روز اول بهمن ماه جاری، رسانههای رژیم، پیامی را که خامنهای به زبان انگلیسی خطاب به جوانان اروپا و آمریکا، در سایت خود گذاشته بود، منتشر کردند. خامنهای در این پیام از «هراسافکنی و نفرتپراکنی (که) اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته» سوز و گداز کرده و از جوانان خواسته است که «دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید».
ظاهراً اشارهٴ ولیفقیه ارتجاع به حوادث اخیر فرانسه و برخاستن موج بیسابقه جهانی علیه بنیادگرایی و تروریسم است؛ البته خود خامنهای در قسمت دیگری از همین پیام، اذعان میکند که خراب کردن چهرهٴ اسلام از دو دهه پیش شروع شده است.
این اشارهها، بهوضوح اعتراف آشکاری است به شکست و ورشکستگی ایدئولوژیک ارتجاع خمینی و نظام ولایتفقیه که 36سال است بر سر کار بوده و پول و همهگونه امکانات بیکران، کشوری غنی مانند ایران را در اختیار داشته و از صرف آن برای بسط و گسترش دامنهٴ ایدئولوژی خود فروگذار نکرده، اما حاصل آن به اعتراف خود خامنهای و مهرهها و رسانههای حکومتش، «شدت بیسابقه هراس و نفرت از مسلمانان» و رشد و گسترش «اسلامستیزی» (بخوانید نظام ولایتفقیه) در جهان است.
جالب است که نه در پیام خامنهای و نه در انبوه لفاظیهای پوچی که رسانههای رژیم را در تبلیغ این پیام پر کرده، حتی یک جا اشاره نشده مواردی که «دشمنان» با نسبت دادن ناروای آنها «چهرهٴ اسلام» را «سخیف» جلوه میدهند چیست؟ آیا اعدامها و قتلعام افسارگسیختة بیگناهان تحت عنوان قوانین اسلام است؟ یا کشتن کودکان و زنان؟ یا سنگسار و دست بریدن و چشم در آوردن و شلاق زدن در ملأعام بهنام اسلام؟ یا زنستیزی؟ یا جنگافروزی و تروریسم باز هم بهنام اسلام؟ کاملاً روشن و قابل فهم است که چرا خامنهای اصلاً سراغ مصداقها نمیرود و آنها را محکوم نمیکند! چگونه میتواند محکوم کند در حالی که در نظامش رئیس دستگاه قضایی، آخوند صادق لاریجانی، اعدام را مترادف اسلام دانسته و میگوید: «مخالفت با اعدام، مخالفت با اسلام است» (روزنامه اعتماد21آذر 92). رژیمی که بهخاطر نقض حقوقبشر بیش از60بار توسط ارگانهای مللمتحد محکوم شده، رژیمی که…
البته خامنهای تنها یک جا به «تروریستها» اشاره میکند و میگوید: «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را بهعنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند».
اما واقعاً منظور خامنهای کیست؟ در حالی که تقریباً تمام رهبران غربی از رئیسجمهور فرانسه، تا رئیسجمهور آمریکا، تا صدراعظم آلمان و حتی پاپ گفتند و تأکید کردند که مرتکبان جنایتهای اخیر، هیچ ربطی به اسلام ندارند؛ روشن است که وحشت خامنهای از آنجاست که موج خشم و انزجار بینالمللی که علیه تروریسم و بنیادگرایی برخاسته، متوجه منشأ و کانون این تفکر ارتجاعی، یعنی رژیم ایران گردد و متقابلاً، نگاهها بهعنوان تنها نقطهٴ امید، متوجه جریانی شود که از روز اول در برابر این قرائت ارتجاعی و انحرافی از اسلام و هیولایی چون خمینی ایستاد، آن را افشا کرد و با رساترین صدا گفت این اسلام نیست! این تشیع نیست! این ارتجاع محض است!
