یک کارگر بازنشسته بهجان آمده در قائمشهر، سخنرانی علی ربیعی وزیر کار رژیم و بازجوی پیشین وزارت اطلاعات در این شهر را بهم زد و مانع از سخنرانی وزیر کار رژیم شد:
کارگر بهجان آمده:
"از این مریضها نمیگیریم اگر میخواستیم از این مریضها بگیریم توی گرد و خاک کار نمیکردیم، ما 37سال زحمت کشیدیم کار کردیم تو این مملکت، سه سال تو جنگل خوابیدیم، یکسال و نیم تو سالن خوابیدیم، انقلاب کردیم، انقلاب ما رفت دست نامحرمان، بهعنوان اسلام آمدن زیر چتر اسلام دارن میتازن، کسی نیست یقه شونو بگیره آقای ربیعی، من هزار و(مکث)، یک میلیون و پانصدهزارتومان حقوق میگیرم با چهار سر عائله، داروهای خودمو میرم از بیرون میخرم آقا، تأمین اجتماعی بمن میگه، تأمین اجتماعی بمن میگه آقا ما این قرص رو نداریم، ما این دارو را نداریم، یعنی میگه تو چیز ما نیست، تعهد ما نیست. بیمار بستری شده رو صندلی میشینه، آقایون، آقایون نمایندگانی که ... بیاید بگید خوش آمدین کارگرا، الآن اینجا وراجی میکنید میگید آقا" (که بقیه صلوات میخوان بفرستن)، کارگر ادامه میدهد " تملق!، تملق نه" بشین واسه من، من 37ساله وایستادم، تو 3ساله وایستا! اون نان و پنیری که خودم میخورم"،
ربیعی میگوید: "فکر میکنی ما چی میخوریم؟ همون نون و پنیر میخوریم"
در این وسط یک مزدوری میآید بین ربیعی و این کارگر شریف قرار میگیرد که کارگر مزبور مجدداً به این مرد هم میگوید: ” برو سرجات بشین، برو خواهش میکنوم بفرما بشین”، که مشخص نیست او چه میگوید که کارگر شریف ادامه میدهد:” خواهش میکنم برو سرجات بشین، برو دیگه... ما کارگرا چوب خورده زمین خوردهایم، ترس ما همیشه که” ... که بقیه صلوات میفرستن و مردی که بهزور میخواهد او را بنشاند: ” سال 87هماهنگ تمام شد، مجلس قانون گذراند هنوز اجرا نشد! هر روز بما وعده میدن سر خرمن، سرخرمن.