق میکند در هر صورت با رأی اکثریت محکوم شدند فقط فرد اخیر در مسیر اجرای حکم فرار کرد، لذا خواهشمندم در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولان اجرا دچار اشتباه افراط و تفریط نشوند.
نامه بعدی، «حجتالاسلام آقای احمدی به آقای حاج سید احمد خمینی»، منظور من این جملهاش:
حضرت امام مد ظله العالی اگر مصلحت بدانند ملاکی برای سر موضع بودن تعیین شود تا مسئولان دچار ابهام و اشکال و اعمال نظر و سلیقه شخصی و افراط و تفریط نشوند.
قبل از امضاء
با آرزوی صحت و سلامت و افتخار و عزت برای حضرت امام تا ظهور حضرت مهدی موعود.
یعنی ببینید که سردژخیمانی که باز هم اونروز حرفشون آرزوی صحت و سلامت و افتخار و عزت برای حضرت امام امت تا ظهور امام زمان بوده اونها هم استفراغشون گرفته بوده است از اون جنایتها و اون قتلعامها.
در هر حال، نمونه آشکاری است و بسیار گویا. قتلعام زندانیان مجاهد بهنام اسلام و شرع، که فراتر از خود مجاهدین تا کجا به پیشوای آرمانیشون علی بهنام علی ستم شده نمونه ایست از اون ستم فراگیر که گفتم.
بگذریم تا اونجایی که به ما مربوطه و به مردممنون، از اونجا که از مغول به بعد نمونه بیسابقه ایست بیمحابا آمران و عاملان باید در دادگاه محاکمه و مجازات بشوند. این حق مردم ایران حق جامعه بشری و حق مجاهدین و خلق اونهاست
برگردیم به چار چوب آرمانی خودمون آیا این خونها ادامه تاریخی و عقیدتی همون خونی نیست که در چنین شبی از فرق علی به زمین ریخت؟ البته که هست.
البته که مجاهدین پرتویی از او را آموختن البته که قدر و شان انسان و انسانیت را در او دیدهاند و میبینند و به همین دلیل لباس تقوی، لباس شرف، لباس ارتش آزادی به تن کردن.
اصولاً شاخص عقیدتی، آرمانی و تاریخی میتوان و باید مگه کسی غیر از اوست؟ در خیلی از جنگهای پیغمبر چه کسی غیر از او تعادل رو چرخوند با حداکثر تهاجم چه کسی درب خیبر رو کند.
چه کسی آثار حدود هشتاد زخم رو غیر از او بر بدن داشت. هر چند که نوادگان سیاسی و مسلکی ابن ملجم و شمر و ابن زیاد حالا در ایران تغییر رنگ دادهاند و اونام داعیه اسلام و علی دارند، اما در عالم واقع دو اسلام سراپا متضاد در خصومتی آشتیناپذیر در ایران رو در روی هم صفآرایی کردهاند.
مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی میباید به پشتوانه مردم ایران با حمایت مردم ایران انشاالله که محقق بکنند بهصورت نهایی که کدام یکی قاهر و کدام یکی مقهور است. تا حدود زیادی بهطور تاریخی مشخص شده اما از نظر عینی و عملی باز هم مشخص و مشخصتر خواهد شد.