مجری: حالا میخواهم به یک موضوع دیگر بپردازیم. من شنیدم خیلیها میگویند این رویارویی که طی این سی و چند سال بین مجاهدین و مقاومت ایران از یک طرف با رژیم آخوندی در طرف دیگر در جریان بوده، این محور عمدهترین تحولات در رابطه با ایران بوده است. یعنی که تحولات ایران را این رویارویی شکل داده یا بر پاشنهٴ این رویارویی رقم خورده است. آیا به نظر شما این حرف درست است؟
محمد محدثین: این حرف نه تنها درست است، بلکه اگر کسی این را فهم نکند، اصلاً به وقایعی که در 37سال گذشته در ایران روی داده نمیتواند تسلط داشته باشد. نمیتواند شرایط سیاسی 37سال گذشته را درک کند. ممکن است وقتی من بهعنوان یک مجاهد، بهعنوان یک عضو سازمان پرافتخار مجاهدین این را میگوییم، تلقی خودستایی بشود. اما وقتی از بیرون این پدیده به آن نگاه کنیم، یکطرف رژیم آخوندی است که میخواهد دیکتاتوری مذهبی و امپراطوری بنیادگرا درست کند، یکطرف سازمان مجاهدین است که شعارش و تمام موجودیتش استقرار دموکراسی، حاکمیت مردمی مبتنی بر آراء مردم و نظامی مبتنی بر جدایی دین از دولت است. جنبشی که خودش به اسلام معتقد است و اعضایش هم مسلمانان متعهد و متدین هستند. برای یک نظام دموکراتیک، نظام مردمی، نظامی بر اساس حاکمیت مردم و نه حاکمیت آخوند، درست رودروی ارتجاع آخوندی هستند. ما از حاکمیت مردم صحبت میکنیم، رژیم از حاکمیت آخوند صحبت میکند. حاکمیت اسلام نیست، حاکمیت آخوند است.
این رویارویی از روز اول وجود داشته و اگر شما به فرازهای مهم تاریخ این 37ساله نگاه کنید، همهجا این فرازهای مهم را، این رودرویی شکل داده است. روز اول این مجاهدین بودند که به قانون اساسی ولایتفقیه گفتند «نه» ؛ خمینی بود که میگفت محور قانون اساسی باید «حاکمیت ولیفقیه» باشد. اصلاً دعوا بر سر اصل110 قانون اساسی رژیم بوده است. این مجاهدین بودند که میگفتند دیکتاتوری «نه» ؛ این رژیم بوده که میگفته «آری». مجاهدین بودند که با شعار «آزادی» با خمینی که میخواست تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم و مبارزه با آمریکا، آزادیها را سرکوب کند، به مبارزه برخاستند. مجاهدین بودند که گفتند اصالت با آزادی است. در داستان لیبرال ـ ارتجاع، رژیم خمینی میخواست بگوید که لیبرالها در داخل ایران خطر اصلیاند؛ ما میگفتیم که خطر اصلی مرتجعین و آخوندهای مرتجع هستند.
در داخل ایران این دعوا بوده است. در تاروپود جامعه ایران، دعوای سیاسی بین حاکمیت و بین مردم وجود داشته است. همین بوده که روز به روز مردم آمدند در طرف مجاهدین. مجاهدین باعث شدند که اولین رئیسجمهور این رژیم، برگردد علیه این رژیم و از آن جدا بشود. اولین شقه در درون این رژیم را مجاهدین بهوجود آوردند. در جنگ ضدمیهنی خمینی، مجاهدین بودند که با شعار صلح، شکست رژیم در جنگ ضدمیهنی و اجبارش به خوردن جام زهر آتشبس را محقق کردند. این است فرازهای بزرگ تاریخ 37ساله نبرد ما با این رژیم.
این روزها این خود رژیم است که این را میگوید. در خاطراتشان هی دارند مقایسه میکنند با زهر اتمی. اگر این وسط، عنصر مجاهدین را حذف کنید، رژیم مجبور به خوردن زهر نبود. چه بسا پیروزیهای بزرگی در منطقه بهدست میآورد. شعار «قدس از طریق کربلا»، یک شعار دجالگرانه برای توجیه توسعهطلبی و جنگ بود. ولی اگر مجاهدین را حذف کنیم، فتح کربلا و اشغال کربلا توسط آخوندهای پلید و جنایتکار، چیز غیرمتصور و غیرممکنی نبود. چنین هدفی داشت. دقیقاً میخواست عراق را ــ حداقل بخشهایی از عراق را ــ اشغال کند. کاری که بعدها به کمک و به یمن سیاستهای غلط آمریکا، بخشی از آن را انجام داد.
قسمتهای بعدی این تاریخ یا یک فراز مهم دیگر این مدت، تاریخ 37ساله دعوای اتمی است. مجاهدین را از این دعوا حذف کنید، چه بسا رژیم به بمب اتمی رسیده بود. کاملاً محتمل بود؛ چون کسی خبر نداشت. من در جزئیات روز به روزش هستم. من مطمئنم اگر مجاهدین، نطنز و اراک را افشا نکرده بودند، حالاحالاها کسی متوجه نمیشد. چهبسا وقتی متوجه میشدند که دیگر بسیار دیر شده بود و امکانش نبود. بین ما و رژیم بر سر مسألهٴ اتمی، یک جنگ بوده است؛ بر سر همهٴ این سرفصلها یا صدور تروریسم و بینادگرایی و همین کارها که این روزها در سوریه و عراق و یمن میکند.
