728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

از اعماق تا خیابان - (برای کارگران معادن ایران)

-

دیروز،
روز دیدار از معدن بود:
طاقدیسهای مرگ‌زده‌ هراسناک
کارگران معدن
استخوانی و چالاک
دستهای کشیده‌یی که آخرین رمقهایش
فدیه‌ تنومندی درخت سرمایه‌هاست.
مصروف سرکشیدنی
تا... بینهایتهاست.
: «کار کنید!... کار کنید
سریعتر کار کنید!
بیشتر کار کنید
اخراج می‌شوید
... باید به جبهه بروید!
کار کنید
وگرنه گرسنگی است
وگرنه بی‌خانمانی است
به زندان‌رفتن است».
باز
نعره‌های منفور استثمار
ـ حتی در اعماق زمین نیز! ـ
در گوش خسته زنده‌به گوران خاک‌آلود
طنین‌انداز...
کوبیده پیکرهای رنج و خون دل خوردن
ـ خوردن ـ
آنقدرتا زنده بمانند برای کار فردا
تا کی؟
چگونه باید به مردن نشست
یا نگریست به معجزه شکافد سحری!
کارگر: کارگران!
تا نکوبیده‌اید گستاخ
بر مرفق پاره‌آهنهای وحشی
آیا درآمده است
تبری به درویدن خس و خاشاک
ـ میان کوره‌ی تفتان خشمتان؟
چشمهایتان به راه است
و مردمک مضطرب نگاهتان
روزنه مرموز این گور را می‌پاید.
آشفته‌اید.
آشفته‌اید
و دندانهایتان دیرزمانی است
تولد یک خشم مقدس را
بهم می‌فشرند.
اما،
امسال در کندوکاو این اعماق
تنها لوله‌های مسلسل یافت می‌شود
و باور مشتهای سنگین به خویشتن.
امروز،
روز فریاد به آسمانخراشهاست!
* * *
معادن را جستجو می‌کنیم
دینامیتها جمع گردیده
و به خیابانها برده شده است.
کارگران
در ورودی هر معدن نوشته‌اند:
«این‌جا تعطیل است
کارگران با دینامیتهای خود
به خیابانها رفته‌اند،
به خیابانها رفته‌اند». 
                                
شاعر شهید مجاهد خلق غلامحسن رمضانپور (آرش)
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/faf5a8d9-1df8-43d4-a87f-6beb5dad130a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات