● پس از روشنگری ایران افشاگر در مورد کارزار شیطان‌سازی وزارت بدنام علیه مجاهدین در اشرف۳ (۱۶ آذر ۱۴۰۰)، نوید دانافر در مراجعه به اشرف۳ فاش کرد که پس از ترک قرارگاه در ۲۸آبان گذشته با اقوام خود در داخل ایران تماس گرفته و ضمن همین تماس خواهان فروش یک خانه و ارسال پول آن شده است. اما وزارت اطلاعات سر رسیده و پیام داده است به‌شرطی می‌توانید پول خانه را برای نوید ارسال کنید که با ما همکاری کند و آخرین اطلاعات خود از سازمان مجاهدین را در اختیار ما قرار بدهد و از خودش هم برای ما عکس و فیلم بفرستد. در این صورت حتی نیازی به فروش خانه نیست و ما در آلبانی نفراتی داریم که می‌توانند به او و برادر و مادرش پول بدهند. در این خصوص مأموران وزارت اطلاعات حسن حیرانی و غلامرضا شکری در آلبانی در روز ۱۲آذر اعلام حضور و آمادگی می‌کنند. متعاقباً در ۱۳آذر یک مأمور اطلاعات از داخل ایران به نام بخشعلی علیزاده برای نوید دانافر پیام می‌فرستد.
●مأمور اطلاعات حسن حیرانی در آلبانی: سلام نوید روزت بخیر من تو را فالو نکردم که دردسری نشه واست فقط واست مسیج فرستادم (۱۲آذر ۱۴۰۰)
●بخشعلی علیزاده مأمور اطلاعات در ایران: سلام آقای دانایی‌فر عزیز، بخشعلی هستم از دوستان قدیمی در سازمان که بودم. دوست دارم با هم در ارتباط باشیم. اگر که مایل بودی بنده با کمال میل دوست دارم ارتباط داشته باشیم. لطفن تحت تأثیر القائات رجوی قرار نگیر و هراس نداشته باش چون من هم این روزها را گذرانده‌ام و می‌دانم بعد از جدا شدن چه حس و حالی آدم دارد. بن‌بست شکنی کردی و از تشکیلات بیرون زدی ولی ماجرا ادامه دارد و اگه به خودت نیایی رجوی از تو مثل سایر کسانی‌که جدا شدند کولی خواهد گرفت. نگران مسائل مالی خودت نباش چون رجوی توسط همین اهرم از آدمها مزدور می‌سازد و به‌عنوان نیروی بیرون تشکیلات بهره می‌برد. همین الآن در آلبانی بچه‌هایی هستند که بدون هیچ وابستگی به رجوی در حال زندگی راحت و به‌قول معروف عشق و حال هستند. دوست داشتی ادامه بدهیم و من خیلی خوشحال خواهم شد که به شما کمک کنم. مجدداً تبریک عرض می‌کنم خدمت شما و امیدوارم که روزهای خیلی خوبی داشته باشی. منتظر جوابت هستم. جهت تأکید مطلقاً فکر مسائل مالی نباش. چون هستند هم‌سنگران سابق در آلبانی و تیرانا زندگی راحتی دارند و آماده کمک هستند نگرانی و ترس و استرس را از خودت دور کن و تصمیم بگیر. بعد هم من ازدواج کردم و جدیداً خدا یک دختر بهم داده که تمام عشقم را نثار همسرم و دخترم می‌کنم. ارادت دارم و بخدا می‌سپارمت (۱۳ آذر ۱۴۰۰)
معذرت‌خواهی از سازمان مجاهدین خلق ایران
نوید دانافر
بعد از این‌که دخالت و بهره‌برداری و طرح و برنامه وزارت بدنام اطلاعات در مورد من برایم روشن شد بسیار افسوس خوردم که چرا حرفهای سازمان و مسئولانم را که جز خیر و خوبی برای من نمی‌خواستند گوش نکردم و جوابهای سربالا دادم و بعد از یک عمر نان و نمک خوردن سر سفره مجاهدین به ورطه خیانت لغزیدم. با معذرت‌خواهی از آنچه انجام دادم خواهشمندم سازمان رابطه‌اش را با من قطع نکند و در مقابل رژیم و مزدورانش از این پس پشتیبان من باشد. من هم بعد از این تجربه تلخ قول می‌دهم تا آخرین نفس در مقابل وزارت اطلاعات و مزدورانش بایستم و اگر نقض عهد کردم دیگر حق سازمان است که هیچ چیز را از من قبول نکند. با تلخی زیاد طعم پشت کردن به سوگند و عهد و پیمان‌هایم را چشیدم و دیگر از من خیانتی نخواهید دید. نوید دانافر-۱۴۰۰/۹/۱۷