در میان مطالبی که بهمنظور تبلیغ پیام خامنهای، رسانههای حکومتی را پر کرده، این اشارهٴ سرمقاله روزنامه خراسان (5بهمن 93) علت هراس خامنهای و اشارهٴ او به تروریستها را معنی میکند: «آنانی که منافقانه و به اشکال گوناگون سالهاست تحریف و تخریب مکتب اسلام را در دستور کار خود قرار دادهاند».
آری، پس از 36سال جنایتهای رژیم به نام اسلام، الآن دیگر همهٴ کسانی که باید بدانند، میدانند و با صدای بلند میگویند که نمایندهٴ اسلام حقیقی، اسلام بردبار و دموکراتیک، مجاهدین هستند که توسط خانم مریم رجوی نمایندگی میشوند.
از جمله در کنفرانس همبستگی با مردم فرانسه که همزمان با تظاهرات و راهپیمایی پاریس (21دی 93)، بهمنظور «محکومیت تروریسم و بنیادگرایی تحت نام اسلام» برگزار شده بود، اغلب سخنرانها بر این حقیقت تأکید کردند؛ از جمله:
شیخ تیسیر التمیمی قاضیالقضات پیشین فلسطین و شخصیت برجستهٴ اسلامی گفت: «خانم مریم رجوی تنها نماینده مشروع شیعیان در دنیاست».
سید احمد غزالی نخستوزیر پیشین الجزایر گفت: «مجاهدین تنها نیرو در جهان اسلام هستند که قادر به ارائهٴ یک آلترناتیو برای یک دیکتاتوری خونریز و مذهبی ایران است».
ژان فرانسوا لوگاره شهردار منطقة1 پاریس خطاب به خانم رجوی گفت: «شما مروج یک اسلام دموکراتیک و بردبار هستید و ما باید توجه ملتها را به همین آلترناتیو جلب کنیم».
به این ترتیب معلوم میشود که علت نامهنویسی مضحک و هراسان ولیفقیه ارتجاع به جوانان غرب، قافیهباختگی او در برابر مجاهدین و مقاومت ایران است که با برپایی پرچم اسلام راستین و حراست از آن در زندان و روی تخت شکنجه تا پای چوبهٴ دار و تا جای جای جهان، دست شریعت سیاه و ضداسلام ولایتفقیه را رو و آن را افشا کرده است.
ظاهراً اشارهٴ ولیفقیه ارتجاع به حوادث اخیر فرانسه و برخاستن موج بیسابقه جهانی علیه بنیادگرایی و تروریسم است؛ البته خود خامنهای در قسمت دیگری از همین پیام، اذعان میکند که خراب کردن چهرهٴ اسلام از دو دهه پیش شروع شده است.
این اشارهها، بهوضوح اعتراف آشکاری است به شکست و ورشکستگی ایدئولوژیک ارتجاع خمینی و نظام ولایتفقیه که 36سال است بر سر کار بوده و پول و همهگونه امکانات بیکران، کشوری غنی مانند ایران را در اختیار داشته و از صرف آن برای بسط و گسترش دامنهٴ ایدئولوژی خود فروگذار نکرده، اما حاصل آن به اعتراف خود خامنهای و مهرهها و رسانههای حکومتش، «شدت بیسابقه هراس و نفرت از مسلمانان» و رشد و گسترش «اسلامستیزی» (بخوانید نظام ولایتفقیه) در جهان است.
جالب است که نه در پیام خامنهای و نه در انبوه لفاظیهای پوچی که رسانههای رژیم را در تبلیغ این پیام پر کرده، حتی یک جا اشاره نشده مواردی که «دشمنان» با نسبت دادن ناروای آنها «چهرهٴ اسلام» را «سخیف» جلوه میدهند چیست؟ آیا اعدامها و قتلعام افسارگسیختة بیگناهان تحت عنوان قوانین اسلام است؟ یا کشتن کودکان و زنان؟ یا سنگسار و دست بریدن و چشم در آوردن و شلاق زدن در ملأعام بهنام اسلام؟ یا زنستیزی؟ یا جنگافروزی و تروریسم باز هم بهنام اسلام؟ کاملاً روشن و قابل فهم است که چرا خامنهای اصلاً سراغ مصداقها نمیرود و آنها را محکوم نمیکند! چگونه میتواند محکوم کند در حالی که در نظامش رئیس دستگاه قضایی، آخوند صادق لاریجانی، اعدام را مترادف اسلام دانسته و میگوید: «مخالفت با اعدام، مخالفت با اسلام است» (روزنامه اعتماد21آذر 92). رژیمی که بهخاطر نقض حقوقبشر بیش از60بار توسط ارگانهای مللمتحد محکوم شده، رژیمی که…
البته خامنهای تنها یک جا به «تروریستها» اشاره میکند و میگوید: «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را بهعنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند».