دنیا برخی از تلاشی که مجاهدین کردند را میداند، برخی را هم نمیداند. برخی از آنها را ما توانستهایم بگوییم، برخی را هم یا به دلایل سیاسی، به دلایل امنیتی یا به دلایل نبود وقت، نرسیدیم. ما نرسیدیم که جنگ خودمان با رژیم در فاز نظامی را توضیح بدهیم. یکربع پیش داشتیم از وقایع این ایام صحبت میکردیم. بخش زیادی از آن را هنوز نتوانستیم بگوییم. یعنی زمانی که فرصت بشود همهٴ اینها را توضیح بدهیم و بگوییم یا دیگران و مجاهدینی که بعد از ما میآیند، فرصت بکنند و بگویند، خیلی چیزها روشن خواهد شد. محور اساسی تاریخچهٴ این 37سال یا ستون فقرات آن عبارت بود از جنگ مجاهدین و رژیم آخوندی.120هزار شهید بهخاطر همین جنگ پرداخته شده است. بیخود نیست که خمینی چنین وحشیگری که در مورد مجاهدین کرد، در مورد هیچکس دیگر مرتکب نشده است. چون از روز اول خیلی خوب میدانست که اگر یک جریان، یک نفر این رژیم را، این نظام را، این نظامی که میخواست برای سالیان سال باقی بماند را تهدید بکند، مجاهدیناند. چرا که مجاهدین مجهز به یک اسلام انقلابی، دموکراتیک و حقیقی هستند. حربه اسلام ارتجاعی و اسلام جنایت و خیانت را از دست این رژیم میگیرند. این چیزی هست که در 37سال گذشته ما با آن سرو کار داشتهایم.
مجری: آقای محدثین! حالا میخواهم از شما بهعنوان مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران بپرسم که نقش سیاستهای خارجی در سرنوشت و پیروزی مجاهدین و مقاومت ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ چون جنبشهای زیادی در همین تاریخ معاصر بودهاند که اگر مرور کنیم، میبینیم با اتکا به یک قدرت خارجی یا بخشی از آن قدرت و حمایت خارجی به پیروزی رسیدند. ولی مبارزه مقاومت ایران بدون اتکا به هیچ قدرت خارجی بوده است. آیا اساساً بدون اتکا به یک قدرت خارجی، پیروزی متصور و امکانپذیر هست؟
محمد محدثین: عرض کنم که این سؤال بسیار مهمی است. در هر جای دنیا دعوایی باشد، جنگی باشد، میآیند محاسبه میکنند که طرفین این جنگ، جبههشان چیست، کی از کی حمایت میکند و کی در طرف کی قرار دارد. واقعیت این است که جنگ سازمان مجاهدین و رژیم آخوندی، چه بهدلیل ماهیت مجاهدین، چه بهدلیل ماهیت این مقاومت و سیاستهایش ــ که تا بـن استخوان به استقلال ایران معتقد، پایبند و متعهد است ــ، چه بهدلیل وضعیت رژیم، چه بهدلیل شرایط بینالمللی و منطقهای، پیش نمیرود الاّ روی پای مردم ایران، روی پای این مقاومت و روی پای همین سازمان مجاهدین. به همین خاطر ما انتظاری که از سیاست خارجی یا از قدرتهای خارجی داریم این است که تا آنجا که بتوانیم کاری بکنیم که اینها کمتر در طرف رژیم ایران باشند.
بیست و نه سال پیش، سال 1365 که ما تازه به عراق رفته بودیم، یک تعدادی از اعضای کنگرهٴ آمریکا از ما حمایت کرده بودند. یکی از مقامات عالیرتبهٴ عراق در یک جریانی، بهمناسبت همین حمایت، از من سؤال کرد که شما با آمریکا چهکار میکنید؟ این حمایت بهطور گسترده، بهخصوص در مطبوعات عربی منعکس شده بود. آن موقع تیتر خیلی از روزنامههای عربی بود و این تلقی را ایجاد میکرد که گویا دولت آمریکا از ما حمایت میکند. این درست در آستانهٴ یا همزمان با ماجرای «ایرانگیت» بود. فکر میکنم کمی بعد از این حمایت، ایرانگیت افشا شد؛ چون رفسنجانی خودش در 13آبان سال 65 آمد ماجرای ایرانگیت را در نماز جمعه توضیح داد. اگر درست یادم باشد، قبل از آن، یک مجلهٴ لبنانی نوشته بود. این مقام عراقی از من پرسید که شما از آمریکا چی میخواهید؟ من گفتم. البته به این سادگی که خیلی از مسائل را امروز میدانیم، آن روز نمیدانستیم. وقایعی که بعداً اتفاق افتاد، ما را خیلیخیلی عینیتر کرد. به او گفتم ماکزیمم خواسته ما این است که بین ما و رژیم خمینی وسط بایستد و بیطرف باشد. این سقف آن چیزی است که ما در سیاست خارجی انتظار داریم. از این حرف من بسیار تعجب کرد. فکر میکرد یا انتظار داشت من بگویم ما تلاش میکنیم آمریکا را در طرف خودمان داشته باشیم و یا میخواهیم آمریکا حمایتمان کند. انتظاری طبیعی بود؛ بهخصوص بعد از اینکه دیده بود یک بخشی ازکنگرهٴ آمریکا از ما حمایت کرده است.
البته طبیعی است که هر جنبشی، هر مقاومتی، هر موجود زندهای مثل سازمان مجاهدین و مقاومت ایران، از مسائل جهانی، از بحرانهای جهانی و از درگیریهایی که در سطح بینالمللی هست، خیلی جاها ضرر کند. خیلی جاها میتواند از اینها استفاده و بهرهبرداری کند. این دیگر هوشیاری و مسئولیتشناسی مقاومت است که بتواند کارش را پیش ببرد. ولی بنای این مقاومت هرگز روی حمایت خارجی سوار نشده و نمیتواند بشود؛ بهخاطر اینکه ما هرگز حاضر نیستیم و نمیخواهیم هیچچیزی از این مقاومت، مشروط به یک قدرت خارجی بشود.
کسانی که پرونده ما را از نزدیک با دولت سابق عراق نگاه کردهاند، این را خوب میفهمند که ما دقیقاً بر همین اساس در عراق بودیم. بیش از آنچه که از عراق و امکانات عراق استفاده کرده باشیم، به عراق ــ چه از نظر مالی چه از هر نظر دیگر ــ پرداخت کردیم. یعنی کاملاً سر پای خودمان هستیم و این به طریق اولی در مورد قدرتهای بزرگ صدق میکند. عراق یک قدرت بزرگ نبود، یک قدرت منطقهیی بود. به همین خاطر در تاکتیکهای سیاست خارجی ما هم که نگاه کنید، این تاکتیکها اساساً روی پایین جامعه، یعنی روی مردم، روی نمایندگان، روی شهردارها و روی منتخبان مردم ساخته شده است و نه روی دولت، وزارتخارجه و آن چیزی که بخش اجرایی حاکمیت را تشکیل میدهد. بخشی که معمولاً مصالح و منافع خاص خودشان را پیش میبرند. به عبارت دیگر این حرف کاملاً درست است که شما اشاره کردید که بسیار سخت است بدون یک حمایت خارجی، در مقابل یک رژیم وحشی به پیروزی رسید. من اضافهتر از این، میگویم که در مقابل این رژیم، قانونمند این بود که ما از بین برویم. روز اولی که این رژیم آمد، ما که تنها گروه جدی اپوزیسیون نبودیم. البته الآن همه میگویند مجاهدین یا شورای ملی مقاومت تنها گروه جدی اپوزیسیون است. در روز اول که اینطوری نبود. انواع و اقسام گروههای اپوزیسیون وجود داشت. از جمله دوستان خودمان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که از زندان شاه و از مبارزه با شاه با هم بودیم را، این رژیم با قدرتش، با دجّالیتش، با جنایتش و با و زد و بند با دیگران، متأسفانه موفق شد خیلی از نیروهای اپوزیسیونی که نیروهای صدیق و خوبی هم بودند، مثل همین سازمان چریکهای فدایی خلق را تجزیهشان کند، منشعبشان کند و بخشی از آنها را به خدمت بگیرد و در نهایت آنها را نابود کند. اما خوشبختانه سازمان مجاهدین، چه بهدلیل همان تابلوی «صدق و فدا» یش، چه بهدلیل تشکیلاتش و قبل از آن بهخاطر رهبریاش ــ این رهبری پاکبازش ــ و سیاستهای درستش توانست سرپا بایستد؛ و الّا سازمان مجاهدین باید در مقابل این رژیم از بین میرفت.
من یادم هست برادر مسعود در خیلی از نشستها در اشرف یا در عراق ــ در سالهای دهه 70، بیست سال پیش ــ همان موقع توضیح میداد و میگفت که: «من قدرت خارجی پشتم نیست. من ناو هواپیمابر ندارم. ناوگان دریایی ندارم. آنچه دارم، انقلاب مریم را دارم. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را دارم». یعنی پتانسیل نیرویی را دارم که جای حمایت خارجی را، جای پشتوانهٴ خارجی و بینالمللی را برای این مقاومت گرفته است. دینامیزمهای درونجوش این مقاومت است که با انقلاب ایدئولوژیک ــ به یمن انقلاب خواهر مریم ــ بارز و برجسته شده است. این همان چیزی است که آدم با خارجیها صحبت میکند. با اینکه چندان با فرهنگ انقلاب ایدئولوژیک و این چیزها آشنا نیستند.
ما در مقابل این بودیم که در حالی که قدرتهای خارجی در کنار این رژیم قرار گرفتند، آیا با این رژیم چهکار باید کرد؟ تنها راه این بود که به انرژیهای درونی خودمان مراجعه کنیم. الآن میبینیم این انرژیهای درونی، از جمله انرژی بالنده و رو به جلو و آیندهدار زنان مجاهد و زنان انقلابی این میهن، بعد از بیست و چند سال در اثر انقلاب ایدئولوژیک چگونه فوران کرده است. این آن رمز و رازی است که ما، این سازمان مجاهدین، این مقاومت، بدون حمایت خارجی، بدون پشتوانه یک قدرت خارجی، توانسته سرپا بایستد و قدم به قدم ــ هر چند سخت، هر چند با درد زیاد، هر چند با شهید زیاد ــ این مسیر را به پیش ببریم.
مجری: به سختیهای این خودکفایی و استقلال اشاره کردید. یک وجه دیگری از این خودکفایی و استقلال که آن هم سخت است و فکر میکنم خودتان بهتر از من میدانید، استقلال مالی مجاهدین و مقاومت ایران است. اگر این را به صرف خودش بسنجیم، خیلی درخشان و از افتخارات ملی مقاومت ایران و مردم ایران میباشد که مجاهدین و مقاومت ایران دستشان فقط همیشه در برابر خلقشان دراز است. مسائل مالیشان را با خلقشان و با حمایتهایی که از آنها میشود، حل و فصل میکنند. آنجا هم به کسی متکی نیستند.
حالا سؤال من این است که بالاخره مسألهٴ پول، مسألهٴ مالی یک امر ضروری برای کارزار به این بزرگی، برای سرنگونی چنین رژیمی که خودش همهٴ پولها را دارد، قدرت را دارد، حاکمیت پول نفت و همهٴ اینها را دارد. بالاخره کل کشور دستش است. مسألهٴ پول یک امر ضروری است. ولی وقتی آدم استقلال را انتخاب میکند، باید خیلی محدودیتها را در زمینه مالی بپذیرد. این را مجاهدین چطوری حل و فصل میکنند؟ شما به این مسأله چه پاسخی میدهید؟
محمد محدثین: یکی از سختترین وجوه استقلال، مسألهٴ مالی است. پول عنصری است که خیلی از جنبشها را با آن داغان میکنند. بگذارید بهلحاظ حقوقی و راهکارهای قانونی، بگویم که چهکار میکنند. وقتی سازمانی را در لیست تروریستی میگذارند، میآیند همهٴ مجاری و منافذ درآمد این جنبش ملی را از طریق مالی فلج میکنند. این قاضی ”بروگر“ که پرونده 17ژوئن دستش بود و بازپرس این پرونده بود، بهصراحت گفته بود: «من میخواهم سازمان مجاهدین را بهلحاظ مالی خفه کنم!» این عین جملهای بود که بهکار برد. گفت میخواهم سازمان مجاهدین را با محاصره مالی خفه کنم. این یک سیاست و یک تاکتیک است. همین را برای تروریستهای واقعی بهکار میبرند. این ممکن است راه خوبی باشد. ولی وقتی مبارزه با تروریزم را علیه جنبش مقاومتی مثل مجاهدین بهکار میبندند، چقدر رذیلانه و کثیف است.