------------------------------------------------------------------------------------------------
«پاسخ به دروغها و یاوه‌گویی وزارت اطلاعات و مزدورانش در آلبانی»
اینجانب نوید دانافر از دروغهای رذیلانه یک سایت مزدوران وزارت اطلاعات در آلبانی به نام گازاتا ایمپکت در مورد خودم مطلع شدم که همزمان در سایت نجات وزارت اطلاعات هم منتشر شده است. حقایق در این باره را سایت ایران افشاگر در روز ۱۶آذر ۱۴۰۰ نکته به نکته منتشر کرده است که عین واقعیت است و در آن هیچ کلمه یا نکته ناصحیح یا غیردقیق وجود ندارد (تحت عنوان: انجمن نجاست وزارت اطلاعات: تعداد زیادی کشته، خودکشی، فرار گروه‌های خانوادگی و نقض حقوق‌بشر در اشرف۳!).
با این حال برای اطلاع عموم از شیوه‌ها و ابعاد لجن‌پراکنی وزارت اطلاعات و مزدورانش چند نکته را باید خاطرنشان کنم تا مأموران وزارت سیه روی شوند.
۱- واقعیت این است که من خودم به‌رغم عهد و پیمان برای مبارزه با رژیم تا سرنگونی نمی‌کشیدم و زندگی عادی را می‌خواستم. در روز ۲۵آبان ۱۴۰۰ به‌محض این‌که آنرا با مسئولم در میان گذاشتم ابلاغیه اخراج و ترک قرارگاه مجاهدین در اسرع وقت را به من دادند و من هم امضا کردم و زیرش نوشتم «با شرمندگی از شکستن عهد و سوگند ابلاغیه را قبول دارم و همه مسائل صنفی و قانونی و مالی و خانوادگی برعهده خودم است».
۲- سپس بمن گفتند به دیدار اعضای خانواده و فامیل بروم و خودم وضعیت خودم را با آنها در میان بگذارم. من فقط مادرم را دیدم و از او خواستم با من بیاید و او هم قبول کرد. در مورد پدرم و سایر اعضای فامیل نوشتم و امضا کردم که مسئولیت با خودم است چون برای آبروی خودم نمی‌خواستم آنها را ببینم.
۳- با کمال تأسف بعد از رفتن از قرارگاه نزد برادرم که در بخش روانی بیمارستان ننه ترزا بود و سازمان سالهاست که برای او هزینه و رسیدگی می‌کند رفتم و او را هم با خود همراه کردم و بردم. این‌که وزارت اطلاعات و مزدورانش نوشتند دو نگهبان تمام وقت در کنار برادرم بوده و وزارت اطلاعات از آنها مخفیانه فیلم گرفته و گویا برادرم اقدام به خودکشی کرده و رگ زده سراپا دروغ و ساخته و پرداخته اطلاعات و مزدوران است. می‌دانم هم که هدف ما نیستیم بلکه شیطان‌سازی و خراب کردن سازمان هدف است زیرا من و هم‌چنین برادرم و مادرم از حداکثر رسیدگی برخوردار بودیم و از مجاهدین جز خیر و خوبی ندیدیم. سازمان لااقل ۵بار بمن گفته بود که می‌توانم دنبال زندگی که خودم می‌خواهم بروم. هر کس غیر از این بگوید دروغ محض است. این را هم بگویم که برای من در اشرف۳ دو نوبت واکسن کرونا و هم‌چنین واکسن آنفلوآنزا تزریق کردند.
۴- موقع خروج از قرارگاه با مادرم با تمام وسایل یک نامه که کلمه به کلمه از خودم جوشید نوشتم که بابت تمامی برخوردهای غلطی که از من سر زد از سازمان مجاهدین عذر می‌خواهم و تا آخر عمر خود را هوادار سازمان می‌دانم و به مرزبندیهای سازمان با رژیم پایبند خواهم بود.
نوید دانافر
۱۴۰۰/۹/۱۷
