رفسنجانی روز سهشنبه 13مرداد، طی تهاجم کمسابقهیی به باند رقیب و شخص خامنهای، جنگ هژمونی با ولیفقیه ارتجاع را به مدار جدیدی رساند. حرف و پیام رفسنجانی در این سخنرانی در برج میلاد تهران، بهطور ساده و خلاصه این بود که با توافق هستهیی یک تحول بیسابقه و جدی در رژیم اتفاق افتاده، این تحول را هم من و دولت روحانی آغاز کردیم و به سرانجام رساندیم، بنابراین حق ماست که هژمونی و قدرت اصلی هم دست ما باشد.
بهنظر میرسد که خامنهای این جای کار را خوانده بود که طی سخنانی در دوم تیر ماه گذشته که بهجز رفسنجانی، همهٴ سردمداران و مهرههای نظام حضور داشتند، گفت که مذاکرات با آمریکا با اجازه و زیر نظر خود من شروع شد و تأکید کرد که این هم در دولت قبلی و نه این دولت بود؛ خامنهای به این ترتیب میخواست دست رفسنجانی و روحانی را کوتاه کند و مذاکرات هستهیی را به نام خود به ثبت برساند. اما رفسنجانی با تردستی خاص خود جیب خامنهای را تماماً زد و مذاکرات را تا دینار آخر از جیب او بیرون کشید و گفت مذاکراتی که آن موقع شروع شد، جدی نبود، تیم ضعیفی را برای انجام آن گذاشتند، چرا که دولت احمدینژاد انگیزهٴ این کار را نداشت و آن را «در نطفه خفه کرد». متقابلاً این دولت ما بود که «ذاتاً » این کاره بود و تابو مذاکرات با آمریکا را شکست و حالا یک عده، بیخودی «دارند دست و پا میزنند». به عبارت دیگر رفسنجانی، این وضعیت سیاسی جدید یا به قول خودش این «تحول» را یک عمل انجام شده میداند که خامنهای و باندش در برابر آن دست و پای مذبوحانه میزنند.
رفسنجانی که میداند تا تنور بحث توافق داغ است، باید نان خود را بچسباند، در انتشار متن همین سخنرانی در سایت خودش و سایر رسانههای وابسته با سرعت بسیار عمل کرد و کاملاً آشکار بود که نمیخواهد در این دوئل، تأخیر داشته باشد؛ بهخصوص که خامنهای، بحث مذاکرات و تلاش برای مصادرهٴ آن را روز دوم تیرماه مطرح کرد و جنگ هژمونی با رفسنجانی را هم قبل از آن، از مراسم سالمرگ دجال (در 14خرداد) کلید زد؛ بنابراین اگر رفسنجانی دیرتر اقدام میکرد قافیه را باخته بود.
رفسنجانی در سخنرانی خود علاوه بر مذاکرات، در مورد خرده حسابها و کلیحسابهای بسیاری که از سال 84 با خامنهای داشت و با حملات و فشارهای مستمری که بهخاطر دفاعش از بهاصطلاح جریان فتنه داشت و سلسله جنبان آن خامنهای بود، با او سربهسر کرد. یعنی نه تنها از حمایتش از بهاصطلاح «فتنه» هیچ اظهار ندامت نکرد، بلکه با کلمات و تعابیر واضحی از آن حمایت نمود و پیروزی خودش در جریان روی کارآمدن روحانی در نمایش انتخاباتی سال92 را هم به رخ کشید و گفت: «با اینکه آنها (دولت و شورای نگهبان و نیروهای امنیتی را در اختیار داشتند)، با اینکه در یک مرحله توانستند راه مردم را سد کنند (که اشارهاش به حذف خودش در سال84 بود) ولی در مرحله بعد (در نمایش انتخاباتی سال 92) خواسته مردم به نتیجه رسید».
