عید سال 64 بود. تازه درب اتاقهای بند 2 واحد 3 قزلحصار باز شده بود. حاج داود ملعون عوض شده و یکی از نفرات جریان منتظری بر سر کار آمده بود. اوضاع موقتاً چرخیده و برخوردها عوض شده بود. آرام آرام امور از دست توابها خارج شده و بهدست بچههای خودمان میافتاد. خلاصه شکاف باز شده بود. بنابراین نفرات تمامی سیزده اتاق توی بند ما تصمیم گرفتند که یک عید درست و حسابی بگیرند. بچهها تصمیم گرفتند کیکی بطول سرتا سر سالن درست کنند، برای تهیه آرد، نانهای اضافی و خمیرهای اطراف نان را جمع میکردیم و بعد از خشک شدن، روزها با سنگ آن را خورد میکردیم. بعضی وقتها میدیدی که 40- 50نفر در هوا خوری نشستهاند و نان خورد میکنند. بعد با قوطی رب که سوراخ کرده بودیم، همین تعداد از بچهها، آن را الک میکردند تا آرد مورد نیاز کیک آماده شود. خلاصه فضای خیلی فعالی درست شده بود. کیکی درست شد که به درازای سرتا سر بند بود و آن را در طول بند انداخته بودیم، بعد آن را تکهتکه کرده و به همه سلولها تقسیم کردند. مقدار زیادی گل و گیاه هم از چیزهای مختلف مثل کاغذ و پلاستیک و... درست کرده بودند. آن سال عید خوبی داشتیم و بچهها دلی از عزا درآوردند. روز تحویل سال یکی از بچهها از کیسه گونی، کراوات بلندی درست کرده و از خودش آویزان کرده بود و در لحظهی تحویل سال وارد بند شد، و باعث خنده و شادی همه شد. یکباره همه ریختند توی بند و روبوسی و تبریک عید راه افتاد. جای شهدا را هم همیشه توی این روزها خالی میکردیم.
<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e2bf5d8d-92e4-4e92-be58-303bfeccbf7c"></iframe>