در روزها و هفتههای اخیر شاهد اعترافهای بهتآور مهرهها و رسانههای رژیم به ابعاد عجیب دزدی و فساد در رژیم و نیز فراگیر بودن آن هستیم.
چند روز پیش پاسدار علیرضا زاکانی عضو سابق مجلس ارتجاع، در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به «مسئولان میلیاردی»، «با قطعیت» تأکید کرد: «آنهایی که انباشت پول دارند، هیچکدامشان از راه درست به آن نرسیدهاند». وی همچنین تصریح کرد که فساد در هر سه قوه ریشهدار، سازمانیافته و همهگیر است. (1)
محمد قمی عضو مجلس ارتجاع نیز در جلسه علنی مجلس گفت: «ما را چه شده است که 3هزارمیلیارد، 8هزار میلیارد، 2هزارمیلیارد، 100هزارمیلیارد، 20هزارمیلیارد از بیتالمال این مملکت غارت میشود اما ما حتی یک تب سبک هم نمیکنیم». (2)
تا کنون این قبیل فاشگوییها، اساساً در چارچوب جنگ باندها و علیه باند رقیب عنوان میشد، اما اکنون کسانی که درباره فساد سخن میگویند، اذعان میکنند که فساد سراسر رژیم را فراگرفته و هیچ جای سالمی پیدا نمیشود. احمد توکلی در توصیف این وضعیت، آن را «فساد سیستمی» توصیف کرد و هشدار داد «اگر با آن مبارزه نکنیم حتماً جمهوری اسلامی ساقط میشود» توکلی همچنین تصریح کرد که نهادهای نظارت و بازرسی، خودشان فاسدند. (3)
در همین رابطه چندی پیش در فضای مجازی خبری درز کرد حاکی از وجود ۶۳ حساب شخصی به نام "صادق آملی لاریجانی" رئیس قوه قضاییهٴ خامنهای که حاوی هزاران میلیارد تومان میباشد. واریز غیرقانونی در این حسابها، سالانه به ۲۵۰میلیارد تومان بالغ میشود. آخوند لاریجانی به این خبر واکنش نشان داد و آن را «شایعه» و «کذب محض» خواند، اما در عینحال گفت: «این برنامه از 21سال قبل بوده و در دوران قبلی و رئیس اسبق قوه قضاییه اموال مربوط به قوه را به نام قوه قضاییه کردند» (4).
نمونهها بسا بیش از این موارد است، ولی برای بیان وضعیت کنونی، همین موارد کافی بهنظر میرسد. اکنون سؤال این است که چرا چنین فاشگوییهایی صورت میگیرد؟ آیا دستاندرکاران از عواقب اجتماعی بیان این واقعیتها نمیهراسند؟ آیا نمیهراسند از غیظ و غضب انبوه مردمی که نان خالی برای خوردن نمییابند و پیش روی خود، زندگی شاهانهٴ غارتگران و دزدان حاکم را میبینند که چه بریز و بپاشی دارند؟
به نظر میرسد فساد چنان گسترشی یافته و آن چنان مردم در همه جا آشکارا از آن سخن میگویند که هر گونه تلاشی برای انکار و کتمان آن عبث مینماید؛ در چنین وضعیتی، ترفند رژیم دجال آخوندی آن است که ژست مخالف و معترض بگیرد تا به خیال خود آبی بر آتش خشم و کینهٴ مردم بریزد. سردمدار این شیوه دجالگرانه، خود خامنهای است که سال گذشته ضمن اشاره به ابعاد فساد که همه راجع به آن حرف میزنند، گفت: «مسئولان کشور روزنامه نیستند که راجع به فساد حرف میزنند… باید اقدام بکنیم». (5)
اکنون به نظر میرسد این شیوه اپوزیسیون نمایی در رژیم رایج شده، از جمله زاکانی در همان برنامه تلویزیونی یاد شده، در اعتراض به فساد فراگیر موجود حتی مدعی مجلس ارتجاع و دورههایی که خودش در آنها عضو مجلس بوده شد و گفت: «باید از مجلس پرسید (در مبارزه با فساد) چه کردید؟!». زاکانی با اشاره به فساد سازمانیافته در رژیم و «شبکههای فساد» به موارد متعددی اشاره کرد که تحقیق و تفحص درباره آنها، با وجود انبوه اسناد و مدارک به دست آمده، متوقف شد و به جایی نرسید، چرا که مفسدین «وابسته به قدرت» بودند. روشن است که منشأ قدرت در دیکتاتوری ولایتفقیه، خود خامنهای است، اما زاکانی در اظهارات خود تلاش میکند که خامنهای را دل سوختة فساد جلوه دهد که سه بار در رابطه با فساد جلسه برگزار شد و هنگام طرح مسأله و ابعاد آن، «اشک در چشمان او جمع شد».