حرف کاملاً درست است. بله، ما مشکل مالی داریم. ما جنبش ثروتمندی نیستیم. به همین دلیل روزی نیست که ما در درون این جنبش با نهضت صرفهجویی برای پیشبرد امور مقاومت مواجه نباشیم و سر و کار نداشته باشیم. ما جنبشی هستیم که اعضاء و هوادرانش بیشتر فشار را به خودشان میآورند. برای اینکه امور این جنبش پیش برود، از زندگی راحت و امکانات خودشان میگذرند. ما جنبشی هستیم که پولدارها کمکمان نمیکنند. پولدارها که میگویم، یعنی در استانداردهای جهانی، آنهایی که میلیادرند یا میلیونر درست و حسابی هستند، به این جنبش کمک نمیکنند. آن که به ما کمک میکند، مردم و تودههایی هستند که شما در برنامههای همیاری دیدهاید: یک دلار، صد دلار، هزار دلار، دههزار دلار، صدهزار دلار. اصلاً خیلی واضح است که چه طیفی از جامعه ایران دارند این جنبش را تأمین میکنند. این بخش علنیاش است. بخشی است که در خارج کشور راحتتر میشود بیان کرد. حالا بخشی هم که نمیشود دید و نمیشود گفت، اینها سر جای خودش.
ولی با همهٴ این احوال، کار، کار سختی است. اما این حقیقت را برایتان بگویم که بر اساس قاعدهیی که خواهر مریم گذاشتهاند، قاعده یا قانون «میتوان و باید»، در حقیقت منطق ما، منطق این مقاومت، منطق انقلاب مجاهدین این است که هیچ پروژهیی و هیچ کاری را نباید بهخاطر پول متوقف کرد. قاعده این است: «کار را شروع کن، برو پولش را در بیاور!»
به همین خاطر همین الآن که من میتوانم این موضوع را بهعنوان یک گزارش به خلق قهرمان بگویم، همواره یکی از دغدغههای ذهنی مسئولان سازمان مجاهدین، بدهیها و قرضهایی است که یا به هموطنانمان دارند ــ هموطنانی که آنها هم با فشار به خودشان به ما قرض دادند ــ یا به مؤسسات و بنگاهها و طرفحسابهای خارجی و داخلی که پروژهیی را با آنها انجام دادیم و یا خدماتی را به سازمان مجاهدین یا به شورای ملی مقاومت فروختهاند.
بنابراین تأمین مالی مجاهدین، تأمین مالی مقاومت، خودش یک جنگ است. مثلاً جنگ با لیست تروریستی، جنگی بود که سالها بخش وسیعی از امکانات ما را به خودش اختصاص داد. جنگ برای پول، جنگ برای کسب درآمد، جنگ برای صرفهجویی، جنگ برای کمتر هزینه کردن و بیشتر راندمان داشتن. این چیزی هست که تواناییهای ما برای مقابله با دشمن را تحت تأثیر قرار میدهد. اما در این سالها با دینامیزمی که از خود خواهر مریم میآید، دینامیزم «میتوان و باید»، یاد گرفتیم که اتکا به مردممان داشته باشیم. واقعاً باید این را گزارش داد. باید این حقیقت را گفت که ما را دست تنها نگذاشتند.
با اینکه وقت کم است، بگذارید باز هم خاطرهای برای شما بگویم. شاید به همین 10، 12سال برگردد. 17ژوئن داستانهای خیلی مفصلی دارد. روزی که آمدند ما را دستگیر کردند و بردند، کارهایی کردند؛ زدند. بستند. شکستند. مجروح کردند و فلان... یک صبح تا شب آمدند همهٴ «اور» را، خاک اور را به توبره کشیدند و بردند. کامپیوتر و کاغذ و هر چه که بود را بردند. هرچه پول نقد در دفاترمان داشتیم را بردند. 8، 9 میلیون دلار پول نقد معادل یورو و دلار را بردند. تمام سرمایههای بانکی ما را بردند. چون سال قبل هم ما را در لیست تروریستی اتحادیه اروپا گذاشته بودند، تقریباً حساب بانکی نمیتوانستیم داشته باشیم. اکثر حسابهای بانکیمان را بسته بودند. ما در نقطهٴ کاملاً صفر قرار گرفتیم.
بعد از 5روز، روز پنجم یا ششم من و برادر شریف و برخی از بچهها را آزاد کردند. ما را از دادگستری آزاد کردند ــ که خودش داستانهایی داشت. وقتی آمدم دم درب زندان، خواهر مجاهد سروی چیتساز آنجا بود. دم زندان منتظر بود ببیند که کیها آزاد میشوند. از دادگستری در مرکز پاریس تا اور که داشتم میآمدم، داشتم تصور میکردم و به خودم میگفتم: «خوب، ما که در نقطهٴ صفر هستیم، الآن باید چهکار بکنیم؟ امکانات را چهکار بکنیم؟» اینها همه چیزهایی بود که ذهنم مشغول آنها بود. وقتی آمدم، دیدم آدمهایی دم درب اور جمع شدهاند. ساعت 3، 5/3 نیمهشب یکشنبه بود. دیدم 1000، 1500نفر نصف شبی دم درب اور هستند و دارند شعار میدهند. نصف شبی هموطنانمان، هوادرانمان با وجود همهٴ مشکلاتی که بود، نگذاشتند آن شرایط سخت، ادامه پیدا کند. بالاخره مجاهدین را تأمین کردند. دوباره دفاتر ما راه افتاد. دوباره همهٴ چیزهایی که رفته بود ــ نه آنها که تا 12سال و تا همین الآن نگه داشتهاند ــ برگشت. ولی مردم هیچ وقت به ما و به مجاهدین بخل نورزیدند. این قانون سر پا ایستادن است. این چیزی که خواهر مریم میگوید، شاید ترجمهاش این باشد که «از تو حرکت، از خدا برکت». به قول برادر مسعود که آن سالها میگفت: «خدا هیچ وقت دو چیز را از مجاهدین نگرفته: نه سفرهٴ مجاهدین را خالی گذاشته و نه گرد و غبار ذلت روی چهرهٴ مجاهدین نشسته». الحمدالله. این حرف را که گفتم، مال 15، 20سال پیش است. ولی الآن هم بارها و بارها این ثابت شده است. چون مجاهدین در سختترین شرایط، از پس این چیزها برآمدند.
ادامه دارد...
محمد محدثین: این حرف نه تنها درست است، بلکه اگر کسی این را فهم نکند، اصلاً به وقایعی که در 37سال گذشته در ایران روی داده نمیتواند تسلط داشته باشد. نمیتواند شرایط سیاسی 37سال گذشته را درک کند. ممکن است وقتی من بهعنوان یک مجاهد، بهعنوان یک عضو سازمان پرافتخار مجاهدین این را میگوییم، تلقی خودستایی بشود. اما وقتی از بیرون این پدیده به آن نگاه کنیم، یکطرف رژیم آخوندی است که میخواهد دیکتاتوری مذهبی و امپراطوری بنیادگرا درست کند، یکطرف سازمان مجاهدین است که شعارش و تمام موجودیتش استقرار دموکراسی، حاکمیت مردمی مبتنی بر آراء مردم و نظامی مبتنی بر جدایی دین از دولت است. جنبشی که خودش به اسلام معتقد است و اعضایش هم مسلمانان متعهد و متدین هستند. برای یک نظام دموکراتیک، نظام مردمی، نظامی بر اساس حاکمیت مردم و نه حاکمیت آخوند، درست رودروی ارتجاع آخوندی هستند. ما از حاکمیت مردم صحبت میکنیم، رژیم از حاکمیت آخوند صحبت میکند. حاکمیت اسلام نیست، حاکمیت آخوند است.
این رویارویی از روز اول وجود داشته و اگر شما به فرازهای مهم تاریخ این 37ساله نگاه کنید، همهجا این فرازهای مهم را، این رودرویی شکل داده است. روز اول این مجاهدین بودند که به قانون اساسی ولایتفقیه گفتند «نه» ؛ خمینی بود که میگفت محور قانون اساسی باید «حاکمیت ولیفقیه» باشد. اصلاً دعوا بر سر اصل110 قانون اساسی رژیم بوده است. این مجاهدین بودند که میگفتند دیکتاتوری «نه» ؛ این رژیم بوده که میگفته «آری». مجاهدین بودند که با شعار «آزادی» با خمینی که میخواست تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم و مبارزه با آمریکا، آزادیها را سرکوب کند، به مبارزه برخاستند. مجاهدین بودند که گفتند اصالت با آزادی است. در داستان لیبرال ـ ارتجاع، رژیم خمینی میخواست بگوید که لیبرالها در داخل ایران خطر اصلیاند؛ ما میگفتیم که خطر اصلی مرتجعین و آخوندهای مرتجع هستند.
در داخل ایران این دعوا بوده است. در تاروپود جامعه ایران، دعوای سیاسی بین حاکمیت و بین مردم وجود داشته است. همین بوده که روز به روز مردم آمدند در طرف مجاهدین. مجاهدین باعث شدند که اولین رئیسجمهور این رژیم، برگردد علیه این رژیم و از آن جدا بشود. اولین شقه در درون این رژیم را مجاهدین بهوجود آوردند. در جنگ ضدمیهنی خمینی، مجاهدین بودند که با شعار صلح، شکست رژیم در جنگ ضدمیهنی و اجبارش به خوردن جام زهر آتشبس را محقق کردند. این است فرازهای بزرگ تاریخ 37ساله نبرد ما با این رژیم.
این روزها این خود رژیم است که این را میگوید. در خاطراتشان هی دارند مقایسه میکنند با زهر اتمی. اگر این وسط، عنصر مجاهدین را حذف کنید، رژیم مجبور به خوردن زهر نبود. چه بسا پیروزیهای بزرگی در منطقه بهدست میآورد. شعار «قدس از طریق کربلا»، یک شعار دجالگرانه برای توجیه توسعهطلبی و جنگ بود. ولی اگر مجاهدین را حذف کنیم، فتح کربلا و اشغال کربلا توسط آخوندهای پلید و جنایتکار، چیز غیرمتصور و غیرممکنی نبود. چنین هدفی داشت. دقیقاً میخواست عراق را ــ حداقل بخشهایی از عراق را ــ اشغال کند. کاری که بعدها به کمک و به یمن سیاستهای غلط آمریکا، بخشی از آن را انجام داد.
قسمتهای بعدی این تاریخ یا یک فراز مهم دیگر این مدت، تاریخ 37ساله دعوای اتمی است. مجاهدین را از این دعوا حذف کنید، چه بسا رژیم به بمب اتمی رسیده بود. کاملاً محتمل بود؛ چون کسی خبر نداشت. من در جزئیات روز به روزش هستم. من مطمئنم اگر مجاهدین، نطنز و اراک را افشا نکرده بودند، حالاحالاها کسی متوجه نمیشد. چهبسا وقتی متوجه میشدند که دیگر بسیار دیر شده بود و امکانش نبود. بین ما و رژیم بر سر مسألهٴ اتمی، یک جنگ بوده است؛ بر سر همهٴ این سرفصلها یا صدور تروریسم و بینادگرایی و همین کارها که این روزها در سوریه و عراق و یمن میکند.
دنیا برخی از تلاشی که مجاهدین کردند را میداند، برخی را هم نمیداند. برخی از آنها را ما توانستهایم بگوییم، برخی را هم یا به دلایل سیاسی، به دلایل امنیتی یا به دلایل نبود وقت، نرسیدیم. ما نرسیدیم که جنگ خودمان با رژیم در فاز نظامی را توضیح بدهیم. یکربع پیش داشتیم از وقایع این ایام صحبت میکردیم. بخش زیادی از آن را هنوز نتوانستیم بگوییم. یعنی زمانی که فرصت بشود همهٴ اینها را توضیح بدهیم و بگوییم یا دیگران و مجاهدینی که بعد از ما میآیند، فرصت بکنند و بگویند، خیلی چیزها روشن خواهد شد. محور اساسی تاریخچهٴ این 37سال یا ستون فقرات آن عبارت بود از جنگ مجاهدین و رژیم آخوندی.120هزار شهید بهخاطر همین جنگ پرداخته شده است. بیخود نیست که خمینی چنین وحشیگری که در مورد مجاهدین کرد، در مورد هیچکس دیگر مرتکب نشده است. چون از روز اول خیلی خوب میدانست که اگر یک جریان، یک نفر این رژیم را، این نظام را، این نظامی که میخواست برای سالیان سال باقی بماند را تهدید بکند، مجاهدیناند. چرا که مجاهدین مجهز به یک اسلام انقلابی، دموکراتیک و حقیقی هستند. حربه اسلام ارتجاعی و اسلام جنایت و خیانت را از دست این رژیم میگیرند. این چیزی هست که در 37سال گذشته ما با آن سرو کار داشتهایم.
