روز سهشنبه 24فروردین، «ماتئو رنتزی» نخستوزیر ایتالیا که در رأس یک هیأت عمدتاً اقتصادی به ایران سفر کرده بود، با ولیفقیه ارتجاع دیدار کرد. در این ملاقات، علی خامنهای بر خلاف عرف معمول این قبیل دیدارهای رسمی، نه تنها به طرح تضادها و دعوای خود با حسن روحانی نزد مهمان ایتالیایی پرداخت، بلکه بهطور بیسابقهای و به دور از هر گونه نزاکت دیپلوماتیک، پیش روی مهمان خارجی، فایده این قبیل دیدارها و سفرها را هم زیر سؤال برد. او گفت: «بعضی دولتها و شرکتهای اروپایی در رفت و آمد به ایران و مذاکره هستند، اما محصول این مذاکرات تا کنون محسوس نبوده است!»
این موضوع برای خود حسن روحانی هم غیرمنتظره بود. روحانی در نشست خبری با «ماتئو رنتزی» نخستوزیر ایتالیا، از «پیام روشن این دیدار در زمینه توسعهٴ اقتصادی» صحبت کرده بود و حالا انتظار داشت که خامنهای هم به آن مهر تأیید بزند؛ اما با شگفتی دید که خامنهای نه تنها چنین کاری نکرد، بلکه زیرآب رئیسجمهورش را هم زد و رختچرکهای جنگ باندی داخل نظام را، روی میز نخستوزیر ایتالیا ریخت و ضمن مشخص کردن مقصر بینتیجه بودن مذاکرات، به بیفایده بودن برجام نیز اشاره کرد و گفت: «عدهیی تقصیر این مسأله را به گردن آمریکاییها میاندازند که با توجه به سابقه و رفتار آنها، این ارزیابی قابلقبول به نظر میرسد. همچنان که اکنون نیز در اجرای تعهدات خود در مذاکرات هستهیی آنچنان که باید، عمل نمیکنند و با اظهارات و اقداماتشان، طرفهای مقابل را از همکاری با ایران میترسانند».
علت این رفتار غیرمعمول علی خامنهای به وضعیت کنونی رژیم و بنبستهای مختلفی که نظام آخوندی در آن گیر کرده، برمیگردد. او البته میداند که این کار به ضرر رژیم است، اما در این مرحله از جنگ باندی، بهویژه بعد از زهرخوردن و شکستش در نمایش انتخابات، آنقدر در تعادلقوا پایین رفته که نیاز دارد از هر فرصتی برای ضربه زدن به سیاستهای باند رقیب استفاده کند. والاّ اگر موقعیت ولیفقیه، اینچنین ضعیف نبود، نیازی به این آبروریزی نبود! مگر خمینی به این شیوه عمل میکرد؟ زمانی که همین خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بود، یک کلمه اما و اگر کرد ـ آن هم نه در مورد حرف خمینی، بلکه در مورد قانون تعزیرات حکومتی ـ که به مذاق خمینی خوش نیامد، خمینی چنان در انظار عمومی گوشش را کشید که هرگز فراموش نخواهد شد. خمینی در نامه مکتوبی که در رادیو تلویزیون خوانده شد، خامنهای را سکه یک پول کرد و او در نمایش جمعه همان هفته، شتابان آمد و به غلط کردم گویی در جلو همه پرداخت.
علی خامنهای همچنین میداند که نخستوزیر ایتالیا، نمیتواند دردی از او دوا کند. اما برای او این دیدار، شکار یک فرصت برای ضربه زدن به باند رقیب و تلافی با روحانی بود. چرا که همین کار و علنی کردن دعوای خانگی را، ابتدا حسن روحانی در روز 19فروردین انجام داده بود و به بهانهٴ جشن هستهیی، جلو سفرای خارجی، خامنهای را با همان کلماتی که میدانست نسبت به آنها بسیار حساس است و نسبت به استفاده از این کلمات هشدار داده بود، مورد حمله قرار داده و گفته بود: «فکر افراطی به ما میگوید، به هیچکس اعتماد نکنید. فکر افراطی به ما میگوید، به همسایگان هم اعتماد نکنید. فکر افراطی به ما میگوید به دوستان هم اعتماد نکنید».
حسن روحانی با زدن این حرفها نزد سفرا، میخواست به آنها بگوید که اگر میبینید کار در سیاست خارجی و در برجام، خوب پیش نمیرود، مقصر خامنهای است و همچنین میخواست این پیام را بدهد که در برابر خامنهای و سنگاندازیهایش از من حمایت کنید.
علی خامنهای هم اینبار، اولاً میخواست به روحانی بفهماند که من هم از این کارها بلدم و من هم میتوانم تو را در برابر مهمانهای خارجی، بیاعتبار کنم! ثانیاً میخواست به طرفهای خارجی هم بگوید که اینجا هژمونی با من است و حرف آخر را، نه روحانی، بلکه من میزنم.
