روزنامه واشینگتن پست، طی مقالهیی پیرامون بیحاصلی سیاست مماشات در قبال رژیم آخوندی و در انتقاد به غفلت اوباما از تحولات قیام مردم ایران، نوشت:
مساله مردم، دیگر انتخابات نیست. انقلاب در ایران شروع شده و مردم سرنگونی میخواهند. حتی اگر دنبال راهحل بحران اتمی هستید، سرنگونی رژیم و پیروزی قیام مردم، بهترین راهحل بحران اتمی است.
واشینگتن پست مینویسد: سال 2009 به پایان میرسد و ما یک سال را از دست دادیم. سالی که به مانند هرسال دیگری نبود. بلکه سال یک انقلاب بود که با انتخاباتی اعتراضآمیز شروع شد و در این هفته در تظاهرات سوگواری برای مرگ حسینعلی منتظری، اوج گرفت. جنبش مردم دیگر خواستار شمارش مجدد انتخابات به سرقت رفته نبود بلکه، خواستار سرنگونی دیکتاتوری مذهبی بود.
واشینگتن پست با اشاره به سکوت و کنار کشیدن در مقابل رژیم آخوندی مینویسد: این موضوع، بسیارمهم است، بدلیل آنکه انقلابات درلحظهای استثنایی در چرخش نامحسوس تاریخ، زمانیکه خلقها و مشخصاً حاکمان، تشخیص دهند که این رژیم اختیار آسمانی خود را ازدست داده است، موفق میشوند… ولی اوباما اینقدر ازواقعیت امروز ایران دور افتاده که در روز 13آبان که رژیم برای ابراز نفرت از آمریکا تظاهرات میکند، تظاهر کنندگان مخالف رژیم ایران هم شعار میدادند اوباما با ما هستی یا با اونا یعنی با حاکم سرکوبگر؟
واشینگتن پست مینویسد: این بیتفاوتی سرد و یخ، چیزی بیشتر از خیانت، به ارزشهای ماست. این یک اشتباه استراتژیک از نوع ردیف اول است. حتی اگر حقوقبشر را فراموش کنید. و فرض کنید فقط در مورد مقوله اتمی میخواهید کار کنید. چطور میخواهید آن را خنثی سازید؟ مذاکرات به جایی نرسیده است و هر تحریمی هم ملل متحد اعمال کند باز ضعیف، محدود، با اکراه و غر و لند و دیر خواهد بود.
مقاله واشینگتن پست سپس در پاسخ به این سؤال که چه باید کرد، مینویسد: فشار از بیرون
,قطع مواد بنزینی بهطور مثال تکمیل و افزایش فشار از درون. این فشار باید با هدف قرار دادن نه تنها تغییر سیاست اتمی فعلی این رژیم که هیچگاه پیش نخواهد آمد بلکه با تغییر خود رژیم صورت گیرد.
یادآوری میکنیم که وال استریت ژورنال نیز سه روز پیش در مقالهای با عنوان طغیان مردم در ایران، باتأکید برهمین مضمون نوشت: درحالی که مهلت ماه دسامبر بدون هیچ امتیازی از جانب رژیم تهران به پایان رسیده، کاخ سفید همچنان خواستارگفتگو نیزمیشود، اما تیکتاک ساعت جامعه ایران هم اکنون سریعتر از ساعت هستهای آن میزند… . یک رژیم جدید در تهران بهترین راهحل مسالمتآمیز برای متوقف کردن برنامه هستهای رژیم ایران است. آیا نباید سیاست آمریکا در مسیر دستیابی به این هدف هدایت شود؟
سایر رسانههای آمریکا واروپا نیز دراین روزها با تأکیدبراعتلای قیام مردم ایران، سیاست مماشات را مورد انتقاد قرارمی دهند و بر ضرورت تغییردموکراتیک در ایران بهدست مردم و مقاومت ایران که طی سالهای گذشته بهعنوان راهحل جامع بحرانهای ناشی از حاکمیت فاشیسم مذهبی، از سوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت پیوسته خاطرنشان شده، تأکید میکنند.
