آخوند حسن روحانی در جمع بهاصطلاح مددکاران نمونه گفت: ”اما تو همین کشور عدهیی به نام اینکه باید در برابر قدرت ها و ابر قدرت مبارزه کنیم و بایستیم جیب مردم را زدند اموال مردم را غارت کردند“.
جملهیی که آخوند روحانی در جریان جنگ و جدال باندی بر زبان آورد، همان مفهومی است که مقاومت ایران سی و پنج سال است مستمراً به آن اشاره میکند.
اکنون که رژیم آخوندی در مرحله سرنگونی قرار دارد در جنگ وجدال باندی و جنگ و جدال بر سر چپاول اموال مردم ایران، سردمداران حکومت نیز به آن اذعان میکنند.
توجیه غارت مردم، زیر پوش مبارزه با استکبار و خط بستن در سوریه و لبنان و عراق، همزمان با افزایش سرکوب داخلی، در زمینه سیاسی و اقتصادی چیزی نیست جز حفظ حاکمیت رژیم پوسیده ولایتفقیه، اما وجه اقتصادی این موضوع به نابودی تولید و زندگی مردم ایران بر میگردد.
طرح شکست خوردهٴ «خود انصرافی» و آمارهای تکاندهنده
تلویزیون رژیم 3اردیبهشت 93 اعلام کرد: ”دو میلیون و چهارصد ایرانی از دریافت یارانه انصراف دادند. این آمار رو امروز سخنگوی دولت رسانهیی کرد. طبق آمار مرکز آمار 79 میلیون و پانصد هزار نفر در کشور شرایط دریافت یارانه را داشتند“.
اکثریت 98 درصدی مردم ایران در یک شبه رفراندوم، دست رد به سینهٴ آخوندها زدند و طرح آخوند روحانی برای «خودانصرافی از دریافت یارانهٴ نقدی» را با شکست مواجه کردند. در جریان این پروژه ورشکسته، ارگانهای رژیم از 75 میلیون نفر، به مدت 12روز درآمدسنجی کردند.
نتیجه این درآمدسنجی، چیزی نبود جز تصویر کوچکی از یک فاجعه بزرگ. روزنامه حکومتی مردمسالاری وابسته به باند رفسنجانی، از زبان آخوند موسوی لاری، وزیر کشور کابینهٴ آخوند شیاد محمد خاتمی، آماری رو کرد که جای تأمل دارد: ”63 درصد در این ثبتنامها درآمد خود را زیر 600هزار تومان اعلام کردهاند و 16 درصد هم زیر 800هزار تومان و درصد کمی درآمدشان بالای یک میلیون است“.
با توجه به گفته آخوند موسوی لاری اکثر مردم ایران در خط بقا و خط گرسنگی روزگار میگذرانند.
خط بقا یعنی خطی که از مرحله گرسنگی پایینتر رفته و افرادی که در زیر این خط زندگی میکنند، در شاخصهای زندگی فقط به بقای خودشان فکر میکنند. منظور از خط گرسنگی، خطی است که در آن کلیه درآمدهای خانواده خرج خورد وخوراک و حداقلهای زندگی میشود.
اگر حقوق 600هزار تومان را برای یک خانوار، معادل خط بقا بگیریم و اگر درآمد 800هزار تومان در ماه را خط گرسنگی تعریف کنیم،آن وقت معنای آماری که آخوند موسوی لاری داده این است که 79 درصد جمعیت ایران زیر خط گرسنگی و 19 درصد بقیه هم زیر خط فقر مطلق قرار دارند.
خط فقر مطلق یعنی مایحتاج خانواده در هیچکدام از سبدهای هزینه تأمین نشود و در این صورت تنها 2 درصد از جامعه باقی میمانند که میشود از آنها بهعنوان جمعیت برخوردار نام برد...
توزیع نابرابر ثروت
سؤال این است که در نظام آخوندی چه بلایی بر سر درآمدهای مردم ایران آمده؟ سهم مردم ایران دریافتیهای نفتی کجار فته؟
جواب این سؤالها را باید در «توزیع نابرابر ثروت» جستجو کرد. محصول این توزیع نابرابر هم، شکاف طبقاتی عظیمی است که بهوجود آمده است.