مجری: آقای محدثین! حالا میخواهم از شما بهعنوان مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران بپرسم که نقش سیاستهای خارجی در سرنوشت و پیروزی مجاهدین و مقاومت ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ چون جنبشهای زیادی در همین تاریخ معاصر بودهاند که اگر مرور کنیم، میبینیم با اتکا به یک قدرت خارجی یا بخشی از آن قدرت و حمایت خارجی به پیروزی رسیدند. ولی مبارزه مقاومت ایران بدون اتکا به هیچ قدرت خارجی بوده است. آیا اساساً بدون اتکا به یک قدرت خارجی، پیروزی متصور و امکانپذیر هست؟
محمد محدثین: عرض کنم که این سؤال بسیار مهمی است. در هر جای دنیا دعوایی باشد، جنگی باشد، میآیند محاسبه میکنند که طرفین این جنگ، جبههشان چیست، کی از کی حمایت میکند و کی در طرف کی قرار دارد. واقعیت این است که جنگ سازمان مجاهدین و رژیم آخوندی، چه بهدلیل ماهیت مجاهدین، چه بهدلیل ماهیت این مقاومت و سیاستهایش ــ که تا بـن استخوان به استقلال ایران معتقد، پایبند و متعهد است ــ، چه بهدلیل وضعیت رژیم، چه بهدلیل شرایط بینالمللی و منطقهای، پیش نمیرود الاّ روی پای مردم ایران، روی پای این مقاومت و روی پای همین سازمان مجاهدین. به همین خاطر ما انتظاری که از سیاست خارجی یا از قدرتهای خارجی داریم این است که تا آنجا که بتوانیم کاری بکنیم که اینها کمتر در طرف رژیم ایران باشند.
بیست و نه سال پیش، سال 1365 که ما تازه به عراق رفته بودیم، یک تعدادی از اعضای کنگرهٴ آمریکا از ما حمایت کرده بودند. یکی از مقامات عالیرتبهٴ عراق در یک جریانی، بهمناسبت همین حمایت، از من سؤال کرد که شما با آمریکا چهکار میکنید؟ این حمایت بهطور گسترده، بهخصوص در مطبوعات عربی منعکس شده بود. آن موقع تیتر خیلی از روزنامههای عربی بود و این تلقی را ایجاد میکرد که گویا دولت آمریکا از ما حمایت میکند. این درست در آستانهٴ یا همزمان با ماجرای «ایرانگیت» بود. فکر میکنم کمی بعد از این حمایت، ایرانگیت افشا شد؛ چون رفسنجانی خودش در 13آبان سال 65 آمد ماجرای ایرانگیت را در نماز جمعه توضیح داد. اگر درست یادم باشد، قبل از آن، یک مجلهٴ لبنانی نوشته بود. این مقام عراقی از من پرسید که شما از آمریکا چی میخواهید؟ من گفتم. البته به این سادگی که خیلی از مسائل را امروز میدانیم، آن روز نمیدانستیم. وقایعی که بعداً اتفاق افتاد، ما را خیلیخیلی عینیتر کرد. به او گفتم ماکزیمم خواسته ما این است که بین ما و رژیم خمینی وسط بایستد و بیطرف باشد. این سقف آن چیزی است که ما در سیاست خارجی انتظار داریم. از این حرف من بسیار تعجب کرد. فکر میکرد یا انتظار داشت من بگویم ما تلاش میکنیم آمریکا را در طرف خودمان داشته باشیم و یا میخواهیم آمریکا حمایتمان کند. انتظاری طبیعی بود؛ بهخصوص بعد از اینکه دیده بود یک بخشی ازکنگرهٴ آمریکا از ما حمایت کرده است.
البته طبیعی است که هر جنبشی، هر مقاومتی، هر موجود زندهای مثل سازمان مجاهدین و مقاومت ایران، از مسائل جهانی، از بحرانهای جهانی و از درگیریهایی که در سطح بینالمللی هست، خیلی جاها ضرر کند. خیلی جاها میتواند از اینها استفاده و بهرهبرداری کند. این دیگر هوشیاری و مسئولیتشناسی مقاومت است که بتواند کارش را پیش ببرد. ولی بنای این مقاومت هرگز روی حمایت خارجی سوار نشده و نمیتواند بشود؛ بهخاطر اینکه ما هرگز حاضر نیستیم و نمیخواهیم هیچچیزی از این مقاومت، مشروط به یک قدرت خارجی بشود.
