تناقض اظهارات سردژخیمان مختلف رژیم با یکدیگر شگفتانگیز است:
ـ اسماعیلی دژخیم سازمان زندانهای رژیم به کلی منکر هر گونه ضرب و جراحتی شده و در برابر درخواست ملاقات خانوادهها با فرزندانشان میگوید خبری نشده که بخواهیم ملاقات بدهیم. (اعتماد اول اردیبهشت 93)
ـ آخوند پورمحمدی وزیر دادگستری حسن روحانی، که از اعضای کمیسیون مرگ در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 1367 است، برخلاف حرف اسماعیلی میپذیرد که درگیری در کار بوده (البته مختصر) و دو نفر هم جراحتی! برداشتهاند. (روزنامه جمهوری اسلامی اول اردیبهشت)
ـ از طرف دیگر تلویزیون رژیم و روزنامههای اول اردیبهشت اظهارات نقوی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس ارتجاع را منتشر کردهاند، که کوتاه آمده و گفته خانوادهها هر وقت بخواهند میتوانند با فرزندانشان ملاقات حضوری کنند!. نقوی این نرمش را یا عقبنشینی را میکند که بگوید اگر سرسختی در کار بوده ربطی به نظام ندارد و مربوط به «منافقین و اهل فتنه» دو اتاق در بند 350 است که «حاضر به تخلیه اتاقهای خود نشدند و شروع به مقاومت و ناسزاگویی علیه تیم بررسی کردند». تیم بررسی چه کسانی هستند؟ عضو مجلس ارتجاع سربسته میگوید: «افرادی غیر از کارکنان فعلی زندان»!
در گزارش زندانیان از صحنه، روشن شده است که این افراد اولاً تیم نبودهاند؛ بلکه 100نفر بودهاند مرکب از گارد ویژه ضدشورش، عوامل اطلاعاتی و پاسداران، و نه از سر اتفاق بلکه بر اساس طرح از پیش تعیین شدهای برای «به قصد کشت» زدن زندانیان هوادار مجاهدین آماده بودند. از اطلاعیه خبرنگاران بدون مرز هم روشن میشود که از هر یک از سه ارگان سرکوبگر قضاییه، وزارت بدنام اطلاعات و سپاه ضدمردمی پاسداران ولایت، نمایندهای در صحنهٴ این یورش وحشیانه حضور داشته است.
اینکه چرا رژیم قصد چنین اقدام سرکوبگرانهای را کرده است روشن است. رژیم بنا به روش و سیرهٴ امام دجالش، عادت دارد از هر گونه بحران و بنبستی با بالا بردن میزان اختناق و سرکوب، عبور کند تا مبادا خشم متراکم مردم در شکاف این هوا به هوا شدنهای ناشی از بحران، فوران کرده و دودمانش را به باد دهد. سال 77 و قیام بنزین را دیده بود، سال78 هم طعمش را چشیده بود. سال 88 نزدیک شدن سرنگونی را در خیابانهای تهران لمس کرده بود. امسال که زهر اتمی عمل کرده و سیلی جانانهٴ هفتاد میلیونی برای عدم انصراف از یارانهها را دریافت کرده و در وحشت از انفجار اجتماعی در عین افلاس مالی، نای عملی کردن طرح ضدمردمی هدفمندی را با «شیب» دلخواه ندارد، چرا که پیام «بی اعتمادی مردم به دولتش» را گرفته است (کیهان یادداشت روز اول اردیبهشت 93) تنها جائیکه برای ابراز اقتدار میماند، پشت دیوارهای زندان، و میان زندانیان دست بسته و رنجور و بیمار است.
رژیم نان این «اقتدار» نمایی با بستن و زدن و بردن را در مواردی خورده بود. این بار هم تاآنجا که به محاسبات معمول برمیگشت فکر میکرد درست عمل میکند، اما حساب یک چیز را نکرده بود، مقاومت زندانیان و بلند شدن بستگانشان جرقهای میشود که اگر به انبار خشم مردم به جان آمده بخورد دیگری هیچ «تدبیر» ی برای نظام زهر خورده متصور نیست. این جاست که اظهارات متناقض سردژخیمان مفهوم میشود که چرا در یک سو کوتاه آمدن ها و «نرمش قهرمانانه» سردژخیمانی چون پورمحمدی و نقوی در کمیسیون امنیت مجلس آخوندی در مقابل خانواده زندانیان است و از سو ی دیگر سرسختی سردژخیم زندان ها.
این وضعیت متناقص چیزی جز بنبست سرکوب نیست. از یک سو برای مهار و فرونشاندن جرقه ناچار از کوتاه آمدن میشوند و نیمی از مجلس ارتجاع از ترس سرایت این جرقه به انبار خشم مردم به پر و پای وزرای اطلاعات و دادگستری روحانی میپیچند و از سوی دیگر سردژخیم زندانها ضمن تکذیب تعرض به زندانیان که خود نوعی غلط کردم گویی است حاضر به امتیاز دادن در حد یک تماس تلفنی هم به زندانیان نمیشود، چون میداند هر گام عقب نشینی، مقدمه عقبنشینیهای ناگزیر و محتوم بعدی است. در این باتلاق لاعلاجی رژیم به هر طرف که بغلتد جز فرو رفتن بیشتر نصیبش نخواهد شد. چرا که مردم و مقاومت آزادی ستانشان سنگینترین قیمتها را پیشاپیش دادهاند و دارند به فصل درو نزدیک میشوند.
ـ اسماعیلی دژخیم سازمان زندانهای رژیم به کلی منکر هر گونه ضرب و جراحتی شده و در برابر درخواست ملاقات خانوادهها با فرزندانشان میگوید خبری نشده که بخواهیم ملاقات بدهیم. (اعتماد اول اردیبهشت 93)
ـ آخوند پورمحمدی وزیر دادگستری حسن روحانی، که از اعضای کمیسیون مرگ در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 1367 است، برخلاف حرف اسماعیلی میپذیرد که درگیری در کار بوده (البته مختصر) و دو نفر هم جراحتی! برداشتهاند. (روزنامه جمهوری اسلامی اول اردیبهشت)
ـ از طرف دیگر تلویزیون رژیم و روزنامههای اول اردیبهشت اظهارات نقوی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس ارتجاع را منتشر کردهاند، که کوتاه آمده و گفته خانوادهها هر وقت بخواهند میتوانند با فرزندانشان ملاقات حضوری کنند!. نقوی این نرمش را یا عقبنشینی را میکند که بگوید اگر سرسختی در کار بوده ربطی به نظام ندارد و مربوط به «منافقین و اهل فتنه» دو اتاق در بند 350 است که «حاضر به تخلیه اتاقهای خود نشدند و شروع به مقاومت و ناسزاگویی علیه تیم بررسی کردند». تیم بررسی چه کسانی هستند؟ عضو مجلس ارتجاع سربسته میگوید: «افرادی غیر از کارکنان فعلی زندان»!
در گزارش زندانیان از صحنه، روشن شده است که این افراد اولاً تیم نبودهاند؛ بلکه 100نفر بودهاند مرکب از گارد ویژه ضدشورش، عوامل اطلاعاتی و پاسداران، و نه از سر اتفاق بلکه بر اساس طرح از پیش تعیین شدهای برای «به قصد کشت» زدن زندانیان هوادار مجاهدین آماده بودند. از اطلاعیه خبرنگاران بدون مرز هم روشن میشود که از هر یک از سه ارگان سرکوبگر قضاییه، وزارت بدنام اطلاعات و سپاه ضدمردمی پاسداران ولایت، نمایندهای در صحنهٴ این یورش وحشیانه حضور داشته است.
اینکه چرا رژیم قصد چنین اقدام سرکوبگرانهای را کرده است روشن است. رژیم بنا به روش و سیرهٴ امام دجالش، عادت دارد از هر گونه بحران و بنبستی با بالا بردن میزان اختناق و سرکوب، عبور کند تا مبادا خشم متراکم مردم در شکاف این هوا به هوا شدنهای ناشی از بحران، فوران کرده و دودمانش را به باد دهد. سال 77 و قیام بنزین را دیده بود، سال78 هم طعمش را چشیده بود. سال 88 نزدیک شدن سرنگونی را در خیابانهای تهران لمس کرده بود. امسال که زهر اتمی عمل کرده و سیلی جانانهٴ هفتاد میلیونی برای عدم انصراف از یارانهها را دریافت کرده و در وحشت از انفجار اجتماعی در عین افلاس مالی، نای عملی کردن طرح ضدمردمی هدفمندی را با «شیب» دلخواه ندارد، چرا که پیام «بی اعتمادی مردم به دولتش» را گرفته است (کیهان یادداشت روز اول اردیبهشت 93) تنها جائیکه برای ابراز اقتدار میماند، پشت دیوارهای زندان، و میان زندانیان دست بسته و رنجور و بیمار است.
رژیم نان این «اقتدار» نمایی با بستن و زدن و بردن را در مواردی خورده بود. این بار هم تاآنجا که به محاسبات معمول برمیگشت فکر میکرد درست عمل میکند، اما حساب یک چیز را نکرده بود، مقاومت زندانیان و بلند شدن بستگانشان جرقهای میشود که اگر به انبار خشم مردم به جان آمده بخورد دیگری هیچ «تدبیر» ی برای نظام زهر خورده متصور نیست. این جاست که اظهارات متناقض سردژخیمان مفهوم میشود که چرا در یک سو کوتاه آمدن ها و «نرمش قهرمانانه» سردژخیمانی چون پورمحمدی و نقوی در کمیسیون امنیت مجلس آخوندی در مقابل خانواده زندانیان است و از سو ی دیگر سرسختی سردژخیم زندان ها.
این وضعیت متناقص چیزی جز بنبست سرکوب نیست. از یک سو برای مهار و فرونشاندن جرقه ناچار از کوتاه آمدن میشوند و نیمی از مجلس ارتجاع از ترس سرایت این جرقه به انبار خشم مردم به پر و پای وزرای اطلاعات و دادگستری روحانی میپیچند و از سوی دیگر سردژخیم زندانها ضمن تکذیب تعرض به زندانیان که خود نوعی غلط کردم گویی است حاضر به امتیاز دادن در حد یک تماس تلفنی هم به زندانیان نمیشود، چون میداند هر گام عقب نشینی، مقدمه عقبنشینیهای ناگزیر و محتوم بعدی است. در این باتلاق لاعلاجی رژیم به هر طرف که بغلتد جز فرو رفتن بیشتر نصیبش نخواهد شد. چرا که مردم و مقاومت آزادی ستانشان سنگینترین قیمتها را پیشاپیش دادهاند و دارند به فصل درو نزدیک میشوند.