شکافی که سال به سال بیشتر و بیشتر میشود شاید بتوان پاسخ را در روزنامه مردمسالاری 15اردیبهشت 93 گرفت. این روزنامه وابسته به باند رفسنجانی- روحانی مینویسد: ”7دهم درصد از جمعیت میلیاردر ایران در شهرهای بزرگ و در خانههای با وسعت بیش از 500متر زندگی میکنند. این گروه بهطور متوسط، 230هزار میلیارد تومان را هزینه خرید ویلا کردهاند. این عدد برابر با یک سوم نقدینگی موجود در اقتصاد ایران است. میزان هزینه متوسطی که این افراد برای واردات یک خودروی خارجی انجام میدهند برابر با هزینههای زندگی سالیانه33هزار نفر ازجمعیت کپرنشین و آلونک نشین ایران است. این گروه طی سه سال گذشته معادل درآمدهای 4میلیون و 356هزار نفر از جمعیت ایران را تنها هزینه خرید خودرو کردهاند.“
این شمهای از وضعیت اغنیا و عمامهداران در نظام ولایتفقیه است. در زمینه وضعیت پایین دستیها همین روزنامه حکومتی 15اردیبهشت 93 مینویسد: ”جمعیتی نزدیک به 3میلیون و 850هزار نفر در شرایطی زندگی میکنند که درآمد یک ماه آنها تنها کفاف یک سوم هزینه اجاره یک اتاق در هتلهای 4 و 5 ستاره تهران را نمیدهد. 5دهم درصد از جمعیت ایران، در کپر، چادر و آلونک یا زاغه زندگی میکنند. میانگین درآمد سالیانه این طبقه سالیانه 2 میلیون و 500هزار تومان برآورد شده است. جمعیت کپرنشین ایرانی تقریباً از تمامیامکانات زندگی بیبهره هستند“.
روزنامه ابتکار یکی دیگر از روزنامههای وابسته به باند رفسنجانی- روحانی گزارشی در مورد دانه درشتهای بدهکار به بانک ها به شرح زیر دارد: ”دانهدرشتهای بدهکار بانکی از منابع ملی ممکلت 82هزار میلیارد تومان را بردهاند و هنوز به بانکها پس ندادهاند. جالب است که این 82هزار میلیارد تومان در جیب 575نفر است. یعنی بهطور میانگین به هر نفر از بدهکاران در حدود 1500میلیارد تومان میرسد.82هزار میلیارد تومان یعنی بیش از دوبرابر 37هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی کل کشور در سال 92“.
جهانگیری معاون آخوند حسن روحانی نیز در گفتگو با تلویزیون رژیم 22فروردین به لیستی از دانه درشتهای پولدار اشاره کرده که این لیست 575نفر است.
وضعیتی که به آن اشاره شد تماماً ناشی از شکاف عظیم طبقاتی در جامعه است. بر اساس برخی از تعاریف جامعه شناسی: پدیدهای که به واسطه آن طبقات مختلف اجتماعی از درآمدهای متفاوت از هم بهرهمند باشند بهنحوی که این درآمدهای متفاوت کاملاًناشی از تفاوت در استعدادها و تلاشها نباشد فاصله طبقاتی میگویند.
میزان برخورداری یک جامعه از امکانات و خدمات عمومی، تعیین کننده فاصلهٴ طبقاتی در آن جامعه است. مثلاً در کشور ژاپن، فاصلهٴ طبقاتی چهار برابر است یعنی سطح زندگی پولدارترین فرد ژاپن به نسبت پایینترین فرد در این کشور بهلحاظ برخورداری از خوراک، مسکن، تحصیل، درمان و کلیه موارد سبد هزینهٴ خانوار، چهار برابر بالاتر است. متوسط فاصله طبقاتی در کشورهای غربی 6 برابر است.
مطابق آخرین آمار منتشر شده در سال 87، فاصلهٴ طبقاتی در ایران 17 برابر است. در همان سالها پاسدار احمدینژاد، تا توانست آمارهای مخدوش داد ولی در زمینه فاصلهٴ طبقاتی لب از لب باز نکرد. در اسفند سال92 یک استاد دانشگاه تهران فاش کرد فاصلهٴ طبقاتی در ایران بیشتر از 30برابر است.