خاطرنشان میشود، رئیسجمهور برگزیده مقاومت در اجتماع بزرگ ایرانیان در30خرداد88 در پاریس چنین گفته بود:
«… وقتی فاشیسم دینی به آنجا رسیده که ولیفقیه، نزدیکترین همتایان و همدستان خود را هم، نمیتواند تحمل کند، مردم ایران حق دارند از دولتهای غربی بپرسند که
راستی؟ حاصل 30سال جستجو برای میانهروها در داخل این رژیم کجا رفت؟
استمالت و مماشات چه حاصلی داشت؟
راستی، آیا از پرونده سازیهای شبه کودتای 17ژوئن هنوز هم شرم نمیکنید؟
چند روز پس از خیزش مردم ایران، خوشبختانه رئیسجمهور ایالات متحده هم تائید کرد که مردم ایران خواهان دمکراسی هستند و صدایشان باید شنیده شود و نباید سرکوب شود. او خاطرنشان کرد که بهاندازهای که تبلیغ میشود اختلافی بین احمدینژاد و موسوی نیست. این را هم گفت که خواسته آمریکا عمدتا از این رژیم موضوع اتمی و حمایت از حزبالله وحماس در لبنان و فلسطین است و به همین خاطر از هر فرصتی در آینده هم برای گفتگو با رژیم ایران استفاده میکند.
ما میپرسیم آیا حداقل احترام به مبارزه آزادیخواهانه میلیونها ایرانی ایجاب نمیکند که هرگونه امتیاز دادن از جیب ملت و مقاومت ایران و سیاست چانه زدن با جنایتکاران حاکم متوقف شود؟ البته ما همیشه گفتهایم اگر مذاکره با چنین رژیمی فایده دارد دریغ نکنید!
اما فرصتدادن به ولیفقیه و خانهشاگرد او، میدان دادن به یک افعی اتمی است که هرگز کبوتر نمیزاید. دولت سابق آمریکا هم، از 28 بار مذاکره مخفی و علنی با این رژیم هیچ چیز بهدست نیاورد.
باور کنید که راهحل ایران، همان راهحل سوم، است:
تغییر دموکراتیک و برقراری حاکمیت مردم بهدست مردم و مقاومت ایران.»
مساله مردم، دیگر انتخابات نیست. انقلاب در ایران شروع شده و مردم سرنگونی میخواهند. حتی اگر دنبال راهحل بحران اتمی هستید، سرنگونی رژیم و پیروزی قیام مردم، بهترین راهحل بحران اتمی است.
واشینگتن پست مینویسد: سال 2009 به پایان میرسد و ما یک سال را از دست دادیم. سالی که به مانند هرسال دیگری نبود. بلکه سال یک انقلاب بود که با انتخاباتی اعتراضآمیز شروع شد و در این هفته در تظاهرات سوگواری برای مرگ حسینعلی منتظری، اوج گرفت. جنبش مردم دیگر خواستار شمارش مجدد انتخابات به سرقت رفته نبود بلکه، خواستار سرنگونی دیکتاتوری مذهبی بود.
واشینگتن پست با اشاره به سکوت و کنار کشیدن در مقابل رژیم آخوندی مینویسد: این موضوع، بسیارمهم است، بدلیل آنکه انقلابات درلحظهای استثنایی در چرخش نامحسوس تاریخ، زمانیکه خلقها و مشخصاً حاکمان، تشخیص دهند که این رژیم اختیار آسمانی خود را ازدست داده است، موفق میشوند… ولی اوباما اینقدر ازواقعیت امروز ایران دور افتاده که در روز 13آبان که رژیم برای ابراز نفرت از آمریکا تظاهرات میکند، تظاهر کنندگان مخالف رژیم ایران هم شعار میدادند اوباما با ما هستی یا با اونا یعنی با حاکم سرکوبگر؟
واشینگتن پست مینویسد: این بیتفاوتی سرد و یخ، چیزی بیشتر از خیانت، به ارزشهای ماست. این یک اشتباه استراتژیک از نوع ردیف اول است. حتی اگر حقوقبشر را فراموش کنید. و فرض کنید فقط در مورد مقوله اتمی میخواهید کار کنید. چطور میخواهید آن را خنثی سازید؟ مذاکرات به جایی نرسیده است و هر تحریمی هم ملل متحد اعمال کند باز ضعیف، محدود، با اکراه و غر و لند و دیر خواهد بود.
