در حالیکه کمتر از یک هفته به مذاکرات 5+1 با رژیم باقیمانده است، واکنشهای به ظاهر متضاد اما همسوی باندهای در حال جنگ رژیم نسبت به این مذاکرات ادامه دارد.
همسویی باندها بهخاطر این است که همهٴ آنها احساس میکنند که نفس خودشان و نفس رژیمشان در حال بند آمدن است. بحرانهای فراگیر مانند حلقههای یک زنجیر بههم پیوستهاند و گلوی رژیم را میفشارند. فشار تحریم یکی از این بحرانهاست که خودش ناشی از بحران اتمی است.
پیوند بحرانها به یکدیگر امری است که از سالها پیش سردمداران رژیم به آن اعتراف کردهاند. خود خامنهای بارها گفته است که «هر گونه عقب نشینی... زنجیرهٴ تمام نشدنی از فشارها و عقبنشینیهای دیگر را بهدنبال خواهد داشت» و شکافی باز خواهد شد که نظام را به نابودی میکشاند.
حالا در آستانهٴ مذاکره با 5+1 بار دیگر پیوند بحرانها موضوع بحث و جدل و درگیری باندها قرار گرفته و بهنوعی به بحث در مورد پیوند راهحلها هم انجامیده است.
همین بحث را روزنامه حکومتی ابتکار (نزدیک به باند رفسنجانی ـ روحانی) موضوع سرمقاله سهشنبه 16مهر خود قرار داده و این عنوان را برای آن انتخاب کرده است: «زلف این دو پرونده به هم گره خورده است؟»
منظورش از این دو پرونده، پرونده اتمی و پرونده رابطه با آمریکاست. دو پروندهیی که رفسنجانی و مهرهها و رسانههایش سعی میکنند پیوند عمیق آنها را به زبانهای مختلف، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بیان و اعلام و اثبات کنند، در حالی که خامنهای و باندش سعی میکنند اینها را به هر ترتیب شده، از هم جدا و مجزا نشان دهند. حرفهای اخیر خامنهای که میگفت به دیپلوماسی حسن روحانی خوشبینم اما به آمریکا بدبینم گویای همین تلاش و سمتگیری است.
واقعیت این است که امروز نقشه مسیر رفسنجانی و خامنهای که برای دو هدف نهایی کاملاً متفاوت طراحی شدهاند، در گام اول از یک نقطه عبور میکنند. حل اختلاف اتمی با جامعه جهانی در حدی که تحریمها کاهش یابند و رژیم بتواند «نفسی تازه کند».
اما روشن است که پیوند واقعی و عمیق بحرانها بهیکدیگر چیز دیگری را ایجاب میکند. تنشها و تلاطمهای درون رژیم نیز که خامنهای را به دوگانهگویی و یک واگشت نسبت به موضع خودش در آستانهٴ سفر روحانی به نیویورک وادار کرد، ناشی از وحشتی است که پیوند بحرانها، در دل همهٴ ریزشیها و عوامل باند خامنهای انداخته است. آنها میدانند که یک قطره زهر در شرایط کنونی نظام با جامهای پیاپی زهر تفاوتی ندارد و همان یک قطره پیامدهایی دارد که همهٴ پیکر فرسوده ولایت را متلاشی خواهد کرد.
همسویی باندها بهخاطر این است که همهٴ آنها احساس میکنند که نفس خودشان و نفس رژیمشان در حال بند آمدن است. بحرانهای فراگیر مانند حلقههای یک زنجیر بههم پیوستهاند و گلوی رژیم را میفشارند. فشار تحریم یکی از این بحرانهاست که خودش ناشی از بحران اتمی است.
پیوند بحرانها به یکدیگر امری است که از سالها پیش سردمداران رژیم به آن اعتراف کردهاند. خود خامنهای بارها گفته است که «هر گونه عقب نشینی... زنجیرهٴ تمام نشدنی از فشارها و عقبنشینیهای دیگر را بهدنبال خواهد داشت» و شکافی باز خواهد شد که نظام را به نابودی میکشاند.
حالا در آستانهٴ مذاکره با 5+1 بار دیگر پیوند بحرانها موضوع بحث و جدل و درگیری باندها قرار گرفته و بهنوعی به بحث در مورد پیوند راهحلها هم انجامیده است.
همین بحث را روزنامه حکومتی ابتکار (نزدیک به باند رفسنجانی ـ روحانی) موضوع سرمقاله سهشنبه 16مهر خود قرار داده و این عنوان را برای آن انتخاب کرده است: «زلف این دو پرونده به هم گره خورده است؟»
منظورش از این دو پرونده، پرونده اتمی و پرونده رابطه با آمریکاست. دو پروندهیی که رفسنجانی و مهرهها و رسانههایش سعی میکنند پیوند عمیق آنها را به زبانهای مختلف، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بیان و اعلام و اثبات کنند، در حالی که خامنهای و باندش سعی میکنند اینها را به هر ترتیب شده، از هم جدا و مجزا نشان دهند. حرفهای اخیر خامنهای که میگفت به دیپلوماسی حسن روحانی خوشبینم اما به آمریکا بدبینم گویای همین تلاش و سمتگیری است.
واقعیت این است که امروز نقشه مسیر رفسنجانی و خامنهای که برای دو هدف نهایی کاملاً متفاوت طراحی شدهاند، در گام اول از یک نقطه عبور میکنند. حل اختلاف اتمی با جامعه جهانی در حدی که تحریمها کاهش یابند و رژیم بتواند «نفسی تازه کند».
اما روشن است که پیوند واقعی و عمیق بحرانها بهیکدیگر چیز دیگری را ایجاب میکند. تنشها و تلاطمهای درون رژیم نیز که خامنهای را به دوگانهگویی و یک واگشت نسبت به موضع خودش در آستانهٴ سفر روحانی به نیویورک وادار کرد، ناشی از وحشتی است که پیوند بحرانها، در دل همهٴ ریزشیها و عوامل باند خامنهای انداخته است. آنها میدانند که یک قطره زهر در شرایط کنونی نظام با جامهای پیاپی زهر تفاوتی ندارد و همان یک قطره پیامدهایی دارد که همهٴ پیکر فرسوده ولایت را متلاشی خواهد کرد.