روزنامه واشینگتن پست 16مرداد سال 90 در گزارشی در زمینه شکاف طبقاتی در ایران تحت حاکمیت آخوندها نوشت: ”در تابلویی که رژیم مذهبی ایران در اوایل انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ترسیم میکرد به فقرا وعده میداد با توزیع عادلانه پول نفت در سراسر جامعه مساوات برقرار خواهد کرد. اما ۳ دهه بعد، با درآمد میلیاردها دلار عایدات نفت، تنها گروه کوچکی از ایرانیان در رفاه هستند و بقیه تلاش میکنند زنده بمانند. مشکل اختلاف فاحش طبقاتی است. بسیاری در این جا میگویند شکاف بین فقرا و ثروتمندان هیچگاه در این حد نبوده است، از سوی دیگر خشم عمومی علیه نابرابری ابعاد سیاسی قوی در ایران دارد.
طبقه ثروتمند جدید در ایران از فرصتها و فساد ناشی از سیاستهای حکومتی استفاده کردهاند، اینها شامل فرزندان کسانی هستند که روابط نزدیکی با حاکمان ایران دارند. درآمد نفت که تنها طی ۵سال گذشته نزدیک به ۵۰۰میلیارد دلار بوده است، نقش اصلی را برای این گروه کوچک ایفا کرده است. “
طبعاً در نظامی که دارایی نفر اولش یعنی خامنهای سر به 95میلیارد دلار میزند، تکلیف اموال کارگزاران آن روشن است. این ثروت غارت شده، خودش یکی از بهترین شاخصها برای شکاف طبقاتی در جامعه است.
عوامل افزایش شکاف طبقاتی
برخی از عوامل مهم در افزایش شکاف طبقاتی عبارتند از:
1-تورم و کاهش مستمر قدرت خرید مردم
2-بیکاری مستمر و فزاینده (ناشی از انهدام تولید ملی)
3-رانتخواری (سوء استفاده از مناصب دولتی برای کسب اطلاعات و اقدامات درآمدزا)
4-حضور نظامیان در اقتصاد (در ایران سپاه پاسداران و بسیج)
5-بانکداری فاسد
6-قوانین فقر آور
7- حذف زنان از فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی و نابرابری جنسیتی
8-پولهای بادآورده مثل درآمد نفت
9-کاهش ارزش پول ملی
10 ـ شبکهٴ فاسد توزیع دولتی
شکاف طبقاتی بر اثر چپاولهای نجومی در ایران و سرکوب وحشیانه، روز به روز گسترش پیدا کرده است در مقابل، خشم و...
جملهیی که آخوند روحانی در جریان جنگ و جدال باندی بر زبان آورد، همان مفهومی است که مقاومت ایران سی و پنج سال است مستمراً به آن اشاره میکند.
اکنون که رژیم آخوندی در مرحله سرنگونی قرار دارد در جنگ وجدال باندی و جنگ و جدال بر سر چپاول اموال مردم ایران، سردمداران حکومت نیز به آن اذعان میکنند.
توجیه غارت مردم، زیر پوش مبارزه با استکبار و خط بستن در سوریه و لبنان و عراق، همزمان با افزایش سرکوب داخلی، در زمینه سیاسی و اقتصادی چیزی نیست جز حفظ حاکمیت رژیم پوسیده ولایتفقیه، اما وجه اقتصادی این موضوع به نابودی تولید و زندگی مردم ایران بر میگردد.
طرح شکست خوردهٴ «خود انصرافی» و آمارهای تکاندهنده
تلویزیون رژیم 3اردیبهشت 93 اعلام کرد: ”دو میلیون و چهارصد ایرانی از دریافت یارانه انصراف دادند. این آمار رو امروز سخنگوی دولت رسانهیی کرد. طبق آمار مرکز آمار 79 میلیون و پانصد هزار نفر در کشور شرایط دریافت یارانه را داشتند“.
اکثریت 98 درصدی مردم ایران در یک شبه رفراندوم، دست رد به سینهٴ آخوندها زدند و طرح آخوند روحانی برای «خودانصرافی از دریافت یارانهٴ نقدی» را با شکست مواجه کردند. در جریان این پروژه ورشکسته، ارگانهای رژیم از 75 میلیون نفر، به مدت 12روز درآمدسنجی کردند.
نتیجه این درآمدسنجی، چیزی نبود جز تصویر کوچکی از یک فاجعه بزرگ. روزنامه حکومتی مردمسالاری وابسته به باند رفسنجانی، از زبان آخوند موسوی لاری، وزیر کشور کابینهٴ آخوند شیاد محمد خاتمی، آماری رو کرد که جای تأمل دارد: ”63 درصد در این ثبتنامها درآمد خود را زیر 600هزار تومان اعلام کردهاند و 16 درصد هم زیر 800هزار تومان و درصد کمی درآمدشان بالای یک میلیون است“.