کسانی که پرونده ما را از نزدیک با دولت سابق عراق نگاه کردهاند، این را خوب میفهمند که ما دقیقاً بر همین اساس در عراق بودیم. بیش از آنچه که از عراق و امکانات عراق استفاده کرده باشیم، به عراق ــ چه از نظر مالی چه از هر نظر دیگر ــ پرداخت کردیم. یعنی کاملاً سر پای خودمان هستیم و این به طریق اولی در مورد قدرتهای بزرگ صدق میکند. عراق یک قدرت بزرگ نبود، یک قدرت منطقهیی بود. به همین خاطر در تاکتیکهای سیاست خارجی ما هم که نگاه کنید، این تاکتیکها اساساً روی پایین جامعه، یعنی روی مردم، روی نمایندگان، روی شهردارها و روی منتخبان مردم ساخته شده است و نه روی دولت، وزارتخارجه و آن چیزی که بخش اجرایی حاکمیت را تشکیل میدهد. بخشی که معمولاً مصالح و منافع خاص خودشان را پیش میبرند. به عبارت دیگر این حرف کاملاً درست است که شما اشاره کردید که بسیار سخت است بدون یک حمایت خارجی، در مقابل یک رژیم وحشی به پیروزی رسید. من اضافهتر از این، میگویم که در مقابل این رژیم، قانونمند این بود که ما از بین برویم. روز اولی که این رژیم آمد، ما که تنها گروه جدی اپوزیسیون نبودیم. البته الآن همه میگویند مجاهدین یا شورای ملی مقاومت تنها گروه جدی اپوزیسیون است. در روز اول که اینطوری نبود. انواع و اقسام گروههای اپوزیسیون وجود داشت. از جمله دوستان خودمان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران که از زندان شاه و از مبارزه با شاه با هم بودیم را، این رژیم با قدرتش، با دجّالیتش، با جنایتش و با و زد و بند با دیگران، متأسفانه موفق شد خیلی از نیروهای اپوزیسیونی که نیروهای صدیق و خوبی هم بودند، مثل همین سازمان چریکهای فدایی خلق را تجزیهشان کند، منشعبشان کند و بخشی از آنها را به خدمت بگیرد و در نهایت آنها را نابود کند. اما خوشبختانه سازمان مجاهدین، چه بهدلیل همان تابلوی «صدق و فدا» یش، چه بهدلیل تشکیلاتش و قبل از آن بهخاطر رهبریاش ــ این رهبری پاکبازش ــ و سیاستهای درستش توانست سرپا بایستد؛ و الّا سازمان مجاهدین باید در مقابل این رژیم از بین میرفت.
من یادم هست برادر مسعود در خیلی از نشستها در اشرف یا در عراق ــ در سالهای دهه 70، بیست سال پیش ــ همان موقع توضیح میداد و میگفت که: «من قدرت خارجی پشتم نیست. من ناو هواپیمابر ندارم. ناوگان دریایی ندارم. آنچه دارم، انقلاب مریم را دارم. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را دارم». یعنی پتانسیل نیرویی را دارم که جای حمایت خارجی را، جای پشتوانهٴ خارجی و بینالمللی را برای این مقاومت گرفته است. دینامیزمهای درونجوش این مقاومت است که با انقلاب ایدئولوژیک ــ به یمن انقلاب خواهر مریم ــ بارز و برجسته شده است. این همان چیزی است که آدم با خارجیها صحبت میکند. با اینکه چندان با فرهنگ انقلاب ایدئولوژیک و این چیزها آشنا نیستند.
ما در مقابل این بودیم که در حالی که قدرتهای خارجی در کنار این رژیم قرار گرفتند، آیا با این رژیم چهکار باید کرد؟ تنها راه این بود که به انرژیهای درونی خودمان مراجعه کنیم. الآن میبینیم این انرژیهای درونی، از جمله انرژی بالنده و رو به جلو و آیندهدار زنان مجاهد و زنان انقلابی این میهن، بعد از بیست و چند سال در اثر انقلاب ایدئولوژیک چگونه فوران کرده است. این آن رمز و رازی است که ما، این سازمان مجاهدین، این مقاومت، بدون حمایت خارجی، بدون پشتوانه یک قدرت خارجی، توانسته سرپا بایستد و قدم به قدم ــ هر چند سخت، هر چند با درد زیاد، هر چند با شهید زیاد ــ این مسیر را به پیش ببریم.
مجری: به سختیهای این خودکفایی و استقلال اشاره کردید. یک وجه دیگری از این خودکفایی و استقلال که آن هم سخت است و فکر میکنم خودتان بهتر از من میدانید، استقلال مالی مجاهدین و مقاومت ایران است. اگر این را به صرف خودش بسنجیم، خیلی درخشان و از افتخارات ملی مقاومت ایران و مردم ایران میباشد که مجاهدین و مقاومت ایران دستشان فقط همیشه در برابر خلقشان دراز است. مسائل مالیشان را با خلقشان و با حمایتهایی که از آنها میشود، حل و فصل میکنند. آنجا هم به کسی متکی نیستند.
حالا سؤال من این است که بالاخره مسألهٴ پول، مسألهٴ مالی یک امر ضروری برای کارزار به این بزرگی، برای سرنگونی چنین رژیمی که خودش همهٴ پولها را دارد، قدرت را دارد، حاکمیت پول نفت و همهٴ اینها را دارد. بالاخره کل کشور دستش است. مسألهٴ پول یک امر ضروری است. ولی وقتی آدم استقلال را انتخاب میکند، باید خیلی محدودیتها را در زمینه مالی بپذیرد. این را مجاهدین چطوری حل و فصل میکنند؟ شما به این مسأله چه پاسخی میدهید؟
محمد محدثین: یکی از سختترین وجوه استقلال، مسألهٴ مالی است. پول عنصری است که خیلی از جنبشها را با آن داغان میکنند. بگذارید بهلحاظ حقوقی و راهکارهای قانونی، بگویم که چهکار میکنند. وقتی سازمانی را در لیست تروریستی میگذارند، میآیند همهٴ مجاری و منافذ درآمد این جنبش ملی را از طریق مالی فلج میکنند. این قاضی ”بروگر“ که پرونده 17ژوئن دستش بود و بازپرس این پرونده بود، بهصراحت گفته بود: «من میخواهم سازمان مجاهدین را بهلحاظ مالی خفه کنم!» این عین جملهای بود که بهکار برد. گفت میخواهم سازمان مجاهدین را با محاصره مالی خفه کنم. این یک سیاست و یک تاکتیک است. همین را برای تروریستهای واقعی بهکار میبرند. این ممکن است راه خوبی باشد. ولی وقتی مبارزه با تروریزم را علیه جنبش مقاومتی مثل مجاهدین بهکار میبندند، چقدر رذیلانه و کثیف است.
