728 x 90

شهيدان قيام,

شهادت ستار بهشتی پیام و پیامدها - بقلم م. آزاده

-

ستار بهشتی
ستار بهشتی
 
خامنه‌ای مذاکره با آمریکا درقعر جهنم یا از قعر جهنم؟

ستاربهشتی کارگر 35ساله با ویژگی مشترک با جوانان ایران؛ یعنی تسلیم نبودن به ظلم و جویای آزادی و نه نام؛ روز 9آبان توسط ارگان سرکوب تازه تأسیس وزارت اطلاعات آخوندها؛ پلیس کنترل اینترنت؛ «فتا» دستگیر شد و روز 16آبان در حالی که خانواده‌اش در محاصره عوامل امنیتی رژیم بودند، او را به خاک سپردند.
این خون اما، به‌دلیل مرحله رژیم؛ ولی‌فقیه و سراپای ارگانهای رژیم آخوندی را به لرزه انداخت و از قضاییه تا مجلس ارتجاع و ارگانهای رنگارنگ و البته خون سرشته سرکوب آن را مجبور کرد به صحنه بیایند و آنها را در بن‌بست پاسخگویی درگیر کرد؛ نه تنها در مورد این یکی ستار شهید بلکه در مورد قبلی‌ها و بعدیها هم. از مجلس ارتجاع و باندهایش و کمیسیون امنیت ملی آن (که کارکردش رسیدگی به اموری است که تهدیدی علیه کل نظام به‌شمار می‌روند) ؛ تا رئیس آدمکش قوه قضاییه صادق لاریجانی که بزرگترین افتخارش دفاع از سنگسار و اعدام است؛ تا سخنگوی جلاد قوه قضاییه و دادستان کل رژیم اژه‌ای تا پزشکی قانونی و تا انواع و اقسام دستجات شبه‌نظامی و آدمکشان رسمی رژیم از ناجا تا فتا و… به تکاپو افتادند و ضد و نقیض گویی‌هایشان؛ سراپا بیان واماندگی و درماندگی رژیمی بود که جز با جنایت و کشتار سر پا نیست و اکنون؛ روزگار فرصتهایش به‌سر آمده است. تناقض گوییهایی که حتماً همه شنیدند؛ از اعتراف اژه‌ای به شکنجه و آثار آن در بدن ستار؛ تا اظهارات سر دژخیم محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد موسوم به حقوق‌بشر قضاییه آخوندها و برادر رئیس این قوه که گفت: «تمام ابعاد قضیه تحت بررسی دقیق قرار گرفته است که نتایج این تحقیقات به‌زودی... به اطلاع عموم مردم خواهد رسید» ؛ که البته این ادعاها و ادعای «برخورد قاطع و بدون اغماض با مقصرین» حتی یک روز هم دوام نیاورد و همزمان با پخش اظهارات محسنی اژه‌ای جنایتکار، دادستان کل، مبنی بر وجود آثار شکنجه در 5نقطه بدن ستار (خبرگزاری حکومتی ایسنا 22آبان)، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس آخوندی، از بستگان و افراد نزدیک خامنه‌ای، با وقاحت گفت: «طبق اطلاعات اولیه آثار ضرب و شتم در بدن این فرد دیده نشده است» (خبرگزاری اطلاعات آخوندی-مهر-22آبان) و محسنی‌ثانی، رئیس کمیته امنیت داخلی مجلس رژیم که به‌اصطلاح «حقیقت یاب» این جنایت فجیع بود، گفت:
«احتمال این‌که ستار بهشتی به مرگ طبیعی مرده باشد وجود دارد و افزود: هیچ‌گونه استنادی که قصور و تقصیری از جانب مأموران وجود داشته باشد به نتیجه نرسیده است و... نتایج اولیه پزشکی قانونی دال بر این است که هیچ‌گونه آثار موثری در فوت ایشان وجود نداشته است»... این به هم ریختگی و تناقض‌گویی که روزهای پیاپی و حتی هنوز هم تلویزیون و رسانه‌های رژیم را درخود گرفته؛ بخودی خود با فرض حتی عدم شناخت از ماهیت و تضادها و مرحله‌ این رژیم؛ کافی بود؛ تا بیننده بی‌طرف را به این نتیجه برساند که: این رژیم در شیب تند نزول و سرنگونی است و قدرت حل تضادهای مرحله‌ییش را ندارد. شهادت ستار و لرزه‌یی که بر اندام رژیم انداخت؛ بیان واضح این مرحله است. زیرا همه باندهای رنگارنگ این رژیم؛ از به‌اصطلاح اصلاح طلبانی که شریک همه جنایتهای این رژیم از آغاز تا امروزند و برای گرفتن سهم از قدرت، چون باند مغلوبند؛ وجه کاسه لیسی و نوکریشان برای ولایت برجسته‌تر است و حاضر بوده و هستند دستهای خونین ولی‌فقیه را برای بقا پاک کنند و مروج سکوت و بی‌عملی و بی‌هزینگی‌اند تا مبادا فریادی و خیزشی نظام را به خطر بیاندازد؛ تا اصول‌گرایانی که خودشان می‌گویند نقطه وحدتی برای خودشان نمی‌یابند ولی در یک چیز در وحدت کاملند آن هم جنایت برای ماندن در قدرت به هرقیمت است؛ 31سال است؛ با ایجاد وحشت و اعدامهای جمعی و در بوق کردن عمدی خبر آنها و شکنجه و کشتار جوانان در زندانها؛ می‌خواستند و هنوز هم می‌خواهند تا جلو برخاستن و بهم ریختن بساطشان و سرنگونی را بگیرند؛ ولی شهادت ستار بهشتی در زیر شکنجه نشان داد سیلی که از نسل انقلاب دموکراتیک مردم ایران و قیام88برخاست هرگز فرو ننشسته و اکنون این ستار پیام خروشان این نسل است که شمشیر سرنگونی از نیام برکشیده‌اند و جز به جاروی این رژیم با همه دستجات و باندهایش رضایت نمی‌دهند. حرف امروز که خیلی هم جدی است؛ این است که مطلقاً بی‌دلیل نیست که ستار این چنین مشتی بر دهان ولی‌فقیه و باندهای رژیم و حامیان مزدور رژیم آخوندی می‌شود که می‌گفتند و می‌نوشتند که قیام 88 خاموش شد. مطلقاً بی‌دلیل نیست که ولی‌فقیه این همه بی‌آبرویی و رسوایی و خاک بر سری را برای رفع و رجوع شهادت ستاری که خودش او را کشته به جان خریده و اژه‌ای و صادق لاریجانی و کمیسیون امنیت مجلسش را بی‌آبرو کرده که هر روز یک چیزی بگویند مخالف روز قبل، آن هم در تلویزیون و مطبوعات خود رژیم و سکه یک پول‌شوند. پیام این همه هول ولای رژیم و ولی‌فقیه جنایتکارش برای چیست؟ مگر رژیم جز با این کارها تا الآن سرکار مانده؟ الآن چی شده که مجبور است این معرکه‌های رسوایی برانگیز را برای خودش راه بیاندازد؟ راستی مگر خودش نمی‌داند که آخرش باید بگوید ستار به‌دلیل شوک فوت کرده است؟
پاسخ چیزی نیست جز تغییر دوران و فرا رسیدن مرحله سرنگونی رژیم ولی‌فقیه و به همین دلیل سراپا وحشت و هراس و لرزه سرنگونی است در برخورد با هر آنکس که حرفش و پیامش جاروی این رژیم با همه دارو دسته‌هایش است. همان که ستار بهشتی بود. البته به‌مثابه نمونه‌یی از بیشمار؛ در سراسر خاک میهن اسیر که فرصت ضربه به رژیم را خودشان می‌سازند.

