این عکسی از شهرهای ویران سوریه است که این روزها زیر بمباران و حملات وحشیانهٴ رژیم و همپیمانانش به خود میپیچند. فاجعهیی که هر از چند روزی دنیا را تکان میدهد، یک روز با عکس آیلان کردی و روز بعد با عکس عمران، پسرک مظلوم اهل حلب.
اینهم عکسی از روستاهای متروکة ایران است که 33هزار تایش در این سالها متروکه شدهاند و ساکنانشان خاکنشین حاشیهٴ شهرها. فاجعهای که با بیش از 20 میلیون آسیب دیده که دنیا هنوز هم خبردار نشده یا شده و بیاعتنا از آن عبور میکند!
علت این ویرانی همسان و هم زمان چیست؟
گرچه همه میدانند اما...
روز یکشنبه 31مرداد 95روزنامه حکومتی ابتکار خبر از وجود 18 میلیون حاشیهنشین در ایران داد. عدد 18میلیون، رقمی نیست که بهسادگی بتوان از آن گذشت.
این، یعنی 25 درصد جمعیت ایران! یعنی از هر 4نفر ایرانی، یک نفرشان در کپر و حلبی آبادهای حاشیهٴ شهرها زندگی میکند. و در نظر داشته باشیم که این آمار، شامل ”بدمسکنها“ یعنی کسانی که در خانههای کلنگی و نیمه مخروبه در محلههای میانی شهرها و بافت قدیمی شهر زندگی میکنند، نمیشود چرا که در آن صورت، این آمار 25 در صدی بهراحتی به 30 درصد جمعیت ایران افزایش مییابد!
لازم به گفتن نیست که حاشیه نشینها آب ندارند، برق ندارند، خدمات شهری، درمانی و آموزشی ندارند، محلههایشان عموماً مرکز فروش مواد مخدر و پاتوق آسیب دیدگان اجتماعی است.
و به همین علت، از حداقل امنیت هم بیبهرهاند.
به هر حال: در آمارهای سال قبل همین رژیم آمده بود که بیش از 33هزار روستای مملکت، از سکنه خالی و ساکنان آنها روانهٴ حاشیهٴ شهرها شدهاند. از این 18 میلیون، یک میلیون و دویست هزار نفر در حاشیهٴ شهر مشهد زندگی میکنند، جمعیت حاشیه نشینان کلان شهر تبریز را همین روزنامه حکومتی ابتکار، نیم میلیون نفر ذکر کرده اما نگفته روشن است که بیشترین تعداد حاشیه نشینان را نه در مشهد و تبریز بلکه باید در تهران و سیستان و بلوچستان جستجو کرد، بهویژه سیستان و بلوچستان که در مقایسه به نسبت جمعیتش، بالاترین آمار از این دست را دارد.
بخش عمده این 18 میلیون حاشیه نشین را روستاییان تشکیل میدهند که به علت نابودی کشاورزی و سرقت منابع ”آب“شان توسط دولت، به خاک سیاه نشستهاند.
بخشی از حاشیه نشینها هم محصول نابودی صنایع داخلی و ورشکستگی اقتصادی و اضمحلال اقتصاد خرد (کوچک) مملکت و نابودی طبقه متوسط اند. کارگاههای کوچک و متوسطی که در جریان جنگ ضدمیهنی به پشتیبانی جنگ کشانده شده و شیرهٴ وجودشان کشیده شد و پس از اتمام آن جنگ ضدمیهنی، کالبد بیرمقشان به دور انداخته شد.
علت خانه خرابی روستاییان را در مقاله همین روزنامه حکومتی میتوان یافت: به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا، ناصر زرگر، معاون سرمایهگذاری اشتغال توسعه روستایی و مناطق محروم کشور رژیم، در آذر ماه 94 گفته:
"فقط چهار درصد بودجه کشوری به روستاها تعلق میگیرد". » در حالیکه جمعیت روستاییان کشور بنا به آمار رسمی همین رژیم، حدود یک سوم جمعیت کل کشور است.
طبق آمار رسمی حکومت که در روزنامه حکومتی اطلاعات ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ درج شده،
آمار جمعیت کشور، در سال 1393 حدود ۷۷ میلیون و۵۸۶ هزار نفر بوده که از این تعداد ۵۶ میلیون و۴۰۸ هزار نفر آن را جمعیت شهری و ۲۱ میلیون و ۴۴۸ هزار نفر آن را جمعیت روستایی تشکیل میدهد. که در بدیبنانهترین شکل یعنی 25 درصد جمعیت ایران روستا نشین هستند و باید علی القاعده 25 درصد بودجه کشوری هم به آنها تعلق بگیرد. امابه جای 25 درصد فقط 4 درصد سهم روستا نشینانمان شده، بقیهاش بیشک برای جنگ سوریه و کشتار مردم آن دیار هزینه شده و یا احتمالاً خرج خرید سلاح برای شبهنظامیان حوثی.
این در حالی است که: مقامات همین رژیم براحتی اعلام میکنند 30 درصد ایرانیها حتی نان خالی هم برای شام شبشان ندارند!
نان مردم و خانه و زندگی و شهر و روستایشان همگی، یکی یکی نابود میشوند تا خانههای مردم سوریه هم ویران شود، کاری جنایتکارانه که فقط از آخوندها و فاشیسم مذهبی آنها بر میآید. فاشیسمی که به هر قیمت باید ریشهکن شود و بیتردید میشود.