چنین وضعیتی، بیانگر این است که جنگ باندی، هر روز به مدار جدیدی صعود میکند. تا کنون سابقه نداشته که سردمداران رژیم پیش روی مهمانان خارجی، این چنین به یکدیگر بتازند. بنابراین میتوان حدس زد که وقتی آنها، جلو مهمان خارجی به همدیگر اینچنین شلیک میکنند، پشت صحنه چه خبر است! نهایت و سمت و سوی این جنگ فزاینده و گسترش یابنده را هم «علی خمینی» نوه خمینی دجال در روز 23فروردین بیان کرد. او گفت: «اگر ما همین طور دعواها را بهخصوص در سطوح حاکمیتی ادامه دهیم، ضربه مهمی را به نظام زدهایم».
این موضوع برای خود حسن روحانی هم غیرمنتظره بود. روحانی در نشست خبری با «ماتئو رنتزی» نخستوزیر ایتالیا، از «پیام روشن این دیدار در زمینه توسعهٴ اقتصادی» صحبت کرده بود و حالا انتظار داشت که خامنهای هم به آن مهر تأیید بزند؛ اما با شگفتی دید که خامنهای نه تنها چنین کاری نکرد، بلکه زیرآب رئیسجمهورش را هم زد و رختچرکهای جنگ باندی داخل نظام را، روی میز نخستوزیر ایتالیا ریخت و ضمن مشخص کردن مقصر بینتیجه بودن مذاکرات، به بیفایده بودن برجام نیز اشاره کرد و گفت: «عدهیی تقصیر این مسأله را به گردن آمریکاییها میاندازند که با توجه به سابقه و رفتار آنها، این ارزیابی قابلقبول به نظر میرسد. همچنان که اکنون نیز در اجرای تعهدات خود در مذاکرات هستهیی آنچنان که باید، عمل نمیکنند و با اظهارات و اقداماتشان، طرفهای مقابل را از همکاری با ایران میترسانند».
علت این رفتار غیرمعمول علی خامنهای به وضعیت کنونی رژیم و بنبستهای مختلفی که نظام آخوندی در آن گیر کرده، برمیگردد. او البته میداند که این کار به ضرر رژیم است، اما در این مرحله از جنگ باندی، بهویژه بعد از زهرخوردن و شکستش در نمایش انتخابات، آنقدر در تعادلقوا پایین رفته که نیاز دارد از هر فرصتی برای ضربه زدن به سیاستهای باند رقیب استفاده کند. والاّ اگر موقعیت ولیفقیه، اینچنین ضعیف نبود، نیازی به این آبروریزی نبود! مگر خمینی به این شیوه عمل میکرد؟ زمانی که همین خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بود، یک کلمه اما و اگر کرد ـ آن هم نه در مورد حرف خمینی، بلکه در مورد قانون تعزیرات حکومتی ـ که به مذاق خمینی خوش نیامد، خمینی چنان در انظار عمومی گوشش را کشید که هرگز فراموش نخواهد شد. خمینی در نامه مکتوبی که در رادیو تلویزیون خوانده شد، خامنهای را سکه یک پول کرد و او در نمایش جمعه همان هفته، شتابان آمد و به غلط کردم گویی در جلو همه پرداخت.
علی خامنهای همچنین میداند که نخستوزیر ایتالیا، نمیتواند دردی از او دوا کند. اما برای او این دیدار، شکار یک فرصت برای ضربه زدن به باند رقیب و تلافی با روحانی بود. چرا که همین کار و علنی کردن دعوای خانگی را، ابتدا حسن روحانی در روز 19فروردین انجام داده بود و به بهانهٴ جشن هستهیی، جلو سفرای خارجی، خامنهای را با همان کلماتی که میدانست نسبت به آنها بسیار حساس است و نسبت به استفاده از این کلمات هشدار داده بود، مورد حمله قرار داده و گفته بود: «فکر افراطی به ما میگوید، به هیچکس اعتماد نکنید. فکر افراطی به ما میگوید، به همسایگان هم اعتماد نکنید. فکر افراطی به ما میگوید به دوستان هم اعتماد نکنید».
حسن روحانی با زدن این حرفها نزد سفرا، میخواست به آنها بگوید که اگر میبینید کار در سیاست خارجی و در برجام، خوب پیش نمیرود، مقصر خامنهای است و همچنین میخواست این پیام را بدهد که در برابر خامنهای و سنگاندازیهایش از من حمایت کنید.
علی خامنهای هم اینبار، اولاً میخواست به روحانی بفهماند که من هم از این کارها بلدم و من هم میتوانم تو را در برابر مهمانهای خارجی، بیاعتبار کنم! ثانیاً میخواست به طرفهای خارجی هم بگوید که اینجا هژمونی با من است و حرف آخر را، نه روحانی، بلکه من میزنم.
چنین وضعیتی، بیانگر این است که جنگ باندی، هر روز به مدار جدیدی صعود میکند. تا کنون سابقه نداشته که سردمداران رژیم پیش روی مهمانان خارجی، این چنین به یکدیگر بتازند. بنابراین میتوان حدس زد که وقتی آنها، جلو مهمان خارجی به همدیگر اینچنین شلیک میکنند، پشت صحنه چه خبر است! نهایت و سمت و سوی این جنگ فزاینده و گسترش یابنده را هم «علی خمینی» نوه خمینی دجال در روز 23فروردین بیان کرد. او گفت: «اگر ما همین طور دعواها را بهخصوص در سطوح حاکمیتی ادامه دهیم، ضربه مهمی را به نظام زدهایم».