اما واقعاً منظور خامنهای کیست؟ در حالی که تقریباً تمام رهبران غربی از رئیسجمهور فرانسه، تا رئیسجمهور آمریکا، تا صدراعظم آلمان و حتی پاپ گفتند و تأکید کردند که مرتکبان جنایتهای اخیر، هیچ ربطی به اسلام ندارند؛ روشن است که وحشت خامنهای از آنجاست که موج خشم و انزجار بینالمللی که علیه تروریسم و بنیادگرایی برخاسته، متوجه منشأ و کانون این تفکر ارتجاعی، یعنی رژیم ایران گردد و متقابلاً، نگاهها بهعنوان تنها نقطهٴ امید، متوجه جریانی شود که از روز اول در برابر این قرائت ارتجاعی و انحرافی از اسلام و هیولایی چون خمینی ایستاد، آن را افشا کرد و با رساترین صدا گفت این اسلام نیست! این تشیع نیست! این ارتجاع محض است!
در میان مطالبی که بهمنظور تبلیغ پیام خامنهای، رسانههای حکومتی را پر کرده، این اشارهٴ سرمقاله روزنامه خراسان (5بهمن 93) علت هراس خامنهای و اشارهٴ او به تروریستها را معنی میکند: «آنانی که منافقانه و به اشکال گوناگون سالهاست تحریف و تخریب مکتب اسلام را در دستور کار خود قرار دادهاند».
آری، پس از 36سال جنایتهای رژیم به نام اسلام، الآن دیگر همهٴ کسانی که باید بدانند، میدانند و با صدای بلند میگویند که نمایندهٴ اسلام حقیقی، اسلام بردبار و دموکراتیک، مجاهدین هستند که توسط خانم مریم رجوی نمایندگی میشوند.
از جمله در کنفرانس همبستگی با مردم فرانسه که همزمان با تظاهرات و راهپیمایی پاریس (21دی 93)، بهمنظور «محکومیت تروریسم و بنیادگرایی تحت نام اسلام» برگزار شده بود، اغلب سخنرانها بر این حقیقت تأکید کردند؛ از جمله:
شیخ تیسیر التمیمی قاضیالقضات پیشین فلسطین و شخصیت برجستهٴ اسلامی گفت: «خانم مریم رجوی تنها نماینده مشروع شیعیان در دنیاست».
سید احمد غزالی نخستوزیر پیشین الجزایر گفت: «مجاهدین تنها نیرو در جهان اسلام هستند که قادر به ارائهٴ یک آلترناتیو برای یک دیکتاتوری خونریز و مذهبی ایران است».
ژان فرانسوا لوگاره شهردار منطقة1 پاریس خطاب به خانم رجوی گفت: «شما مروج یک اسلام دموکراتیک و بردبار هستید و ما باید توجه ملتها را به همین آلترناتیو جلب کنیم».
به این ترتیب معلوم میشود که علت نامهنویسی مضحک و هراسان ولیفقیه ارتجاع به جوانان غرب، قافیهباختگی او در برابر مجاهدین و مقاومت ایران است که با برپایی پرچم اسلام راستین و حراست از آن در زندان و روی تخت شکنجه تا پای چوبهٴ دار و تا جای جای جهان، دست شریعت سیاه و ضداسلام ولایتفقیه را رو و آن را افشا کرده است.