این تغییر دوران با یک نگاه کوتاه به سرتیتر تحولات و بن‌بستهایی که رژیم آخوندها با آن مواجه است به‌خوبی خودش را نشان می‌دهد:
از تحولات بیرونی رژیم یکی انتخابات آمریکا بود؛ مقدمتاً این سؤال شاید مطرح باشد که آیا با وجود همه تمایل رژیم به این‌که اوباما روی کار بیاید؛ به‌دلیل سابقه مذاکره با رژیم در بحبوحه قیام88 و در اوج عدم مشروعیت رژیم و دست دراز کردن به سوی رژیم برای حل مسالمت‌آمیز مسأله اتمی به‌طور مشخص؛ و پهن کردن سفره مماشات با رژیم؛ نهایتاً با انتخاب مجدد اوباما آیا امکان ادامه این سیاست فراهم آمد یا آن سیاست مردود شد؟ مشخصاً هم به‌دلیل رژیم؟
پاسخ این است که سیاست دوره قبل اوباما به‌دلیل رژیم قابل ادامه دادن نیست. قبل از هر چیز به‌دلیل عملکرد ماهیت رژیم. به این معنی که تا این رژیم هست؛ غزه‌های بعدی را برای تأخیر در سرنگونی اسد؛ خواهد ساخت و امدادرسانی به اسد را مطلقاً متوقف نخواهد کرد و در این رابطه با سیاستهای منطقه‌یی که به زیان اسد است؛ از جمله استقرار سامانه موشکی در مرز ترکیه مخالفت و در آن کارشکنی خواهد کرد؛ دخالتهایش را در عراق شدت خواهد بخشید و دانایی‌فر طرحهای مشابه‌ عملیات دجله را هر چند بار که برای سلطه بر عراق و پس زدن تمایلات مخالف با این دخالت لازم باشد، رفو خواهد کرد و به هرقیمت به جریان خواهد انداخت.
در موضوع اتمی هم به‌شدت فعال است و جدیدترین گزارش آژانس همه زنگهای خطر را برای دستیابی قریب‌الوقوع رژیم به کلاهک اتمی؛ به صدا درآورد. به همین دلیل اوباما امکان ادامه سیاست کج دار و مریز با رژیم را ندارد چون خودش در مناظره‌های انتخاباتیش، به‌عنوان نقطه قوتش به مردم آمریکا گفت که در برابر رژیم ایران در این زمینه‌ها کوتاه نمی‌آید و سیاستهای سخت‌تر از رامنی در پیش می‌گیرد. پس برای آمریکا؛ راه آمدن در تعادل دور قبل اوباما با رژیم مستلزم این است که رژیم از اتمی از نقض حقوق‌بشر و اعدام و از جنگ‌افروزی در منطقه و دخالت در سوریه و عراق دست بردارد که برای رژیم امکانپذیر نیست. به همین دلیل در واقع مناظره‌های انتخاباتی پایه‌های سیاست سخت‌تر و بدون انعطافتر با رژیم را مهر کرد و در اولین اقدام بعد از انتخابات؛ تحریم جدید وزارت خزانه‌داری آمریکا بیان سیاست جدید اوباما در رابطه با رژیم بود و بعد از آن هم نیروی نظامی بیشتری را رسماً با توجیه مقابله با خطر رژیم ایران به منطقه فرستاده است.