مقاله واشینگتن پست سپس در پاسخ به این سؤال که چه باید کرد، مینویسد: فشار از بیرون
,قطع مواد بنزینی بهطور مثال تکمیل و افزایش فشار از درون. این فشار باید با هدف قرار دادن نه تنها تغییر سیاست اتمی فعلی این رژیم که هیچگاه پیش نخواهد آمد بلکه با تغییر خود رژیم صورت گیرد.
یادآوری میکنیم که وال استریت ژورنال نیز سه روز پیش در مقالهای با عنوان طغیان مردم در ایران، باتأکید برهمین مضمون نوشت: درحالی که مهلت ماه دسامبر بدون هیچ امتیازی از جانب رژیم تهران به پایان رسیده، کاخ سفید همچنان خواستارگفتگو نیزمیشود، اما تیکتاک ساعت جامعه ایران هم اکنون سریعتر از ساعت هستهای آن میزند… . یک رژیم جدید در تهران بهترین راهحل مسالمتآمیز برای متوقف کردن برنامه هستهای رژیم ایران است. آیا نباید سیاست آمریکا در مسیر دستیابی به این هدف هدایت شود؟
سایر رسانههای آمریکا واروپا نیز دراین روزها با تأکیدبراعتلای قیام مردم ایران، سیاست مماشات را مورد انتقاد قرارمی دهند و بر ضرورت تغییردموکراتیک در ایران بهدست مردم و مقاومت ایران که طی سالهای گذشته بهعنوان راهحل جامع بحرانهای ناشی از حاکمیت فاشیسم مذهبی، از سوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت پیوسته خاطرنشان شده، تأکید میکنند.
خاطرنشان میشود، رئیسجمهور برگزیده مقاومت در اجتماع بزرگ ایرانیان در30خرداد88 در پاریس چنین گفته بود:
«… وقتی فاشیسم دینی به آنجا رسیده که ولیفقیه، نزدیکترین همتایان و همدستان خود را هم، نمیتواند تحمل کند، مردم ایران حق دارند از دولتهای غربی بپرسند که
راستی؟ حاصل 30سال جستجو برای میانهروها در داخل این رژیم کجا رفت؟
استمالت و مماشات چه حاصلی داشت؟
راستی، آیا از پرونده سازیهای شبه کودتای 17ژوئن هنوز هم شرم نمیکنید؟
چند روز پس از خیزش مردم ایران، خوشبختانه رئیسجمهور ایالات متحده هم تائید کرد که مردم ایران خواهان دمکراسی هستند و صدایشان باید شنیده شود و نباید سرکوب شود. او خاطرنشان کرد که بهاندازهای که تبلیغ میشود اختلافی بین احمدینژاد و موسوی نیست. این را هم گفت که خواسته آمریکا عمدتا از این رژیم موضوع اتمی و حمایت از حزبالله وحماس در لبنان و فلسطین است و به همین خاطر از هر فرصتی در آینده هم برای گفتگو با رژیم ایران استفاده میکند.
ما میپرسیم آیا حداقل احترام به مبارزه آزادیخواهانه میلیونها ایرانی ایجاب نمیکند که هرگونه امتیاز دادن از جیب ملت و مقاومت ایران و سیاست چانه زدن با جنایتکاران حاکم متوقف شود؟ البته ما همیشه گفتهایم اگر مذاکره با چنین رژیمی فایده دارد دریغ نکنید!
اما فرصتدادن به ولیفقیه و خانهشاگرد او، میدان دادن به یک افعی اتمی است که هرگز کبوتر نمیزاید. دولت سابق آمریکا هم، از 28 بار مذاکره مخفی و علنی با این رژیم هیچ چیز بهدست نیاورد.
باور کنید که راهحل ایران، همان راهحل سوم، است:
تغییر دموکراتیک و برقراری حاکمیت مردم بهدست مردم و مقاومت ایران.»