داستان چپاول منابع ملی در دیکتاتوری آخوندها را کمتر کسی است که نداند اما موارد مشخص آن بههرحال از چشم و گوش مردم دور نگه داشته میشود مگر جایی که در دعوای بین باندهای حکومتی، قضیهاش به بیرون درز پیدا کند و مردم از عمق ماجرا با خبر شوند. ماجرای غارت صنعت نفت ایران در دوران «خالصسازی» یکی از همین موارد است.
روز ۲ آبان ۱۴۰۲ روزنامه حکومتی هممیهن راز کلان غارت جدید صنعت نفت توسط باند رقیب را لو داد و با اشاره به زمینهسازیهای قانونی «در برنامه هفتم توسعه رژیم نوشت توسعه، استخراج، تولید، فروش و صادرات نفت و گاز از طریق صندوق توسعه ملی به بخش خصوصی واگذار میشود».
این رسانه باند مغلوب توضیح داده که «قرار شده؟!» که از این پس دیگر «نفت و منابع نفتی» در شمار «انفال» یعنی داراییهای عمومی مردم نباشند! تا دولت بتواند حوزههای نفتی کشور را قطعه قطعه کرده و هر قطعهاش را به یک نهاد و بنیاد و آقازاده رژیم واگذار کند! (بفروشد!)
اینکه نفت و منابع نفتی جزء «انفال» هست یا نیست هیچ اهمیتی ندارد چون آخوندها سراپای دیانت و فقه و شرعشان را از منافع خودشان چیدهاند! چرا که اگر نفت جزء «انفال» باشد باز هم یک «صنار» از آن نصیب ملت نخواهد شد چرا که ولیفقیه رژیم، خودش را صاحباختیار «انفال» دانسته و میتواند آن را به هرکس یا هر نهاد و بنیادی که خواست واگذار کند!
اما آنچه در گزارش کوتاه مطرح است این واقعیت است که وقتی آخوندها در غارت منابع ملی تا این حد پیش میروند و نفتی را که مردم ایران در جریان نهضت ملی کردنش، مبارزه کردهاند،
و برای حفظ مالکیتش با استعمار و دربار سلطنتی و ارتجاع آخوندی همپیمان شاه درافتادهاند و شهدایی تقدیم تاریخ ایران کردهاند،
نمیتوان چنین اقدامی را بهسادگی شنید و گذشت،
چرا که اگر آخوندها را «ول» کنی، تا مصادره لباس تن آدمیان هم پیش میروند.
این، یک دیکتاتوری متعارف مثل فاشیسم هیتلری و یا حتی چنگیز نیست، دیکتاتوری آخوندها نمونهیی منحصر بهفرد از یک نظام غارتگر و جنایتکار است که همه سیاستهایش را میتوان در این چند عبارت خلاصه کرد؛
سرکوبگر و قاتل،
دجال و دروغگو،
تروریست،
فاسد،
و تمامیت خواه!
نظامی که مبارزه با آن، مبارزه بر سر بود و نبود ایران و ایرانی است.