تحول مهم دیگر تشکیل شورای جدید انقلاب سوریه و به‌رسمیت شناخته شدن به‌عنوان تنها نماینده مردم سوریه از جانب کشورهای فرانسه و آمریکا و انگلستان و 6 کشور عرب حوزه خلیج فارس و بحث تسلیح نیروهای ارتش آزادی و پیروزیهای چشم‌گیر نظامی آن در سراسر سوریه که تنها و تنها محصول ایستادگی مردم سوریه و ارتش آزادی و پرداخت بهای این ایستادگی با 42هزار شهید تا همین امروز است؛ که در نتیجه اسد را از کاخ خودش فراری داده و قطعیت سرنگونیش را مهر کرده است تا جایی که جنگ 8روزه غزه هم که اساساً رژیم زحمتش را کشید؛ نتوانست تاثیری بر این روند بگذارد و از آن جا که ولی‌فقیه نتوانست از آن به‌طور تاکتیکی بهره‌ای را که می‌خواست ببرد؛ برد ضربه استراتژیک را برایش از بابت لبنان و فلسطین و عراق بیشتر کرد و نتیجه برایش بد از بدتر شد. زیرا اولاً آرایش و تعادل منطقه بعد از بهار عرب سمت علیه رژیم را دارد و به همین دلیل؛ آن میزان از فشارپذیری حماس از آخوندها را هم که مانده بود؛ آمریکا به کمک مصر در شیشه آتش‌بس گیر انداخت و حالا دیگر طبق توافق آتش‌بس هرکس خطا کند باید پای لرزش بنشیند و مدار تعیین خاطی هم بیرون از رژیم و وابستگانش است.

