این روزها در واقع رسانههای نظام به نمایشگاهی از بحرانهای مختلف تبدیل شدهاند، بهنحوی که بلافاصله این سؤال مطرح میشود که آیا بهواقع بهطور همزمان همهٴ بحرانهای رژیم فعال شدهاند؟ چون وقتی به رسانهها نگاه میکنیم بیشتر موضوع انتخابات آمریکا و مذاکره با اتحادیه اروپا را میبینیم؟
واقعیت صحنه این است که آری همه بحرانها فعال هستند و به دست و پای رژیم پیچیدهاند، گذشته از ولولهیی که نتیجه انتخابات آمریکا در درون رژیم ایجاد کرده و یا موضوع گفتگو با اتحادیه اروپا و بازشدن دفتر آن در تهران که باندها بر سر هم میکوبند، شاهد بحرانهای دیگری هستیم از جمله:
ادامه بحران برجام، گرفتاری رژیم در باتلاق سوریه، انواع و اقسام فساد از جمله داستان بورسیهها در وزارت علوم که از چند سال پیش جریان دارد، که حتی ارگان بسیج ضدمردمی (جوان) در شماره امروزش با اشاره به داستان بورسیهها و چیزی تحت عنوان سرقت علمی نوشته است نباید بگذاریم این موارد لابلای اخبار ریاستجمهوری آمریکا گم شود، علاوه براینها انواع فسادها مثل پارتی بازی، رانت خواری، اقسام تبعیض، ماجرای فیشهای نجومی، املاک نجومی، و...
خلاصه همه این بحرانها فعال اند، بهعنوان نمونه روزنامه آرمان از باند رفسنجانی در شماره 22آبان، پروندههای فساد احمدینژاد را از نو لیست کرده و یکی یکی اسم برده، پرونده فساد بابک زنجانی، اختلاس سه هزار میلیاردی، اختلاس هشت هزار میلیاردی، پرونده تأمین اجتماعی و پروندههای دیگر شبیه به اینها را آورده و به وجه افتراق و اشتراکشون پرداخته است. بنابراین، تمامی بحرانها و فضاحتهای نظام حتی آنها که مربوط به سالهای قبل هستند در جریان جنگ باندها و در رسانههایشان فعال شدهاند.
در حالی که قاعدتاً باید موج بحرانهای بزرگ روز، مثل همین انتخابات آمریکا یا گفتگو با اتحادیه اروپا همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد، چه دلیلی دارد که همه این بحرانها با هم فعال شدهاند؟
در پاسخ باید گفت اولاً که همهٴ این بحرانها وجود داشته و با توجه به اینکه هیچکدام که حل نشدهاند، در نتیجه عمل میکنند. اما یک دلیل مشخص دیگری در پاسخ به سؤال بالا وجود دارد و آن هم نزدیک شدن رژیم به روز نمایش انتخابات است، که باعث شده جنگ انتخابات در درون رژیم هرچه فعالتر شود. این جنگ میان دو باند اصلی نظام یعنی باند خامنهای و باند رفسنجانی جریان دارد، هر کدام از دو باند با تمام قوا تلاش میکنند که رقیب را کنار بزند، زیرپایش را خالی کند، ضربه بزند، رسوا کند و افشا کند تا بتواند در انتخاباتی که از نظر مردم ایران نمایشی اما برای درون رژیم زمان تعیینتکلیف تعادلقوا برای یک دورهٴ دیگر است، دست بالا را داشته باشد، و خلاصه بتواند بخش بیشتری از قدرت و چپاول را قبضه کند.
به همین دلیل هر باند نیاز به سوخت و سلاح و ابزارهای مشخص برای پیشبردن این جنگ دارد. در نتیجه از کوچکترین برگ علیه همدیگر نمیگذرند، در یک کلام بحرانها، افتضاحات، نمونههای فساد همه اینها تبدیل به ابزار باندها در جنگ انتخابات شده است.
البته ممکن است سؤال شود که پس تشدید این بحرانها مربوط به دورهٴ قبل از برگزاری نمایش انتخابات رژیم است و بعد از اعلام نتایج این نمایش، باید این بحرانها که ابزار جنگ نمایش انتخابات بودند فروکش کنند.
بهروشنی باید گفت که خیر، به هیچوجه اینطور نیست. جنگ انتخابات رژیم هر نتیجهیی که داشته باشد، یعنی چه نفر باند رفسنجانی و چه نفر باند خامنهای از صندوق این نمایش در بیاید، خودش شروع یک جنگ تازه میان باندها خواهد شد. واقعیت این است که شکاف درون رژیم در منافع اقتصادی و چپاولگرانه دو باند هرگز تمام نمیشود، بلکه هم وارد فازهای دیگری شده، هم تشدید میشود و هم گسترش پیدا میکند، کما اینکه وقتی به گذشته نگاه میکنیم هرچه جلوتر میآییم، جنگ قدرت درون رژیم شدت بیشتری پیدا کرده است. این تلاطم درون رژیم نهایتاً در تاثیر متقابل روی جامعه ملتهب امروز، شرایط را برای یک قیام سازمانیافته فراهم میکند و به پایان رژیم ختم میشود.