با توجه به گفته آخوند موسوی لاری اکثر مردم ایران در خط بقا و خط گرسنگی روزگار میگذرانند.
خط بقا یعنی خطی که از مرحله گرسنگی پایینتر رفته و افرادی که در زیر این خط زندگی میکنند، در شاخصهای زندگی فقط به بقای خودشان فکر میکنند. منظور از خط گرسنگی، خطی است که در آن کلیه درآمدهای خانواده خرج خورد وخوراک و حداقلهای زندگی میشود.
اگر حقوق 600هزار تومان را برای یک خانوار، معادل خط بقا بگیریم و اگر درآمد 800هزار تومان در ماه را خط گرسنگی تعریف کنیم،آن وقت معنای آماری که آخوند موسوی لاری داده این است که 79 درصد جمعیت ایران زیر خط گرسنگی و 19 درصد بقیه هم زیر خط فقر مطلق قرار دارند.
خط فقر مطلق یعنی مایحتاج خانواده در هیچکدام از سبدهای هزینه تأمین نشود و در این صورت تنها 2 درصد از جامعه باقی میمانند که میشود از آنها بهعنوان جمعیت برخوردار نام برد...
توزیع نابرابر ثروت
سؤال این است که در نظام آخوندی چه بلایی بر سر درآمدهای مردم ایران آمده؟ سهم مردم ایران دریافتیهای نفتی کجار فته؟
جواب این سؤالها را باید در «توزیع نابرابر ثروت» جستجو کرد. محصول این توزیع نابرابر هم، شکاف طبقاتی عظیمی است که بهوجود آمده است.
شکافی که سال به سال بیشتر و بیشتر میشود شاید بتوان پاسخ را در روزنامه مردمسالاری 15اردیبهشت 93 گرفت. این روزنامه وابسته به باند رفسنجانی- روحانی مینویسد: ”7دهم درصد از جمعیت میلیاردر ایران در شهرهای بزرگ و در خانههای با وسعت بیش از 500متر زندگی میکنند. این گروه بهطور متوسط، 230هزار میلیارد تومان را هزینه خرید ویلا کردهاند. این عدد برابر با یک سوم نقدینگی موجود در اقتصاد ایران است. میزان هزینه متوسطی که این افراد برای واردات یک خودروی خارجی انجام میدهند برابر با هزینههای زندگی سالیانه33هزار نفر ازجمعیت کپرنشین و آلونک نشین ایران است. این گروه طی سه سال گذشته معادل درآمدهای 4میلیون و 356هزار نفر از جمعیت ایران را تنها هزینه خرید خودرو کردهاند.“
این شمهای از وضعیت اغنیا و عمامهداران در نظام ولایتفقیه است. در زمینه وضعیت پایین دستیها همین روزنامه حکومتی 15اردیبهشت 93 مینویسد: ”جمعیتی نزدیک به 3میلیون و 850هزار نفر در شرایطی زندگی میکنند که درآمد یک ماه آنها تنها کفاف یک سوم هزینه اجاره یک اتاق در هتلهای 4 و 5 ستاره تهران را نمیدهد. 5دهم درصد از جمعیت ایران، در کپر، چادر و آلونک یا زاغه زندگی میکنند. میانگین درآمد سالیانه این طبقه سالیانه 2 میلیون و 500هزار تومان برآورد شده است. جمعیت کپرنشین ایرانی تقریباً از تمامیامکانات زندگی بیبهره هستند“.
روزنامه ابتکار یکی دیگر از روزنامههای وابسته به باند رفسنجانی- روحانی گزارشی در مورد دانه درشتهای بدهکار به بانک ها به شرح زیر دارد: ”دانهدرشتهای بدهکار بانکی از منابع ملی ممکلت 82هزار میلیارد تومان را بردهاند و هنوز به بانکها پس ندادهاند. جالب است که این 82هزار میلیارد تومان در جیب 575نفر است. یعنی بهطور میانگین به هر نفر از بدهکاران در حدود 1500میلیارد تومان میرسد.82هزار میلیارد تومان یعنی بیش از دوبرابر 37هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی کل کشور در سال 92“.