به این ترتیب آشکار میشود که لااقل یکی از اهداف این قبیل فاشگوییها، در بردن کلیت نظام و رأس آن، ولیفقیه دیکتاتور است.
یکی دیگر از اهداف طرح این موضوع، کاستن از حساسیت اجتماعی است. زاکانی میگوید: « (فاسدان) الآن تلاش میکنند مقاومت در مقابل فساد را از بین ببرند… تا در جامعه قارونصفتی رواج یابد. یعنی کسی که دارد این را حسن بداند و کسی که ندارد غبطه بخورد». این، همان کاری است که خود او و سایر مدعیان مبارزه با فساد میکنند.
اما سؤال قابل تأملی که بدواً بدیهی مینماید، این است که چرا این همه غوغا و هیاهو در مبارزه با فساد به هیچ اقدام واقعی نمیانجامد؟ و هیچ تغییری صورت نمیگیرد؟ نخست از آن رو که هیچ ارادهٴ واقعی در این رابطه وجود ندارد و این هیاهو صرفاً ژست و نمایش است؛ زیرا چگونه متصور است در رژیمی که ساز و کار آن با فساد عجین شده و خون فاسد بهطور «سیستمی» در پیکره رژیم میگردد، ادعای مبارزه با فساد، جز طنزی تلخ باشد؛ در این نمایش حتی ممکن است سر برخی عوامل فرعی فساد، نظیر «فاضل خداداد» و «مهآفرید خسروی» و امثالهم بالای دار برود، اما اینها نیز قربانی میشوند ساختار فساد، در امان و دست نخورده بماند. وجهی از کارکرد این ساز و کار فساد و مبالغ سرسامآوری را که در این ساز و کار به جیب میزنند را زاکانی در همان برنامه تلویزیونی، هر چند سربسته برملا میکند و میگوید: «کسی کمک کرد و کسی مسئول شد و آن مسئول کمک میکند تا ایشان رئیس بانک شود. رئیس بانک که شد به یک جریان فاسد وام میدهد. وامی که مجلس تصویب کرده به تولید داده شود. آن عنصر فاسد این پول را به اسم کارخانه میگیرد و در شمال شهر تهران زمین میخرد و برج میسازد که تنها یک واحد آن را ۵۱ میلیارد تومان میفروشد».
اما آیا این اعترافها، بنزین بر آتش خشم مردم نمیریزد؟ بر سر این موضوع، رژیم دچار سردرگمی است؛ مثلاً در همین رابطه پاسدار نقدی میگوید: «نباید این فسادها را بازگو کرد چون مردم مأیوس میشوند و آبروی نظام دچار خدشه میشود» اما خود او دو جمله بعد میافزاید: «افرادی هم که مانع شفاف سازی میشوند چه در مرحله قانونگذاری و چه در مرحله اجرا مانع این امر میشوند از علل بروز فساد هستند». (6)
این تنها ضد و نقیض گویی یک پاسدار کند ذهن نیست، تناقضی است که رژیم در تمامیت خود در گرداب آن دست و پا میزند و بین انکار و کتمان واقعیتی که دیگر قابل کتمان نیست و نمایش شفافیت که نتیجهاش «مأیوس شدن مردم» از نظام، که اسم مستعار انفجار اجتماعی است، تلوتلو میخورد.
واقعیت آن است که فساد سیستمی و فراگیر در رژیم، چنان ابعادی یافته که هر گونه ترفندی چه برای لاپوشانی و کتمان آن، چه برای عادیسازی آن، چه برای اپوزیسیون نمایی و همدردی با مردم و چه نمایش برای مبارزه با آن، حاصلی جز به سخره گرفته شدن نظام ندارد و همهٴ تلاشها را به تف سربالا برای رژیم تبدیل میکند. نتیجه همهٴ این تلاشها، تشدید خشم و کینهٴ مردم محروم و غارت شده و تسریع انفجار محتوم اجتماعی است.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شبکة5 تلویزیون رژیم ـ 3آذر 95
2- جلسه علنی مجلس ـ 9آبان 95
3 ـ شبکة5 تلویزیون رژیم ـ 21مهر 95
4 ـ سخنرانی در همایش بسیج دستگاه قضایی ـ 3آذر 95
5 ـ سخنرانی خامنهای 9اردیبهشت 94: «حرف زدن راجع به فساد فایدهای ندارد… با دزد دزد گفتن، دزد از دزدی دست بر نمیدارد، باید رفت وارد شد. مسئولان کشور روزنامه که نیستید شما راجع به فساد حرف میزنید! خب روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام بکنیم، حرف دیگر چیست؟!»