واقعیت صحنه این است که آری همه بحرانها فعال هستند و به دست و پای رژیم پیچیدهاند، گذشته از ولولهیی که نتیجه انتخابات آمریکا در درون رژیم ایجاد کرده و یا موضوع گفتگو با اتحادیه اروپا و بازشدن دفتر آن در تهران که باندها بر سر هم میکوبند، شاهد بحرانهای دیگری هستیم از جمله:
ادامه بحران برجام، گرفتاری رژیم در باتلاق سوریه، انواع و اقسام فساد از جمله داستان بورسیهها در وزارت علوم که از چند سال پیش جریان دارد، که حتی ارگان بسیج ضدمردمی (جوان) در شماره امروزش با اشاره به داستان بورسیهها و چیزی تحت عنوان سرقت علمی نوشته است نباید بگذاریم این موارد لابلای اخبار ریاستجمهوری آمریکا گم شود، علاوه براینها انواع فسادها مثل پارتی بازی، رانت خواری، اقسام تبعیض، ماجرای فیشهای نجومی، املاک نجومی، و...
خلاصه همه این بحرانها فعال اند، بهعنوان نمونه روزنامه آرمان از باند رفسنجانی در شماره 22آبان، پروندههای فساد احمدینژاد را از نو لیست کرده و یکی یکی اسم برده، پرونده فساد بابک زنجانی، اختلاس سه هزار میلیاردی، اختلاس هشت هزار میلیاردی، پرونده تأمین اجتماعی و پروندههای دیگر شبیه به اینها را آورده و به وجه افتراق و اشتراکشون پرداخته است. بنابراین، تمامی بحرانها و فضاحتهای نظام حتی آنها که مربوط به سالهای قبل هستند در جریان جنگ باندها و در رسانههایشان فعال شدهاند.
در حالی که قاعدتاً باید موج بحرانهای بزرگ روز، مثل همین انتخابات آمریکا یا گفتگو با اتحادیه اروپا همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد، چه دلیلی دارد که همه این بحرانها با هم فعال شدهاند؟
در پاسخ باید گفت اولاً که همهٴ این بحرانها وجود داشته و با توجه به اینکه هیچکدام که حل نشدهاند، در نتیجه عمل میکنند. اما یک دلیل مشخص دیگری در پاسخ به سؤال بالا وجود دارد و آن هم نزدیک شدن رژیم به روز نمایش انتخابات است، که باعث شده جنگ انتخابات در درون رژیم هرچه فعالتر شود. این جنگ میان دو باند اصلی نظام یعنی باند خامنهای و باند رفسنجانی جریان دارد، هر کدام از دو باند با تمام قوا تلاش میکنند که رقیب را کنار بزند، زیرپایش را خالی کند، ضربه بزند، رسوا کند و افشا کند تا بتواند در انتخاباتی که از نظر مردم ایران نمایشی اما برای درون رژیم زمان تعیینتکلیف تعادلقوا برای یک دورهٴ دیگر است، دست بالا را داشته باشد، و خلاصه بتواند بخش بیشتری از قدرت و چپاول را قبضه کند.
به همین دلیل هر باند نیاز به سوخت و سلاح و ابزارهای مشخص برای پیشبردن این جنگ دارد. در نتیجه از کوچکترین برگ علیه همدیگر نمیگذرند، در یک کلام بحرانها، افتضاحات، نمونههای فساد همه اینها تبدیل به ابزار باندها در جنگ انتخابات شده است.
البته ممکن است سؤال شود که پس تشدید این بحرانها مربوط به دورهٴ قبل از برگزاری نمایش انتخابات رژیم است و بعد از اعلام نتایج این نمایش، باید این بحرانها که ابزار جنگ نمایش انتخابات بودند فروکش کنند.
بهروشنی باید گفت که خیر، به هیچوجه اینطور نیست. جنگ انتخابات رژیم هر نتیجهیی که داشته باشد، یعنی چه نفر باند رفسنجانی و چه نفر باند خامنهای از صندوق این نمایش در بیاید، خودش شروع یک جنگ تازه میان باندها خواهد شد. واقعیت این است که شکاف درون رژیم در منافع اقتصادی و چپاولگرانه دو باند هرگز تمام نمیشود، بلکه هم وارد فازهای دیگری شده، هم تشدید میشود و هم گسترش پیدا میکند، کما اینکه وقتی به گذشته نگاه میکنیم هرچه جلوتر میآییم، جنگ قدرت درون رژیم شدت بیشتری پیدا کرده است. این تلاطم درون رژیم نهایتاً در تاثیر متقابل روی جامعه ملتهب امروز، شرایط را برای یک قیام سازمانیافته فراهم میکند و به پایان رژیم ختم میشود.