اینجا که نشستهام،
دهان گرسنهام
بیابان را
به قلب جهان تبدیل میکند.
دهان گرسنهام
بیابان را
به قلب جهان تبدیل میکند.
اینجا که نشستهام
آنجا نشستهام!
در همه جا نشستهام
و تا عمق چشمها و قلبها فرو میروم
اینجا که نشستهام
خون و زخم یاران کُشتهام
از عمق چشمهای من روانه میشود
چونان پلنگی زخمی
در جهان میچرخد
فریاد زنان
و حقیقتهای خدایی اینچنین
ترویج میشود
با این خون و رنج ما.
آی! ابلیسان زمین
که ردای فریب پوشیده اید
اینچنین عریانتان میکنیم
با شناعت چهرههایتان
پیش روی تاریخ خشمگین گذشته و آینده.
که ردای فریب پوشیده اید
اینچنین عریانتان میکنیم
با شناعت چهرههایتان
پیش روی تاریخ خشمگین گذشته و آینده.
به زخمهایم منگر!
به دهان بسته بر غذایم !
امروز روز سیویکم بود
و من
از 52 نیز فراتر خواهم رفت
تا پنج هزار و دویست گلولهی حقیقت
بر پیشانی باطل منفور.
آن دستها که بسته دیدی
دستهای من بود و
دستهای من نبود!
هفتاد میلیون مچ
دستبند خورده از پشت
و آن سرها که بر جدول باغچه نگریستی
چگونه بگویم؟
پیکره میهنیست برادرم!
پیکره میهنیست برادرم!
میهنی
بزرگ
که سی سال است
که سی سال است
به خون می غلطد
در پیاده رو جهانی که بر ابلیس نمیخروشد
با دستبند
بر زمین افتاده
و این
نمایش نفرت انگیز عصر است
در جهانی که
بیدارش خواهم کرد
تا از آن انسان باشد
و ابلیس را
به جهنم خدا بازگرداند.
در جهانی که
بیدارش خواهم کرد
تا از آن انسان باشد
و ابلیس را
به جهنم خدا بازگرداند.