با این تهاجم و خیز رفسنجانی، بیش از پیش آشکار شد که جنگ قدرت و جنگ هژمونی در رأس رژیم که بسیار عمیق و جدی است، وارد مرحله جدیدی شد. فارغ از اینکه در این جنگ، کدام باند غلبه کند و کدام یکی مغلوب شود، اما کلیت رژیم بر اثر آن، بهشدت تضعیف میشود و پیروز نهایی این جنگ، مردم و مقاومت ایران خواهند بود.
بهنظر میرسد که خامنهای این جای کار را خوانده بود که طی سخنانی در دوم تیر ماه گذشته که بهجز رفسنجانی، همهٴ سردمداران و مهرههای نظام حضور داشتند، گفت که مذاکرات با آمریکا با اجازه و زیر نظر خود من شروع شد و تأکید کرد که این هم در دولت قبلی و نه این دولت بود؛ خامنهای به این ترتیب میخواست دست رفسنجانی و روحانی را کوتاه کند و مذاکرات هستهیی را به نام خود به ثبت برساند. اما رفسنجانی با تردستی خاص خود جیب خامنهای را تماماً زد و مذاکرات را تا دینار آخر از جیب او بیرون کشید و گفت مذاکراتی که آن موقع شروع شد، جدی نبود، تیم ضعیفی را برای انجام آن گذاشتند، چرا که دولت احمدینژاد انگیزهٴ این کار را نداشت و آن را «در نطفه خفه کرد». متقابلاً این دولت ما بود که «ذاتاً » این کاره بود و تابو مذاکرات با آمریکا را شکست و حالا یک عده، بیخودی «دارند دست و پا میزنند». به عبارت دیگر رفسنجانی، این وضعیت سیاسی جدید یا به قول خودش این «تحول» را یک عمل انجام شده میداند که خامنهای و باندش در برابر آن دست و پای مذبوحانه میزنند.
رفسنجانی که میداند تا تنور بحث توافق داغ است، باید نان خود را بچسباند، در انتشار متن همین سخنرانی در سایت خودش و سایر رسانههای وابسته با سرعت بسیار عمل کرد و کاملاً آشکار بود که نمیخواهد در این دوئل، تأخیر داشته باشد؛ بهخصوص که خامنهای، بحث مذاکرات و تلاش برای مصادرهٴ آن را روز دوم تیرماه مطرح کرد و جنگ هژمونی با رفسنجانی را هم قبل از آن، از مراسم سالمرگ دجال (در 14خرداد) کلید زد؛ بنابراین اگر رفسنجانی دیرتر اقدام میکرد قافیه را باخته بود.
رفسنجانی در سخنرانی خود علاوه بر مذاکرات، در مورد خرده حسابها و کلیحسابهای بسیاری که از سال 84 با خامنهای داشت و با حملات و فشارهای مستمری که بهخاطر دفاعش از بهاصطلاح جریان فتنه داشت و سلسله جنبان آن خامنهای بود، با او سربهسر کرد. یعنی نه تنها از حمایتش از بهاصطلاح «فتنه» هیچ اظهار ندامت نکرد، بلکه با کلمات و تعابیر واضحی از آن حمایت نمود و پیروزی خودش در جریان روی کارآمدن روحانی در نمایش انتخاباتی سال92 را هم به رخ کشید و گفت: «با اینکه آنها (دولت و شورای نگهبان و نیروهای امنیتی را در اختیار داشتند)، با اینکه در یک مرحله توانستند راه مردم را سد کنند (که اشارهاش به حذف خودش در سال84 بود) ولی در مرحله بعد (در نمایش انتخاباتی سال 92) خواسته مردم به نتیجه رسید».
با این تهاجم و خیز رفسنجانی، بیش از پیش آشکار شد که جنگ قدرت و جنگ هژمونی در رأس رژیم که بسیار عمیق و جدی است، وارد مرحله جدیدی شد. فارغ از اینکه در این جنگ، کدام باند غلبه کند و کدام یکی مغلوب شود، اما کلیت رژیم بر اثر آن، بهشدت تضعیف میشود و پیروز نهایی این جنگ، مردم و مقاومت ایران خواهند بود.