شعری بگو، یه شعر خوب! شعری که حرف ما باشه
تُـو تشنگیِ واژههاش یه عالمه دریا باشه
شعری جواب زندگی ـ این پیر زیبای زمان ـ
که عمریه دزدیدنش از خوان و مان مردمان
تُـو تشنگیِ واژههاش یه عالمه دریا باشه
شعری جواب زندگی ـ این پیر زیبای زمان ـ
که عمریه دزدیدنش از خوان و مان مردمان
شعری که ایران منو بتونه تصویر بکنه
این وطن گرسنه رو با آزادی سیر بکنه
این وطن گرسنه رو با آزادی سیر بکنه
ایران، که «مزد گورکنا بیشتره از آزادیا»
ـ میون آزادی و ما دریای خون؛ چرا؟ چرا؟ ـ
ـ میون آزادی و ما دریای خون؛ چرا؟ چرا؟ ـ
شعری بگو ـ نه سر به راه ـ تو قاب روزنامهی عصر
ـ مجیز داو شیخ و شه اجیر سکّههای قصر ـ
ـ مجیز داو شیخ و شه اجیر سکّههای قصر ـ
تشنگیِ یه شعر خوب زبون حال ما شده
گرسنگیِ واژههاش نشون حال ما شده
گرسنگیِ واژههاش نشون حال ما شده
شعری که آه مردمو دلتنگ، معنا بکنه
دل ترانههاشونو والـه و شیدا بکنه
دل ترانههاشونو والـه و شیدا بکنه
هم حس و درد مشترک تُو حرف واژههاش باشه
هم کفتر سفید عشق قاصد نامههاش باشه
هم کفتر سفید عشق قاصد نامههاش باشه
شعری، یه شعر بینقاب ـ شعری، یه شعر بیدروغ
دادی، یه داد آشنا از جنس فریاد فروغ
دادی، یه داد آشنا از جنس فریاد فروغ
شعری که مردما تُو اون همدیگه رو صدا کنن
خاطرههاشونو یهجا تو چشم هم نیگا کنن
خاطرههاشونو یهجا تو چشم هم نیگا کنن
آدرس آزادیمونو الفباهاش بلد باشن
شادی و اشک مردما براش ستاره بپاشن
شادی و اشک مردما براش ستاره بپاشن
شعری که دونه دونهی الفباهاش ستاره شه
پردهی سنگین شبا با برق رعدش پاره شه
پردهی سنگین شبا با برق رعدش پاره شه
شعری که موسیقیِ اون آهنگ رستاخیز شه
موج تموم واژههاش فریاد برپاخیز شه
موج تموم واژههاش فریاد برپاخیز شه
بگرد پی یه شعر خوب که واژههاش تشنه باشن
حتا اگـه رو چلّهی سرنیزه و دشنه باشن
بگرد پیِ یه شعر داغ که عطشش صدات کنه
تو چشمههای واژههاش مث یه ماه نیگات کنه
حتا اگـه رو چلّهی سرنیزه و دشنه باشن
بگرد پیِ یه شعر داغ که عطشش صدات کنه
تو چشمههای واژههاش مث یه ماه نیگات کنه
خستگیها با شعر خوب از تن زندگی به دور
شبو نیگا کن، شیشههاش میشکنه با یک قطره نور...
س.ع.نسیم
29اردیبهشت 96
شبو نیگا کن، شیشههاش میشکنه با یک قطره نور...
س.ع.نسیم
29اردیبهشت 96