جهانگیری معاون آخوند حسن روحانی نیز در گفتگو با تلویزیون رژیم 22فروردین به لیستی از دانه درشتهای پولدار اشاره کرده که این لیست 575نفر است.
وضعیتی که به آن اشاره شد تماماً ناشی از شکاف عظیم طبقاتی در جامعه است. بر اساس برخی از تعاریف جامعه شناسی: پدیدهای که به واسطه آن طبقات مختلف اجتماعی از درآمدهای متفاوت از هم بهرهمند باشند بهنحوی که این درآمدهای متفاوت کاملاًناشی از تفاوت در استعدادها و تلاشها نباشد فاصله طبقاتی میگویند.
میزان برخورداری یک جامعه از امکانات و خدمات عمومی، تعیین کننده فاصلهٴ طبقاتی در آن جامعه است. مثلاً در کشور ژاپن، فاصلهٴ طبقاتی چهار برابر است یعنی سطح زندگی پولدارترین فرد ژاپن به نسبت پایینترین فرد در این کشور بهلحاظ برخورداری از خوراک، مسکن، تحصیل، درمان و کلیه موارد سبد هزینهٴ خانوار، چهار برابر بالاتر است. متوسط فاصله طبقاتی در کشورهای غربی 6 برابر است.
مطابق آخرین آمار منتشر شده در سال 87، فاصلهٴ طبقاتی در ایران 17 برابر است. در همان سالها پاسدار احمدینژاد، تا توانست آمارهای مخدوش داد ولی در زمینه فاصلهٴ طبقاتی لب از لب باز نکرد. در اسفند سال92 یک استاد دانشگاه تهران فاش کرد فاصلهٴ طبقاتی در ایران بیشتر از 30برابر است.
روزنامه واشینگتن پست 16مرداد سال 90 در گزارشی در زمینه شکاف طبقاتی در ایران تحت حاکمیت آخوندها نوشت: ”در تابلویی که رژیم مذهبی ایران در اوایل انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ترسیم میکرد به فقرا وعده میداد با توزیع عادلانه پول نفت در سراسر جامعه مساوات برقرار خواهد کرد. اما ۳ دهه بعد، با درآمد میلیاردها دلار عایدات نفت، تنها گروه کوچکی از ایرانیان در رفاه هستند و بقیه تلاش میکنند زنده بمانند. مشکل اختلاف فاحش طبقاتی است. بسیاری در این جا میگویند شکاف بین فقرا و ثروتمندان هیچگاه در این حد نبوده است، از سوی دیگر خشم عمومی علیه نابرابری ابعاد سیاسی قوی در ایران دارد.
طبقه ثروتمند جدید در ایران از فرصتها و فساد ناشی از سیاستهای حکومتی استفاده کردهاند، اینها شامل فرزندان کسانی هستند که روابط نزدیکی با حاکمان ایران دارند. درآمد نفت که تنها طی ۵سال گذشته نزدیک به ۵۰۰میلیارد دلار بوده است، نقش اصلی را برای این گروه کوچک ایفا کرده است. “
طبعاً در نظامی که دارایی نفر اولش یعنی خامنهای سر به 95میلیارد دلار میزند، تکلیف اموال کارگزاران آن روشن است. این ثروت غارت شده، خودش یکی از بهترین شاخصها برای شکاف طبقاتی در جامعه است.
عوامل افزایش شکاف طبقاتی
برخی از عوامل مهم در افزایش شکاف طبقاتی عبارتند از:
1-تورم و کاهش مستمر قدرت خرید مردم
2-بیکاری مستمر و فزاینده (ناشی از انهدام تولید ملی)
3-رانتخواری (سوء استفاده از مناصب دولتی برای کسب اطلاعات و اقدامات درآمدزا)
4-حضور نظامیان در اقتصاد (در ایران سپاه پاسداران و بسیج)
5-بانکداری فاسد
6-قوانین فقر آور
7- حذف زنان از فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی و نابرابری جنسیتی
8-پولهای بادآورده مثل درآمد نفت
9-کاهش ارزش پول ملی
10 ـ شبکهٴ فاسد توزیع دولتی
شکاف طبقاتی بر اثر چپاولهای نجومی در ایران و سرکوب وحشیانه، روز به روز گسترش پیدا کرده است در مقابل، خشم و...