روز سهشنبهٴ گذشته حسن روحانی در سخنرانی خود در مجلس ارتجاع، بهمنظور معرفی سه وزیر پیشنهادی خود، به «جلسه مهم مقابله با آسیبهای اجتماعی» که شب گذشته در حضور علی خامنهای تشکیل شده بود، اشاره نمود و از او نقل کرد که «برای مبارزه با آسیبهای اجتماعی حتی آنهایی که به دین اعتقادی ندارند و به اسلام اعتقادی ندارند… باید با همهٴ توان برای مقابله با آسیبهای اجتماعی آماده شوند و تحرک داشته باشند» (1).
دست نیاز دراز کردن ولیفقیه ارتجاع به سوی «آنهایی که به دین اعتقادی ندارند» بیانگر نهایت وحشت او از پیامدهای «آسیبهای اجتماعی» است.
در همین جلسه، حسن قاضیزادهٴ هاشمی وزیر بهداشت و درمان دولت روحانی نیز، ضمن سوز و گداز از شدت جنگ و جدال باندها و فاشگوییهایی که در جریان این جنگ و دعواها میشود، ابراز نگرانی کرد که «این نوع برخورد با مسائل کشور، باعث صدمات فراوان به سلامت روان جامعه میشود؛ مردم را به نظام بدبین میسازد و… جوانان عزیزی را که سرمایه اصلی بالندگی انقلاب و کشورند، به آینده ناامید میکند. پس لازم است در این مورد نیز چارهای عاجل اندیشید» (2).
نگاهی به حرکتهای اعتراضی اقشار مختلف مردم طی ماههای اخیر و روند رشد کمی و کیفی این حرکتها و خط سیر آنها به سمت هر چه رادیکالتر شدن، میتواند «صدمات فراوان به سلامت روان جامعه» را معنی کند و علت این همه وحشتی که سراپای رژیم را فراگرفته روشن سازد.
در این رابطه، تجمع دهها هزار تن از مردم استانهای مختلف کشور در پاسارگاد، با شعارهایی که رأس نظام و ویژگیهای اصلی فاشیسم مذهبی حاکم را هدف قرار میداد، جای بارزی دارد. این تجمع مردمی که اکثر آنها را جوانان تشکیل میدادند، که فریاد میزدند: «مرگ بر دیکتاتور!» و «حکومت آخوندی فقط ظلم، فقط جنگ» و امثالهم چنان رژیم را تکان داد که رسانهها و مهرههای رژیم اذعان کردند که «پاسارگاد بهانه است اصل نظام نشانه است».
در سایر تجمعات اقشار مردم، اگر چه آغاز آنها غالباً مطالبات مادی و صنفی است، اما در ادامه و به سرعت کل نظام و بنیانهای آن هدف قرار میگیرد، از جمله غارتشدگان مؤسسات چپاولگر رژیم شعار میدادند: «با این همه اختلاس ایران خودش کربلاست» یا برای آخوندهای حرامخوار حاکم خط و نشان میکشیدند: «آخوند کارت تمومه، پول زیاد حرومه!».
به وضوح میتوان دید که در هفتهها و ماههای اخیر، اعتراضات اجتماعی، مسیر رادیکالیزه شدن را پیموده و از شعارهای صرفاً صنفی به شعارهای سیاسی با مضمون سرنگونی دیکتاتور راه برده است؛ این همان واقعیتی است که خامنهای و دیگر سردمداران رژیم را این چنین هراسان کرده و به چارهجویی واداشته است.
وحشت رژیم بهخصوص از این جهت است که دامنهٴ اعتراضات از محیطهای محصور به خیابانها و محوطههای غیرقابل کنترل و از دانشجویان و دانشگاهها، به تودههای وسیع اجتماعی نظیر جوانان و بیکاران کشیده است. رژیم میداند که اگر این آتش به حاشیهٴ فقرزدهٴ شهرها، به ارتش بیکاران و تودههای گرسنهیی که جز دردها و زنجیرهای خود چیزی برای از دست دادن ندارند، نزدیک شود؛ معنایی جز فرا رسیدن لحظه موعود و تعبیر کابوس خواب و بیداری ولیفقیه ارتجاع ندارد. از همین روست که میبینیم در «رزمایش مدافعان حریم ولایت» دشمن فرضی همان بیکاران و کارگران هستند و یک سایت حکومتی این فاشگویی و رو کردن دست را «گاف عجیب» دانسته و مینویسد: «بسیار عجیب است که مدافعان حریم ولایت، دشمنشان کارگران بیکار و مردم کوچه بازار باشد که مطالبه آنها کار و زندگی و حقوق اولیه انسانی است» (3).
اما این «گاف» در عینحال عین واقعیت است و مصداق و معنای حقیقی ورد «دشمن! دشمن!…» خامنهای را برملا میکند که جز «کارگران بیکار و مردم کوچه بازار» نیست.
اما آیا نشستها و رایزنیهایی از قبیل آن چه در ابتدای این مطلب به آن اشاره شد، میتواند با این «دشمن» مقابله کند و آنچنان که وزیر بهداشت روحانی خواستارش بود، در برابر آن «چارهیی عاجل اندیشد» ؟
اظهارات سردمداران رژیم بهرغم همهٴ تلاشی که برای کوچک نشاندادن ابعاد بحران و مسلط جلوه دادن خود میکنند، بهخوبی این پرسش را پاسخ میدهد؛ از جمله روحانی در سخنرانی اخیر خود در مجلس با وجود ارائه آمار و ارقام مسخره در مورد پیشرفتها و دستاوردهای اقتصادی دولت خود، در برابر بحران بیکاری بهمثابه خطرناکترین و فراگیرترین بحران رژیم که بعد امنیتی یافته، آشکارا دستهایش را بالا برد و گفت: «ما در مسأله اشتغال بسیار عقب هستیم و… دولت در شرایط فعلی توان ایجاد اشتغال بالای یک میلیون شغل و کار خالص در سال را ندارد». این در حالی است که شمار بیکاران را برخی مهرهها و کارشناسان رژیم 7 تا 9میلیون نفر و برخی تا 15میلیون نفر برآورد میکنند که بیش از 60درصد آنها را جوانان تشکیل میدهند. رژیم در برابر این غول لجامگسیخته که روز به روز و ساعت به ساعت بزرگتر و مهیبتر میشود، مطلقاً هیچ راه چارهیی ندارد. بیهوده نیست که این روزها ناامید شدن مردم» و «بدبین شدن مردم به نظام» به ورد زبان سردمداران رژیم از هر دو باند تبدیل شده است و رفسنجانی را وامیدارد در پاسخ به این سؤال که «مهمترین نگرانی شما برای آینده نظام چیست؟» جواب بدهد: «ناامیدی مردم نه برای نظام ما، بلکه برای هر حاکمیتی باعث نگرانی است». (4)
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــ
1ـ روحانی در مجلس ارتجاع ـ تلویزیون رژیم 11آبان 95
2ـ خبرگزاری حکومتی ایسنا-12آبان
3ـ سایت حکومتی هشدار نیوز- 11آبان
4ـ خبرگزاری حکومتی ایرنا -12آبان.
دست نیاز دراز کردن ولیفقیه ارتجاع به سوی «آنهایی که به دین اعتقادی ندارند» بیانگر نهایت وحشت او از پیامدهای «آسیبهای اجتماعی» است.
در همین جلسه، حسن قاضیزادهٴ هاشمی وزیر بهداشت و درمان دولت روحانی نیز، ضمن سوز و گداز از شدت جنگ و جدال باندها و فاشگوییهایی که در جریان این جنگ و دعواها میشود، ابراز نگرانی کرد که «این نوع برخورد با مسائل کشور، باعث صدمات فراوان به سلامت روان جامعه میشود؛ مردم را به نظام بدبین میسازد و… جوانان عزیزی را که سرمایه اصلی بالندگی انقلاب و کشورند، به آینده ناامید میکند. پس لازم است در این مورد نیز چارهای عاجل اندیشید» (2).
نگاهی به حرکتهای اعتراضی اقشار مختلف مردم طی ماههای اخیر و روند رشد کمی و کیفی این حرکتها و خط سیر آنها به سمت هر چه رادیکالتر شدن، میتواند «صدمات فراوان به سلامت روان جامعه» را معنی کند و علت این همه وحشتی که سراپای رژیم را فراگرفته روشن سازد.
در این رابطه، تجمع دهها هزار تن از مردم استانهای مختلف کشور در پاسارگاد، با شعارهایی که رأس نظام و ویژگیهای اصلی فاشیسم مذهبی حاکم را هدف قرار میداد، جای بارزی دارد. این تجمع مردمی که اکثر آنها را جوانان تشکیل میدادند، که فریاد میزدند: «مرگ بر دیکتاتور!» و «حکومت آخوندی فقط ظلم، فقط جنگ» و امثالهم چنان رژیم را تکان داد که رسانهها و مهرههای رژیم اذعان کردند که «پاسارگاد بهانه است اصل نظام نشانه است».
در سایر تجمعات اقشار مردم، اگر چه آغاز آنها غالباً مطالبات مادی و صنفی است، اما در ادامه و به سرعت کل نظام و بنیانهای آن هدف قرار میگیرد، از جمله غارتشدگان مؤسسات چپاولگر رژیم شعار میدادند: «با این همه اختلاس ایران خودش کربلاست» یا برای آخوندهای حرامخوار حاکم خط و نشان میکشیدند: «آخوند کارت تمومه، پول زیاد حرومه!».
به وضوح میتوان دید که در هفتهها و ماههای اخیر، اعتراضات اجتماعی، مسیر رادیکالیزه شدن را پیموده و از شعارهای صرفاً صنفی به شعارهای سیاسی با مضمون سرنگونی دیکتاتور راه برده است؛ این همان واقعیتی است که خامنهای و دیگر سردمداران رژیم را این چنین هراسان کرده و به چارهجویی واداشته است.
وحشت رژیم بهخصوص از این جهت است که دامنهٴ اعتراضات از محیطهای محصور به خیابانها و محوطههای غیرقابل کنترل و از دانشجویان و دانشگاهها، به تودههای وسیع اجتماعی نظیر جوانان و بیکاران کشیده است. رژیم میداند که اگر این آتش به حاشیهٴ فقرزدهٴ شهرها، به ارتش بیکاران و تودههای گرسنهیی که جز دردها و زنجیرهای خود چیزی برای از دست دادن ندارند، نزدیک شود؛ معنایی جز فرا رسیدن لحظه موعود و تعبیر کابوس خواب و بیداری ولیفقیه ارتجاع ندارد. از همین روست که میبینیم در «رزمایش مدافعان حریم ولایت» دشمن فرضی همان بیکاران و کارگران هستند و یک سایت حکومتی این فاشگویی و رو کردن دست را «گاف عجیب» دانسته و مینویسد: «بسیار عجیب است که مدافعان حریم ولایت، دشمنشان کارگران بیکار و مردم کوچه بازار باشد که مطالبه آنها کار و زندگی و حقوق اولیه انسانی است» (3).
اما این «گاف» در عینحال عین واقعیت است و مصداق و معنای حقیقی ورد «دشمن! دشمن!…» خامنهای را برملا میکند که جز «کارگران بیکار و مردم کوچه بازار» نیست.
اما آیا نشستها و رایزنیهایی از قبیل آن چه در ابتدای این مطلب به آن اشاره شد، میتواند با این «دشمن» مقابله کند و آنچنان که وزیر بهداشت روحانی خواستارش بود، در برابر آن «چارهیی عاجل اندیشد» ؟
اظهارات سردمداران رژیم بهرغم همهٴ تلاشی که برای کوچک نشاندادن ابعاد بحران و مسلط جلوه دادن خود میکنند، بهخوبی این پرسش را پاسخ میدهد؛ از جمله روحانی در سخنرانی اخیر خود در مجلس با وجود ارائه آمار و ارقام مسخره در مورد پیشرفتها و دستاوردهای اقتصادی دولت خود، در برابر بحران بیکاری بهمثابه خطرناکترین و فراگیرترین بحران رژیم که بعد امنیتی یافته، آشکارا دستهایش را بالا برد و گفت: «ما در مسأله اشتغال بسیار عقب هستیم و… دولت در شرایط فعلی توان ایجاد اشتغال بالای یک میلیون شغل و کار خالص در سال را ندارد». این در حالی است که شمار بیکاران را برخی مهرهها و کارشناسان رژیم 7 تا 9میلیون نفر و برخی تا 15میلیون نفر برآورد میکنند که بیش از 60درصد آنها را جوانان تشکیل میدهند. رژیم در برابر این غول لجامگسیخته که روز به روز و ساعت به ساعت بزرگتر و مهیبتر میشود، مطلقاً هیچ راه چارهیی ندارد. بیهوده نیست که این روزها ناامید شدن مردم» و «بدبین شدن مردم به نظام» به ورد زبان سردمداران رژیم از هر دو باند تبدیل شده است و رفسنجانی را وامیدارد در پاسخ به این سؤال که «مهمترین نگرانی شما برای آینده نظام چیست؟» جواب بدهد: «ناامیدی مردم نه برای نظام ما، بلکه برای هر حاکمیتی باعث نگرانی است». (4)
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــ
1ـ روحانی در مجلس ارتجاع ـ تلویزیون رژیم 11آبان 95
2ـ خبرگزاری حکومتی ایسنا-12آبان
3ـ سایت حکومتی هشدار نیوز- 11آبان
4ـ خبرگزاری حکومتی ایرنا -12آبان.