728 x 90

سرکوب زنان,

موقعیت زنان، شاخص توسعه یا ارتجاع

-

سرکوب زنان توسط زنان معاویه و نیروی انتظامی در تهران
سرکوب زنان توسط زنان معاویه و نیروی انتظامی در تهران
بنا بر یک اصل شناخته شده، موقعیت زنان در هر جامعه‌یی، شاخص میزان رشدیافتگی یا عقب‌ماندگی آن جامعه است. تضاد و تناقض سطح و مرحله جامعه ایران با حاکمیت مادون ارتجاعی حاکم نیز، در مورد زنان - که ماهیت ارتجاعی رژیم در این رابطه به اوج می‌رسد- بارزتر و نمایانتر از سایر زمینه‌هاست. یکی از برنامه‌های تلویزیونی رژیم به ارائه تعبیر و تفسیر دجالگرانه و فریبکارانه آخوندهای زن‌ستیز از این اصل بدیهی اختصاص داشت. در این برنامه ابتدا یک کارشناس اقتصادی به نام «محسن رنانی» با آمار و ارقام مشخص، تصویری از موقعیت اجتماعی زنان ایران ارائه داد و گفت:
«یکی از مهمترین شاخصهای توسعه، مسأله مشارکت زنان است که یکی از پدیده‌هایی است که در قضیه توسعه در کشور ما در مورد آن دقت نشده است. ما از نظر مشارکت زنان جزو 3 کشور آخر دنیا هستیم. نرخ مشارکت (یعنی حضور زن در بازارکار، مدیریتها و فعالیتهای جمعی و اجتماعی و اقتصادی) قبل از انقلاب، در سال 55 13درصد بود. این نرخ در سال 65، 8درصد شده و در سال 85 به 14درصد افزایش یافته است. در سال 95 هم آن را باید همان 14 یا 15درصد محسوب کنیم» (تلویزیون رژیم-21آذر 94).

نکات و اعترافها مهمی در اظهارات این کارشناس اقتصادی بود که جای تأمل بسیار دارد:
اولاً، ایران تحت حاکمیت آخوندها، از نظر مشارکت زنان جزو 3کشور آخر دنیاست.

ثانیاً، بعد از ربوده شدن انقلاب، مشارکت زنان از 13درصد در سال 55 به 8درصد در سال65 کاهش یافت. این دقیقاً سرشت زن‌ستیزانهٴ ارتجاع خمینی را به معرض نمایش می‌گذارد.

ثالثاً، بعد از 30سال و بعد از این‌که زنان و دختران ایرانی، 60درصد ظر فیت دانشگاهها را به خود اختصاص داده‌اند، مشارکت زنان، تازه به حدود قبل از انقلاب رسیده است.

شرکت کننده دیگر این گفتگو، آخوند «مصباحی مقدم» عضو مجلس ارتجاع درصدد تحریف این واقعیتهای آماری برمی‌آید و ضمن اعتراض به کارشناس اقتصادی که چرا بحث توسعه را از موضوع مشارکت زنان آغاز کرده، می‌گوید:
«خانمها در ایران، مشارکت بسیار بالای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارند، البته نه با مقیاسی که دنیا به ما دیکته می‌کند. فقط در بعد آموزشی و تحصیلی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جایگاه ایران از بسیاری از کشورهای متوسط به بالای توسعه یافته در این زمینه بهتر است. الان، بالای 60درصد رشته‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد ما در دانشگاهها در اختیار خانمهاست».

این شیخک دجال می‌کوشد حضور دختران و زنان در دانشگاه را به حساب حاکمیت بگذارد، در حالی که نه تنها این افزایش هیچ ربطی به رژیم ندارد، بلکه آخوندها تا جایی که توانسته‌اند، تلاش کرده‌اند راه آنان را در دانشگاهها نیز سد کنند، آنچه را که او نمی‌گوید این است که از این تعداد عظیم دختران دانشجو چه تعدادشان امکان اشتغال داشته‌اند. روزنامه حکومتی اعتماد (اول تیر 94) طی گزارشی با عنوان «6میلیون فارغ‌التحصیل بیکار، تحصیل «بیکاری» در دانشگاه» می‌نویسد: «از جمعیت ١١میلیونی فارغ‌التحصیلان تنها 4میلیون و ٤٠٠ هزار نفر شاغل محسوب می‌شوند… بخش عمده‌ای از جمعیت غیرفعال به گروه زنان تحصیلکرده اختصاص دارد. بررسی وضعیت جمعیت تحصیلکرده غیرفعال نشان می‌دهد که از میان بیش از 5میلیون و ٧٠٠ هزار تحصیلکرده غیرفعال در ایران، 2میلیون و ٣٢٨ هزار و ٢٥٦ نفر مرد هستند و شمار زنان غیرفعال تحصیلکرده نیز به 3میلیون و ٤٠٦ هزار و ٧٦٢ نفر می‌رسد».

پتانسیل و ظرفیت برای پیشرفت در دختران و زنان ایران بیش از مردان است که در ترکیب 60درصدی دانشجویان خود را نشان می‌دهد، اما وقتی پای رژیم به میان می‌آید، اراده‌اش این است که همهٴ زنان فارغ‌التحصیل دانشگاهی را دوباره به کنج خانه‌ها برگرداند. آخوند مصباحی مقدم در همان برنامه کذایی تلویزیون رژیم می‌گوید:
«ما معمولاً شغل را آن چیزی می‌دانیم که برایش درآمد تعریف می‌کنیم، این زاویه دید درستی نیست. شغل، آن اشتغالی است که خانم دارد؛ این اشتغال ممکن است که در بیرون و یا درون خانه باشد. اشتغال خانمها در خانه را ما شغل به حساب نمی‌آوریم، در حالی‌که این خودش شغل بسیار سنگینی است که خانمهادر خانه دارند… خانه‌داری، بچه‌داری و رسیدگی به وضعیت خانه شغل بزرگی است».

وقاحت و دجالیت را می‌بینید؟ خانه‌داری و بچه‌داری، هم‌چنان که خامنه‌ای هم یک بار گفت، تنها شغل زیبنده و مجاز برای زنان ایرانی است. البته جا داشت که این شیخک با همان دجالیت خاطرنشان کند که فزایش سطح تحصیلات زنان خانه‌دار و بچه‌دار تا سطح فوق‌لیسانس و دکترا هم یکی از ویژگیهای بی‌نظیر در تمام دنیاست!

شهین مولاوردی معاون آخوند روحانی در امور زنان و خانواده طی مصاحبه‌یی در مورد نتیجه ممانعت رژیم از اشتغال زنان و ورود آنها به جامعه می‌گوید:
«هم اکنون شاهد افسردگی در دختران به علتهای مختلف و مهمتر از همه بیکاری هستیم که موجب گرایش آنها به سوی اعتیاد شده است». (ایرنا- 2آذر94)

وی در مصاحبه دیگری فاش می‌کند که: «در زنان سن اعتیاد به 13سال رسیده است. تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به صنعتی و روانگردها این پیام را دارد و نشان می‌دهد که این دختران به‌دنبال هیجان و نشاط و شادی هستند، چرا که افسردگی یکی از دلایل اعتیاد است» (تلویزیون رژیم- 11شهریور94).

آری، در یک روند خود به خودی، نتیجه تضاد میان آن پتانسیل و شوق عظیم زنان و دختران ایرانی برای پیشرفت با رژیم زن‌ستیز و ارتجاعی حاکم، سرخوردگی، افسردگی و… نهایتاً اعتیاد و خودکشی است.

برای مقابله با این وضعیت چه باید کرد؟ زنان ایران چگونه می‌توانند از این چرخة فجیع خارج شوند؟ همان کارشناس اقتصادی (رنانی) در برنامه تلویزیونی درباره زمان مورد نیاز برای خروج از این چرخة ارتجاع و عقب‌ماندگی می‌گوید:
«نرخ مشارکت زنان باید حداقل بیش از 30% باشد. تقریباً همه کشورهای توسعه یافته بالای 30% هستند. پس ما 15% باید بالا برویم. بنابر‌این دست‌کم 60سال نیاز داریم که به بالای 30% برسیم و بگوییم ما وارد دامنهٴ توسعه‌یافته‌ها شدیم».

البته اگر این رژیم حاکم باشد، 60سال که سهل است، 100سال دیگر هم زنان از این چرخه خارج نخواهند شد. اما تکامل هرگز پشت ارتجاع توقف نکرده و نخواهد کرد؛ پاسخ تکامل، جهش و انقلاب است! اگر انقلاب به‌عنوان منطق تکامل در کار نبود، زمین ما هنوز عرصه تاخت و تاز دایناسورها و مراحل پست‌تر از آن بود. واقعیت این است که مردم، جامعه و به‌خصوص زنان ایرانی با سابقه بیش از یک‌صد سال مبارزات آزادیخواهانه، سزاوار این رژیم قرون‌وسطایی نیستند. آنها سزاوار یک حاکمیت مردمی و دموکراتیک هستند که زنان ایران سهم شایستهٴ خودشان، یعنی 50درصد و بیشتر را در تمام سطوح مدیریت جامعه و در رهبری سیاسی، هم‌چنان که در شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین می‌توانیم ببینیم، به دست بیاورند. منطق انقلاب و تاریخ، نوید این آیندهٴ روشن را می‌دهد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dc006bd3-e5f3-4297-b26e-93bf73ed5cc3"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات