728 x 90

زندانیان سیاسی,

زندان گوهردشت کرج - نوشته‌ای از زندانی سیاسی ارژنگ داودی: خود کرده را تدبیر نیست

-

زندان گوهردشت کرج -ارژنگ داوودی
زندان گوهردشت کرج -ارژنگ داوودی
به راستی که قدرت
بدون خرد
بدون عشق
راه به ویرانی
راه به توحش می‌برد
و قربانی بیمار را
به جنون توهم می‌رساند
خود کرده را تدبیر نیست
رهبر مافنگی رژیم خود - مخرب مافیای جهل و قتل و غارت که طی ۳۷ سال حکومت ستمگرانه؛ ایران، ایرانی و ایرانیـت را به باد فنا داده، همین چند وقت پیش بود که در رابطه با انرژی هسته‌ای و میزان حداقلی تعداد سانتریفوژهای ضروری، قلدرانه و گنده گویانه دم از نیاز به ۱۹۰ هزار سو!؟ زد. ولی چندی بعد که قافیه را سخت تنگ یافت، هم‌چون موشی آب کشیده، لب سکوت به نیش دندانهای کشیده!؟ گزیده به برج عاج روسیاهی خزیده، سعی وافر و جد بلیغ نمود!؟ تا بلکه با نغمه جیر جیر افشان و افیون - نشان وافور، تسلی بخش خود و شرکای شارلاتان ترش باشد.
بالأخره بعد از مدتی که از خمار خطوط قرمز خط خطی شده‌اش، بیرون پرید و کمای رو به احتضار ناشی از عجز از صدور حکم حکومتی را نیز از سر نامبارک گذراند، هر چند با کمی حس سرافکندگی اما باز شروع به حرافی و حرافیدن کرد و با پررویی منحصربه‌فرد خود، چشم در چشمان مردمانی مبهوت‌تر از همیشه، وقیحانه گفت که نه موافق توافق اتمی وین است و نه مخالف آن!؟
سرکرده گانگسترهای مافیای فقیه در دوران نقاهتی که خود را هم‌چون خسی حیران و خاشاکی سرگردان بر امواج دریای توفانی نفرت همگانی می‌یافت، از سر ببچارگی یک روز به مزدوران حلقه به گوش خود در شورای پوشالی امنیت فقیه امید می‌باخت، روزی به مزدوران خود در مجلس دست‌نشانده، نظر می‌انداخت و روزی دیگر به دکل ناقابل فورچونا دخیل می‌بست!؟ تا مگر سپر بلای جهالت ها و حماقتهای تمام ناشدنی‌اش باشند.
جهالت ها و حماقتهای ناشی از بختک فلج کننده‌ی چه بسیار عقده‌های بدخیم دوران پر‌تلاطم کودکی، نوجوانی و جوانی که بعضاً آن قدر شنیع بوده‌اند که هر چند که حتی در دوران کهولت هم مثل خوره در جانش افتاده‌اند. اما ولی امر تروریستهای شیعه نما، همانند اعتیاد مزمن به شیره تریاک، هنوز این‌قدر عرضه نداشته که ذهن مشوش خود را از شرشان رهایی بخشد.
و عاقبت الامر این عبدالعبید قدرت نامشروع به جای کناره‌گیری و گور خود گم کردن، تنها راه بی‌چاره گی‌اش!؟ را در توسل نابکارانه به دامان لاشخورهای باند تو-زرد پوتین در روسیه یافت.
اینک پس از اعزام سرتروریست خاورمیانه به مسکو و کسب اجازه و تکلیف از ارباب، چند روزی ست که دوباره دم درآورده، هذیان می‌گوید، لاطائلات می‌بافد و هل من مبارز می‌طلبد!؟
بدون تردید این جفتک پرانیهای بدون پشتوانه مردمی که حکم تشنج بیماران دم مرگ را دارد، چون زوزه سگی لگد خورده نه تنها کسی را نمی‌ترساند بلکه همه را از این جهت به تأسف و ترحم واداشته که عفریت سرکش قدرت غصبی!؟ چگونه می‌تواند بنده خود را تا بدانجا برده‌ی خویش سازد که به مترسکی حقیر تبدیل شود. مترسکی چندان مفلوک که به خود اجازه می‌دهد تا بدین مایه‌خوار و خفیف گردد. مترسکی چندان آبرو باخته که دیگر حتی رویی برای از رو رفتن هم ندارد!؟
آری؛ خود کرده را تدبیر نیست.
به راستی که قدرت غصبی، بدون شایستگی و حقانیت، بدون برخورداری از عشق و خرد، بدون گرایش به آزادی و عدالت، چندان راه به ویرانی و توحش می‌برد که قربانی بیمار را در جنونی توهم افزا به مرحله‌ای حادتر از مگالومانیا می‌کشاند.
ارژنگ داودی
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۲۵ شهریور.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/76e92304-07c0-441d-a7dc-2155e0707fe7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات