بنا به گزارش عفو بینالملل، سارینا اسماعیلزاده یکی از هزاران کودکی بود که در قیام بیسابقهای که سال گذشته ایران را فرا گرفت، شرکت کرد. او بخشی از یک نسل بیباک بود. ما سارینا و حداقل ۴۳کودک دیگر را که توسط مقامات رژیم ایران بهخاطر خواستار آیندهای بهتر کشته شدند، فراموش نخواهیم کرد.
سارینا اسماعیلزاده ۱۶ساله با شور و اشتیاق در سفری خانوادگی به شهر تاریخی کاشان، آهنگ موفق هوزیر را در سال۲۰۱۳ خواند: «خدایا، بگذار جانم را به تو بدهم، مرا به کلیسا ببر». این اولین ویدیوی یوتیوب او بود که با هیجان آنرا اولین وبلاگ من عنوان کرد. آن لحظه پیشگویی اکنون ویرال شده است، و فوراً برای بسیاری قابل تشخیص است، زیرا چهار ماه بعد، سارینا به طرز غمانگیزی توسط مقامات ایرانی در ۲۳سپتامبر ۲۰۲۲، یک هفته پس از قیام مردمی سراسری در پی مرگ مهسا ژینا امینی در بازداشت، کشته شد.
سارینا، ۲ژوئیه ۲۰۲۳، ۱۷ساله میشد. مرگ او یادآور سرکوب همهجانبه مقامات رژیم ایران علیه معترضانی است که بسیاری از آنها کودک بودند و بدون ترس در جستجوی آیندهای بهتر به خیابانها ریختند. آیندهای بدون ظلم سیاسی، نابرابری و استبداد. تعداد کشتهشدگان غیرقانونی در خیابانها در پی قیام مردمی که ایران را از سپتامبر ۲۰۲۲ به لرزه درآورد، صدها نفر است، که حداقل ۴۴کودک در میان آنها هستند که بهطور جداگانه شناسایی شدهاند... .
این آخرین نوشته سارینا اسماعیلزاده نوجوان هفده ساله و دانش آموز تیزهوش مدرسه فرزانگان مهر شهر کرج بود. او در روز ۳۰شهریور در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در کرج به ضرب باتون نیروهای امنیتی که به سرش وارد شد بهقتل رسید.
سارینا پدر خود را در هفت سالگی بهدلیل تومور مغزی از دست داده بود.
سارینا بعد از پایان کلاس زبان به همراه چند تن از دوستانش برای حمایت از اعتراضات به تجمعات مردمی، در نزدیکی آموزشگاه زبانش میپیوندد. در این تجمع مأموران امنیتی، سارینا را با ضربات متعدد باتون بر سرش، بهشدت مجروح میکنند، بهطوری که از ناحیه سر دچار خونریزی شدید شده بود.
یکی از دانشآموزان همکلاس سارینا نوشت: بهار داره میاد، ما صداشو میشنویم. سیدعلی حقیر گیرم که میکشی، گیرم که میبری، گیرم که میزنی، با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنی؟