حرف کاملاً درست است. بله، ما مشکل مالی داریم. ما جنبش ثروتمندی نیستیم. به همین دلیل روزی نیست که ما در درون این جنبش با نهضت صرفهجویی برای پیشبرد امور مقاومت مواجه نباشیم و سر و کار نداشته باشیم. ما جنبشی هستیم که اعضاء و هوادرانش بیشتر فشار را به خودشان میآورند. برای اینکه امور این جنبش پیش برود، از زندگی راحت و امکانات خودشان میگذرند. ما جنبشی هستیم که پولدارها کمکمان نمیکنند. پولدارها که میگویم، یعنی در استانداردهای جهانی، آنهایی که میلیادرند یا میلیونر درست و حسابی هستند، به این جنبش کمک نمیکنند. آن که به ما کمک میکند، مردم و تودههایی هستند که شما در برنامههای همیاری دیدهاید: یک دلار، صد دلار، هزار دلار، دههزار دلار، صدهزار دلار. اصلاً خیلی واضح است که چه طیفی از جامعه ایران دارند این جنبش را تأمین میکنند. این بخش علنیاش است. بخشی است که در خارج کشور راحتتر میشود بیان کرد. حالا بخشی هم که نمیشود دید و نمیشود گفت، اینها سر جای خودش.
ولی با همهٴ این احوال، کار، کار سختی است. اما این حقیقت را برایتان بگویم که بر اساس قاعدهیی که خواهر مریم گذاشتهاند، قاعده یا قانون «میتوان و باید»، در حقیقت منطق ما، منطق این مقاومت، منطق انقلاب مجاهدین این است که هیچ پروژهیی و هیچ کاری را نباید بهخاطر پول متوقف کرد. قاعده این است: «کار را شروع کن، برو پولش را در بیاور!»
به همین خاطر همین الآن که من میتوانم این موضوع را بهعنوان یک گزارش به خلق قهرمان بگویم، همواره یکی از دغدغههای ذهنی مسئولان سازمان مجاهدین، بدهیها و قرضهایی است که یا به هموطنانمان دارند ــ هموطنانی که آنها هم با فشار به خودشان به ما قرض دادند ــ یا به مؤسسات و بنگاهها و طرفحسابهای خارجی و داخلی که پروژهیی را با آنها انجام دادیم و یا خدماتی را به سازمان مجاهدین یا به شورای ملی مقاومت فروختهاند.
بنابراین تأمین مالی مجاهدین، تأمین مالی مقاومت، خودش یک جنگ است. مثلاً جنگ با لیست تروریستی، جنگی بود که سالها بخش وسیعی از امکانات ما را به خودش اختصاص داد. جنگ برای پول، جنگ برای کسب درآمد، جنگ برای صرفهجویی، جنگ برای کمتر هزینه کردن و بیشتر راندمان داشتن. این چیزی هست که تواناییهای ما برای مقابله با دشمن را تحت تأثیر قرار میدهد. اما در این سالها با دینامیزمی که از خود خواهر مریم میآید، دینامیزم «میتوان و باید»، یاد گرفتیم که اتکا به مردممان داشته باشیم. واقعاً باید این را گزارش داد. باید این حقیقت را گفت که ما را دست تنها نگذاشتند.
با اینکه وقت کم است، بگذارید باز هم خاطرهای برای شما بگویم. شاید به همین 10، 12سال برگردد. 17ژوئن داستانهای خیلی مفصلی دارد. روزی که آمدند ما را دستگیر کردند و بردند، کارهایی کردند؛ زدند. بستند. شکستند. مجروح کردند و فلان... یک صبح تا شب آمدند همهٴ «اور» را، خاک اور را به توبره کشیدند و بردند. کامپیوتر و کاغذ و هر چه که بود را بردند. هرچه پول نقد در دفاترمان داشتیم را بردند. 8، 9 میلیون دلار پول نقد معادل یورو و دلار را بردند. تمام سرمایههای بانکی ما را بردند. چون سال قبل هم ما را در لیست تروریستی اتحادیه اروپا گذاشته بودند، تقریباً حساب بانکی نمیتوانستیم داشته باشیم. اکثر حسابهای بانکیمان را بسته بودند. ما در نقطهٴ کاملاً صفر قرار گرفتیم.
بعد از 5روز، روز پنجم یا ششم من و برادر شریف و برخی از بچهها را آزاد کردند. ما را از دادگستری آزاد کردند ــ که خودش داستانهایی داشت. وقتی آمدم دم درب زندان، خواهر مجاهد سروی چیتساز آنجا بود. دم زندان منتظر بود ببیند که کیها آزاد میشوند. از دادگستری در مرکز پاریس تا اور که داشتم میآمدم، داشتم تصور میکردم و به خودم میگفتم: «خوب، ما که در نقطهٴ صفر هستیم، الآن باید چهکار بکنیم؟ امکانات را چهکار بکنیم؟» اینها همه چیزهایی بود که ذهنم مشغول آنها بود. وقتی آمدم، دیدم آدمهایی دم درب اور جمع شدهاند. ساعت 3، 5/3 نیمهشب یکشنبه بود. دیدم 1000، 1500نفر نصف شبی دم درب اور هستند و دارند شعار میدهند. نصف شبی هموطنانمان، هوادرانمان با وجود همهٴ مشکلاتی که بود، نگذاشتند آن شرایط سخت، ادامه پیدا کند. بالاخره مجاهدین را تأمین کردند. دوباره دفاتر ما راه افتاد. دوباره همهٴ چیزهایی که رفته بود ــ نه آنها که تا 12سال و تا همین الآن نگه داشتهاند ــ برگشت. ولی مردم هیچ وقت به ما و به مجاهدین بخل نورزیدند. این قانون سر پا ایستادن است. این چیزی که خواهر مریم میگوید، شاید ترجمهاش این باشد که «از تو حرکت، از خدا برکت». به قول برادر مسعود که آن سالها میگفت: «خدا هیچ وقت دو چیز را از مجاهدین نگرفته: نه سفرهٴ مجاهدین را خالی گذاشته و نه گرد و غبار ذلت روی چهرهٴ مجاهدین نشسته». الحمدالله. این حرف را که گفتم، مال 15، 20سال پیش است. ولی الآن هم بارها و بارها این ثابت شده است. چون مجاهدین در سختترین شرایط، از پس این چیزها برآمدند.
ادامه دارد...