آقای زبان فارسی از کوچه میگذشت. پنجره را باز کردیم. گفتیم حالتون چطوره؟ دست کرد توی سبدی که از شونهش آویزون بود. یک مشت کلمه ریخت توی دستهامون. گفتیم ما که زبون فارسی بلدیم؟ گفت، زبون فارسی هر روز نوتر و کاملتر میشه. نگاه کردیم. دیدیم با هدیهیی که داده شاید بتونیم در حرف زدنها و نوشتنهامون، قدری تغییر بدیم. بالاخره این هم یه جور هدیه بود. کلمات رو آوردیم ریختیم توی قلم. قلم گفت روی صفحه کلیدهای کامپیوترتون هم بریزین. الآن دیگه اون بیشتر ازم بازار داره. بعد قلم و کلیدهای رایانه مون شروع کردند با هم به کلمات جدید نگاه کردند. آقای زبان فارسی گفت: اگه دیدم مشتری شدین میتونم هر ماه یک مشت براتون بیارم. اینارو خودم هم از توی روزنامهها و نوشتهها و کتابهای مترجمان پیدا کردهام. نگاهشون کنین!:
بهنجار: نرمال
نام آشنا: معروف
بازه: فرصت، پریود. دورة زمانی
پیشران: ابزار پیش برنده در موتور هواپیما و کشتی
بازآرایی: تنظیم و آرایش جدید
زمان بر: وقت گیر یا نیازمند زمان طولانی
تراکنش: مبادلات
برآورده: تحلیل، تفسیر، نتیجهگیری
آورده: محصول،
آوردههای دامی: مواد مورد نیاز برای دامها
نهاده: کود، بذر، سم در کشاورزی
نهاد: ارگان
سامانه: سیستم
رسانهای کردن: آنتنی کردن
نهادینه: سیستماتیک
نماد: سمبل
نمادینه: سمبلیک
برگردان: ترجمه
برگردانده: ترجمه شده
پراکنش کارخانه: توزیع.
بهنجار: نرمال
نام آشنا: معروف
بازه: فرصت، پریود. دورة زمانی
پیشران: ابزار پیش برنده در موتور هواپیما و کشتی
بازآرایی: تنظیم و آرایش جدید
زمان بر: وقت گیر یا نیازمند زمان طولانی
تراکنش: مبادلات
برآورده: تحلیل، تفسیر، نتیجهگیری
آورده: محصول،
آوردههای دامی: مواد مورد نیاز برای دامها
نهاده: کود، بذر، سم در کشاورزی
نهاد: ارگان
سامانه: سیستم
رسانهای کردن: آنتنی کردن
نهادینه: سیستماتیک
نماد: سمبل
نمادینه: سمبلیک
برگردان: ترجمه
برگردانده: ترجمه شده
پراکنش کارخانه: توزیع.