6 ـ خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) - 6آذر 95.
چند روز پیش پاسدار علیرضا زاکانی عضو سابق مجلس ارتجاع، در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به «مسئولان میلیاردی»، «با قطعیت» تأکید کرد: «آنهایی که انباشت پول دارند، هیچکدامشان از راه درست به آن نرسیدهاند». وی همچنین تصریح کرد که فساد در هر سه قوه ریشهدار، سازمانیافته و همهگیر است. (1)
محمد قمی عضو مجلس ارتجاع نیز در جلسه علنی مجلس گفت: «ما را چه شده است که 3هزارمیلیارد، 8هزار میلیارد، 2هزارمیلیارد، 100هزارمیلیارد، 20هزارمیلیارد از بیتالمال این مملکت غارت میشود اما ما حتی یک تب سبک هم نمیکنیم». (2)
تا کنون این قبیل فاشگوییها، اساساً در چارچوب جنگ باندها و علیه باند رقیب عنوان میشد، اما اکنون کسانی که درباره فساد سخن میگویند، اذعان میکنند که فساد سراسر رژیم را فراگرفته و هیچ جای سالمی پیدا نمیشود. احمد توکلی در توصیف این وضعیت، آن را «فساد سیستمی» توصیف کرد و هشدار داد «اگر با آن مبارزه نکنیم حتماً جمهوری اسلامی ساقط میشود» توکلی همچنین تصریح کرد که نهادهای نظارت و بازرسی، خودشان فاسدند. (3)
در همین رابطه چندی پیش در فضای مجازی خبری درز کرد حاکی از وجود ۶۳ حساب شخصی به نام "صادق آملی لاریجانی" رئیس قوه قضاییهٴ خامنهای که حاوی هزاران میلیارد تومان میباشد. واریز غیرقانونی در این حسابها، سالانه به ۲۵۰میلیارد تومان بالغ میشود. آخوند لاریجانی به این خبر واکنش نشان داد و آن را «شایعه» و «کذب محض» خواند، اما در عینحال گفت: «این برنامه از 21سال قبل بوده و در دوران قبلی و رئیس اسبق قوه قضاییه اموال مربوط به قوه را به نام قوه قضاییه کردند» (4).
نمونهها بسا بیش از این موارد است، ولی برای بیان وضعیت کنونی، همین موارد کافی بهنظر میرسد. اکنون سؤال این است که چرا چنین فاشگوییهایی صورت میگیرد؟ آیا دستاندرکاران از عواقب اجتماعی بیان این واقعیتها نمیهراسند؟ آیا نمیهراسند از غیظ و غضب انبوه مردمی که نان خالی برای خوردن نمییابند و پیش روی خود، زندگی شاهانهٴ غارتگران و دزدان حاکم را میبینند که چه بریز و بپاشی دارند؟
به نظر میرسد فساد چنان گسترشی یافته و آن چنان مردم در همه جا آشکارا از آن سخن میگویند که هر گونه تلاشی برای انکار و کتمان آن عبث مینماید؛ در چنین وضعیتی، ترفند رژیم دجال آخوندی آن است که ژست مخالف و معترض بگیرد تا به خیال خود آبی بر آتش خشم و کینهٴ مردم بریزد. سردمدار این شیوه دجالگرانه، خود خامنهای است که سال گذشته ضمن اشاره به ابعاد فساد که همه راجع به آن حرف میزنند، گفت: «مسئولان کشور روزنامه نیستند که راجع به فساد حرف میزنند… باید اقدام بکنیم». (5)
اکنون به نظر میرسد این شیوه اپوزیسیون نمایی در رژیم رایج شده، از جمله زاکانی در همان برنامه تلویزیونی یاد شده، در اعتراض به فساد فراگیر موجود حتی مدعی مجلس ارتجاع و دورههایی که خودش در آنها عضو مجلس بوده شد و گفت: «باید از مجلس پرسید (در مبارزه با فساد) چه کردید؟!». زاکانی با اشاره به فساد سازمانیافته در رژیم و «شبکههای فساد» به موارد متعددی اشاره کرد که تحقیق و تفحص درباره آنها، با وجود انبوه اسناد و مدارک به دست آمده، متوقف شد و به جایی نرسید، چرا که مفسدین «وابسته به قدرت» بودند. روشن است که منشأ قدرت در دیکتاتوری ولایتفقیه، خود خامنهای است، اما زاکانی در اظهارات خود تلاش میکند که خامنهای را دل سوختة فساد جلوه دهد که سه بار در رابطه با فساد جلسه برگزار شد و هنگام طرح مسأله و ابعاد آن، «اشک در چشمان او جمع شد».
به این ترتیب آشکار میشود که لااقل یکی از اهداف این قبیل فاشگوییها، در بردن کلیت نظام و رأس آن، ولیفقیه دیکتاتور است.
یکی دیگر از اهداف طرح این موضوع، کاستن از حساسیت اجتماعی است. زاکانی میگوید: « (فاسدان) الآن تلاش میکنند مقاومت در مقابل فساد را از بین ببرند… تا در جامعه قارونصفتی رواج یابد. یعنی کسی که دارد این را حسن بداند و کسی که ندارد غبطه بخورد». این، همان کاری است که خود او و سایر مدعیان مبارزه با فساد میکنند.
اما سؤال قابل تأملی که بدواً بدیهی مینماید، این است که چرا این همه غوغا و هیاهو در مبارزه با فساد به هیچ اقدام واقعی نمیانجامد؟ و هیچ تغییری صورت نمیگیرد؟ نخست از آن رو که هیچ ارادهٴ واقعی در این رابطه وجود ندارد و این هیاهو صرفاً ژست و نمایش است؛ زیرا چگونه متصور است در رژیمی که ساز و کار آن با فساد عجین شده و خون فاسد بهطور «سیستمی» در پیکره رژیم میگردد، ادعای مبارزه با فساد، جز طنزی تلخ باشد؛ در این نمایش حتی ممکن است سر برخی عوامل فرعی فساد، نظیر «فاضل خداداد» و «مهآفرید خسروی» و امثالهم بالای دار برود، اما اینها نیز قربانی میشوند ساختار فساد، در امان و دست نخورده بماند. وجهی از کارکرد این ساز و کار فساد و مبالغ سرسامآوری را که در این ساز و کار به جیب میزنند را زاکانی در همان برنامه تلویزیونی، هر چند سربسته برملا میکند و میگوید: «کسی کمک کرد و کسی مسئول شد و آن مسئول کمک میکند تا ایشان رئیس بانک شود. رئیس بانک که شد به یک جریان فاسد وام میدهد. وامی که مجلس تصویب کرده به تولید داده شود. آن عنصر فاسد این پول را به اسم کارخانه میگیرد و در شمال شهر تهران زمین میخرد و برج میسازد که تنها یک واحد آن را ۵۱ میلیارد تومان میفروشد».
اما آیا این اعترافها، بنزین بر آتش خشم مردم نمیریزد؟ بر سر این موضوع، رژیم دچار سردرگمی است؛ مثلاً در همین رابطه پاسدار نقدی میگوید: «نباید این فسادها را بازگو کرد چون مردم مأیوس میشوند و آبروی نظام دچار خدشه میشود» اما خود او دو جمله بعد میافزاید: «افرادی هم که مانع شفاف سازی میشوند چه در مرحله قانونگذاری و چه در مرحله اجرا مانع این امر میشوند از علل بروز فساد هستند». (6)
این تنها ضد و نقیض گویی یک پاسدار کند ذهن نیست، تناقضی است که رژیم در تمامیت خود در گرداب آن دست و پا میزند و بین انکار و کتمان واقعیتی که دیگر قابل کتمان نیست و نمایش شفافیت که نتیجهاش «مأیوس شدن مردم» از نظام، که اسم مستعار انفجار اجتماعی است، تلوتلو میخورد.
واقعیت آن است که فساد سیستمی و فراگیر در رژیم، چنان ابعادی یافته که هر گونه ترفندی چه برای لاپوشانی و کتمان آن، چه برای عادیسازی آن، چه برای اپوزیسیون نمایی و همدردی با مردم و چه نمایش برای مبارزه با آن، حاصلی جز به سخره گرفته شدن نظام ندارد و همهٴ تلاشها را به تف سربالا برای رژیم تبدیل میکند. نتیجه همهٴ این تلاشها، تشدید خشم و کینهٴ مردم محروم و غارت شده و تسریع انفجار محتوم اجتماعی است.
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شبکة5 تلویزیون رژیم ـ 3آذر 95
2- جلسه علنی مجلس ـ 9آبان 95
3 ـ شبکة5 تلویزیون رژیم ـ 21مهر 95
4 ـ سخنرانی در همایش بسیج دستگاه قضایی ـ 3آذر 95
5 ـ سخنرانی خامنهای 9اردیبهشت 94: «حرف زدن راجع به فساد فایدهای ندارد… با دزد دزد گفتن، دزد از دزدی دست بر نمیدارد، باید رفت وارد شد. مسئولان کشور روزنامه که نیستید شما راجع به فساد حرف میزنید! خب روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام بکنیم، حرف دیگر چیست؟!»
6 ـ خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) - 6آذر 95.