با در نظر گرفتن همه این پارامترها؛ در بحرانهای بیرونی مهم رژیم؛ از جمله اتمی؛ آیا قانونمند برای رژیم میسر است که در اتمی عقب بنشیند؟ و اگر نکند آیا معنی‌اش جز پذیرش جنگ است؟ آیا رژیم توان ورود به جنگ را دارد؟ در بطن تحولات منطقه‌یی و جهانی که رژیم در سراشیب باخت کامل است؛ اگر عقب بنشیند معنی‌اش جز جام زهر است؟
به‌لحاظ درونی هم که وضع ولی‌فقیه صدبار بدتر از وضعیت بیرونی نظام است. اکنون رژیم در درونش هیچ امکان مانوری ندارد و حتی ادامه سیاستهای سراپا تخاصم با جامعه ملل و به قول خودش بی‌دنده و ترمز؛ یعنی یکپایگی و روی کار آوردن احمدی‌نژاد، هم روی سرش خراب شده و ولی‌فقیه تماماً خرج جمع‌آوری تکه‌پاره‌های نظام آن هم در درون باند خودش است. در عین این‌که هیچ‌کس هم برایش تره خرد نمی‌کند. تحولات درونی رژیم تنها حاکی از این است که ولی‌فقیه در پایین‌ترین و بی‌خاصیت‌ترین وضعیت خودش قرار دارد. نتیجه بلافصل این وضعیت ولی‌فقیه معطوف به کل نظام است. معنی‌اش این است که در این رژیم امکان استفاده از هیچ فرصتی وجود ندارد چون سنگ روی سنگ بند نیست و همه دارند همدیگر را می‌درند. یک قلم خامنه‌ای بعد از شدیدترین تیغ کشی‌اش در سفر به خراسان که وحشت‌اش را از مردم برملا کرد و گفت هر کس تا انتخابات تضادها را به مردم بگوید و بگذارد مردم بفهمند؛ خیانت کرده؛ بلافاصله به هم پریدن لاریجانی و احمدی‌نژاد و مجلسیهای طرفدار خامنه‌ای با احمدی‌نژاد و کش و واکش قوه قضاییه با احمدی‌نژاد آن چنان بالا گرفت که علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع؛ حاضر نشد از سؤال از احمدی‌نژاد با وجود اعتراض حداد عادل و ترس واقعی از این‌که اوضاع بدتر می‌شود، کوتاه بیاید و نهایتاً خامنه‌ای مجبور شد حکم حکومتی برای سؤال نکردن از احمدی‌نژاد صادر کند! یعنی در عرض تقریباً کمتر از یک ماه‌ونیم خامنه‌ای در فلاکت مطلق در انظار ظاهر شد. چون این حکم حکومتی معنی‌اش این بود که تیغ‌کشی قبلی ولی‌فقیه را نزدیکترین آدمهای خودش به مفت هم نخریدند و مجبور شد حکم حکومتی بدهد…
حالا وقتی رژیم ولایت در چنین مختصات و چنین تعادلی است و جواد لاریجانی مشاور خامنه‌ای می‌گوید ما در قعر جهنم هم سر موضوع اتمی اگر لازم باشد و منافعمان باشد با آمریکا مذاکره می‌کنیم؛ اگر‌چه همین حرف برای نشان‌دادن وضعیت دربداغان رژیم کافی است ولی مهمتر از آن حرف جدی این است که همه واقعیتها و همه تحولات از درون و بیرون رژیم می‌گویند که «مذاکره از قعر جهنم سرنگونی» در تقدیر نظام ولایت است. که البته سودش شاید برای رژیم این باشد که جام زهرش از جام زهر جنگ کم دردسرتر باشد ولی در هر حال رژیم از نوشیدن جام زهر گریزی ندارد و از آثار زهر هم نمی‌شود با هر میزان از دجالیت؛ کاست.

اما از سوی دیگر؛ در نقطه مقابل رژیم درمانده در بحران و محاط در مرحله سرنگونی؛ جوانان و مردم به جان آمده‌ایران زمین با سرمایه کلان مقاومتی که 31سال ایستادگی و فدا را به بیشترین قدرت برای کوتاه نیامدن در برابر سبعیت و جنایت بی‌حد و مرز این رژیم تبدیل کرده؛ در رویارویی با این رژیم درهم شکسته؛ بیشترین قدرت را برای به‌پاخاستن درخود ذخیره دارند و همه تحولات به سود آنها در منطقه و جهان رقم خورده است و دقیقاً به همین دلیل است که ستار بهشتی به‌عنوان نماینده نسل انقلاب دموکراتیک مردم ایران که سودایی جز سرنگونی این رژیم با همه دستجاتش ندارند؛ سراپای رژیم ولایت را این چنین می‌لرزاند و به پیچ و تاب می‌اندازد… و این البته هنوز از نتایج سحر است… .
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9f1ea0fa-c2ae-4431-9981-8013dc5aa453"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات