هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص نظام آخوندی، در یک سخنرانی در جمع عوامل نزدیک به باند خود که رسانههای رژیم از آنها بهعنوان ”جمع نخبگان و اهل فرهنگ نام“ می برند، باند ولیفقیه و تفکرات این باند را تحت عنوان تفکر سنتی مورد حمله قرار داده و اعتراف کرده است که جامعه (مردم ایران) از تفکرات ارتجاعی و آخوندی عبور کرده و به بیان دقیقتر متفر هستند.
رئیس مجمع تشخیص نظام رژیم، ضمن هم جهت قرار دادن فرصت طلبانه خود و باند مربوطه با رویگردانی مردم از فرهنگ منحط نظام ولایتفقیه میگوید: ”جامعه ما باید اخلاقی شود و از این دگمهایی که سنت بر ما تحمیل کرده، رها کند“.
رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام آخوندی با اشاره به وجود میلیون ها تحصیل کرده و دانشگاهی، به عبور جامعه از تفکر سنتی آخوندی اعتراف و اشاره کرده است که این تفکر غیرعقلانی و مانع عقلانیت جامعه و به آن آسیب میرساند.
رفسنجانی درجای دیگر از صحبتهایش، مصادیق تفکر عقلانی و تفکر سنتی و یا تحجر را توضیح میدهد: ”بحث فرهنگی که میشود، قشر زیادی از جامعه سنتی ما مثلاً همین زن، موی زن، آرایش زن یا فیلم یا موسیقی، مسائلشان اینها است. هر جایی که این چیزها را میبینند حساس میشوند، دعوا میکنند و جلسه را به هم میزنند. خیال میکنند فرهنگ همین است. فرهنگ این نیست. این اگر باشد یک از هزارم مسائل فرهنگی است“.
اگر چه رفسنجانی در تقابل با باند ولایت و در جهت تصفیه حساب با شخص ولیفقیه، مدافع آزادی رفتار زنان، موسیقی و... شده است، اما اگر کسی به فرض محال مانند رفسنجانی بخواهد علیه تحجر و تفکر قشری موضع بگیرد، باید از اساس سیاست زنستیزانه را نفی کند و به ایدئولوژی خمینی دجال بنیانگذار این نظام جبار، دوصد لعنت بفرستد که اولین کسی بود بساط و منطق یاروسری و یا توسری را در جامعه راه انداخت.
البته واضح است که آخوند رفسنجانی اهل این کار نیست چرا که خودش از بدو تأسیس این نظام یکی از سران آن بوده و نیز در بسیاری از جنایات این رژیم نقش اصلی داشته است.
رفسنجانی بدون اینکه اشاره صریحی بکند به فساد گسترده، دست درازی ایادی رژیم بر اموال مردم، دزدیهای نجومی که درگذشته توسط مهرهها و عوامل رژیم انجام گرفته و در حال حاضر انجام میگیرداشاره میکند و با تذکر اخلاقی به ایادی رژیم میگوید: ”ما اگر آن اخلاق را مراعات بکنیم هیچ وقت دست درازی به مال مردم نمیکنیم. هیچ وقت فساد در جامعه ما نمیشود. انجام وظیفه. کسی که غیرمسئولانه درباره انجام وظیفه برخورد کند این نقطه مقابلش است“.
طبعاً این هم یکی از شگردهای آخوندی از نوع مصلحت گرای آن است که هیچ اشاره صریحی به دزدی و چپاولهای نجومی هر دوباند رژیم نمیکند و توصیه اخلاقی میکند که «اگر اخلاق رعایت شود دست درازی به مال مردم نمیشود»، در حالی که موضوع چپاول و غارت در نظام آخوندی صرفاً یک امر غیراخلاقی نیست، بلکه ساختاری و نهادینه است که از بیت ولایت تا مقامات دست چندم رژیم گسترده است و ساز و کارهای درونی نظام آخوندی اساساً برای چرخش این چرخه چپاول و غارت شکل گرفته است.
تمامی حرفهایی که رفسنجانی میزند نه از سر اعتقاد و دلسوزی برای مردم، بلکه از سر «دلواپسی» برای مصلحت نظام و حفظ نظام ولایتفقیه و به تبع آن حفظ سهم خود از قدرت و غارت است.
درتقابل با خامنهای و باند ولایت است که رفسنجانی به جاسوسی گماشتگان نظام و دخالت آنان در زندگی خصوصی مردم اشاره میکند و میگوید: ”تجسس از بدترین رویههای ضداخلاقی است. ما حق نداریم به زندگی مردم وارد شویم و تجسس کنیم. حق نداریم به عقاید مردم وارد شویم و ببینیم فکرشان چیست. چه کسی منکر عمق سخنچینی است که دو بهم زنی است؟ چه کسی منکر عمق تهمت است؟ که این همه دارد جامعه را به فساد و تشنج میکشاند. سوءظن؛ یکی از بدترینها است. سوءظن الآن دارد مثل خوره جامعه را میخورد. شنود بگذاریم در خانههای مردم و روی موبایلهای مردم و در ماشینهای مردم. در هر گوشه زندگی مردم. اینها همه ضداخلاقی است. غیبت کردن؛ این آثار که در غیبت وجود دارد، اینها همه گناه است“.
رفسنجانی که در زمان حکومتش وزارت بدنام اطلاعات با تجسس در رفتار و کردار دگر اندیشان و روشنفکران، قتلهای زنجیرهیی معروف را انجام داد، بالکل آن ماجراهای دوران حکومتش یادش رفته و از بیدادهای باند ولیفقیه فغانش بلند است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی، درجای دیگری از سخنانش به شیوه همیشگی، در ازای چنین حملاتی به خامنهای، تلاش میکند با تعارفات آخوندی حساب خامنهای از عساکرش را جدا میکند و میگوید: ”البته یک فرهنگ ملی هم هست و خیلی از آنها را ملت ما از قدیم قبول داشتند و این میتواند فرهنگ را معرفی کند که آن فرهنگ در نهایت مصداق خاص رهبری باشد و میدانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلاً اگر کسی خوب میخواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها. این حالت پیش میآید. مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند“.
این هم از شگردهای آخوندی از نوع مصلحت گرایانه آن است که به شاخ و برگ میزند تا نکند آسیبی به ساقه و ریشه وارد شود.
از این بابت است که رفسنجانی ضمن تکرار عقلانی کردن جامعه و جلوگیری از رایج شدن دگماتیسم در نظام آخوندی، میخواهد طوری فرهنگ را اصلاح کند که مورد تأیید خامنهای هم باشد و در این زمینه میگوید: ”فرهنگ را درست تعریف کنیم، تا آقا (خامنهای) می گن فرهنگ، یه بار آقا به من گفتن، همان دوره ریاستجمهوری من، ایشان تهاجم فرهنگی را مطرح کردند بعد دیدند در نماز جمعهها و اینها همه رفتند سراغ اینکه اون مثلاً روسریاش اینطوریه اون مانتوش اینطوریه اون اینطوریه، آقا گفتن ما چی گفتیم به اینها و اینها دارن چی میگن“.
اگر چه مواضع رفسنجانی تماماً در جهت حفظ منافع باندی و سهم خواهی از ولیفقیه است، اما از مجموعه مواضعش در این سخنرانی این واقعیت هم دیده میشود که او تلاش میکند تا برای حفظ و بقای نظام ولایت، جام زهر اجتماعی را به حلقوم ولیفقیه بریزد.
در راستای حفظ نظام است که رفسنجانی بهاصطلاح از آزادی رفتارهای فردی و... در کادر همین نظام دفاع میکند.
در یک کلام ترس از خیزشهای اجتماعی و سرنگونی نظام است که آخوند رفسنجانی را مجبور به گرفتن مواضع این چنینی میکند.
رئیس مجمع تشخیص نظام رژیم، ضمن هم جهت قرار دادن فرصت طلبانه خود و باند مربوطه با رویگردانی مردم از فرهنگ منحط نظام ولایتفقیه میگوید: ”جامعه ما باید اخلاقی شود و از این دگمهایی که سنت بر ما تحمیل کرده، رها کند“.
رئیس مجلس تشخیص مصلحت نظام آخوندی با اشاره به وجود میلیون ها تحصیل کرده و دانشگاهی، به عبور جامعه از تفکر سنتی آخوندی اعتراف و اشاره کرده است که این تفکر غیرعقلانی و مانع عقلانیت جامعه و به آن آسیب میرساند.
رفسنجانی درجای دیگر از صحبتهایش، مصادیق تفکر عقلانی و تفکر سنتی و یا تحجر را توضیح میدهد: ”بحث فرهنگی که میشود، قشر زیادی از جامعه سنتی ما مثلاً همین زن، موی زن، آرایش زن یا فیلم یا موسیقی، مسائلشان اینها است. هر جایی که این چیزها را میبینند حساس میشوند، دعوا میکنند و جلسه را به هم میزنند. خیال میکنند فرهنگ همین است. فرهنگ این نیست. این اگر باشد یک از هزارم مسائل فرهنگی است“.
اگر چه رفسنجانی در تقابل با باند ولایت و در جهت تصفیه حساب با شخص ولیفقیه، مدافع آزادی رفتار زنان، موسیقی و... شده است، اما اگر کسی به فرض محال مانند رفسنجانی بخواهد علیه تحجر و تفکر قشری موضع بگیرد، باید از اساس سیاست زنستیزانه را نفی کند و به ایدئولوژی خمینی دجال بنیانگذار این نظام جبار، دوصد لعنت بفرستد که اولین کسی بود بساط و منطق یاروسری و یا توسری را در جامعه راه انداخت.
البته واضح است که آخوند رفسنجانی اهل این کار نیست چرا که خودش از بدو تأسیس این نظام یکی از سران آن بوده و نیز در بسیاری از جنایات این رژیم نقش اصلی داشته است.
رفسنجانی بدون اینکه اشاره صریحی بکند به فساد گسترده، دست درازی ایادی رژیم بر اموال مردم، دزدیهای نجومی که درگذشته توسط مهرهها و عوامل رژیم انجام گرفته و در حال حاضر انجام میگیرداشاره میکند و با تذکر اخلاقی به ایادی رژیم میگوید: ”ما اگر آن اخلاق را مراعات بکنیم هیچ وقت دست درازی به مال مردم نمیکنیم. هیچ وقت فساد در جامعه ما نمیشود. انجام وظیفه. کسی که غیرمسئولانه درباره انجام وظیفه برخورد کند این نقطه مقابلش است“.
طبعاً این هم یکی از شگردهای آخوندی از نوع مصلحت گرای آن است که هیچ اشاره صریحی به دزدی و چپاولهای نجومی هر دوباند رژیم نمیکند و توصیه اخلاقی میکند که «اگر اخلاق رعایت شود دست درازی به مال مردم نمیشود»، در حالی که موضوع چپاول و غارت در نظام آخوندی صرفاً یک امر غیراخلاقی نیست، بلکه ساختاری و نهادینه است که از بیت ولایت تا مقامات دست چندم رژیم گسترده است و ساز و کارهای درونی نظام آخوندی اساساً برای چرخش این چرخه چپاول و غارت شکل گرفته است.
تمامی حرفهایی که رفسنجانی میزند نه از سر اعتقاد و دلسوزی برای مردم، بلکه از سر «دلواپسی» برای مصلحت نظام و حفظ نظام ولایتفقیه و به تبع آن حفظ سهم خود از قدرت و غارت است.
درتقابل با خامنهای و باند ولایت است که رفسنجانی به جاسوسی گماشتگان نظام و دخالت آنان در زندگی خصوصی مردم اشاره میکند و میگوید: ”تجسس از بدترین رویههای ضداخلاقی است. ما حق نداریم به زندگی مردم وارد شویم و تجسس کنیم. حق نداریم به عقاید مردم وارد شویم و ببینیم فکرشان چیست. چه کسی منکر عمق سخنچینی است که دو بهم زنی است؟ چه کسی منکر عمق تهمت است؟ که این همه دارد جامعه را به فساد و تشنج میکشاند. سوءظن؛ یکی از بدترینها است. سوءظن الآن دارد مثل خوره جامعه را میخورد. شنود بگذاریم در خانههای مردم و روی موبایلهای مردم و در ماشینهای مردم. در هر گوشه زندگی مردم. اینها همه ضداخلاقی است. غیبت کردن؛ این آثار که در غیبت وجود دارد، اینها همه گناه است“.
رفسنجانی که در زمان حکومتش وزارت بدنام اطلاعات با تجسس در رفتار و کردار دگر اندیشان و روشنفکران، قتلهای زنجیرهیی معروف را انجام داد، بالکل آن ماجراهای دوران حکومتش یادش رفته و از بیدادهای باند ولیفقیه فغانش بلند است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی، درجای دیگری از سخنانش به شیوه همیشگی، در ازای چنین حملاتی به خامنهای، تلاش میکند با تعارفات آخوندی حساب خامنهای از عساکرش را جدا میکند و میگوید: ”البته یک فرهنگ ملی هم هست و خیلی از آنها را ملت ما از قدیم قبول داشتند و این میتواند فرهنگ را معرفی کند که آن فرهنگ در نهایت مصداق خاص رهبری باشد و میدانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلاً اگر کسی خوب میخواند او را از میدان در کنند. اگر کسی که قیافه زیبایی دارد، خانمی، او را نگذارند پیدا شود و امثال اینجور چیزها. این حالت پیش میآید. مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند“.
این هم از شگردهای آخوندی از نوع مصلحت گرایانه آن است که به شاخ و برگ میزند تا نکند آسیبی به ساقه و ریشه وارد شود.
از این بابت است که رفسنجانی ضمن تکرار عقلانی کردن جامعه و جلوگیری از رایج شدن دگماتیسم در نظام آخوندی، میخواهد طوری فرهنگ را اصلاح کند که مورد تأیید خامنهای هم باشد و در این زمینه میگوید: ”فرهنگ را درست تعریف کنیم، تا آقا (خامنهای) می گن فرهنگ، یه بار آقا به من گفتن، همان دوره ریاستجمهوری من، ایشان تهاجم فرهنگی را مطرح کردند بعد دیدند در نماز جمعهها و اینها همه رفتند سراغ اینکه اون مثلاً روسریاش اینطوریه اون مانتوش اینطوریه اون اینطوریه، آقا گفتن ما چی گفتیم به اینها و اینها دارن چی میگن“.
اگر چه مواضع رفسنجانی تماماً در جهت حفظ منافع باندی و سهم خواهی از ولیفقیه است، اما از مجموعه مواضعش در این سخنرانی این واقعیت هم دیده میشود که او تلاش میکند تا برای حفظ و بقای نظام ولایت، جام زهر اجتماعی را به حلقوم ولیفقیه بریزد.
در راستای حفظ نظام است که رفسنجانی بهاصطلاح از آزادی رفتارهای فردی و... در کادر همین نظام دفاع میکند.
در یک کلام ترس از خیزشهای اجتماعی و سرنگونی نظام است که آخوند رفسنجانی را مجبور به گرفتن مواضع این چنینی میکند.