728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

طنز: «چه جوری بچهٴ بد بچهٴ چیزفهم شد»

-

خامنه ای و رفسنجانی
خامنه ای و رفسنجانی
بچهٴ بد داشت روزنامه می‌خواند دید حرفهای قشنگ قشنگی توی روزنامه نوشته. مثلاً این جمله که: «بعضی‌ها فکر می‌کنند فرهنگ را می‌شود با زور بر مردم تحمیل کرد!، …

بچهٴ بد به امضای مقاله نگاه کرد دید نوشته‌ هاشمی رفسنجانی! دوید رفت پیش داداشش گفت بیا ببین رفسنجانی چه حرفهای خوبی نوشته!

داداش بچةبد گفت: رفسنجانی؟! چی نوشته؟
بچهٴ بد گفت: نوشته: «فرهنگ اصلاً یک چیزی نیست که با فرمان شکل بگیرد. … ما وقتی می‌توانیم فرهنگ جامعه را شکل دهیم که مردم را به باور برسانیم در مورد یک موضوع اساسی، که این کار هم از - فقط- از طریق آموزش، از طریق بحث، از طریق راه‌هایی که عاقلانه ترویج بشود، شکل می‌گیرد».

داداش بچهٴ بد گفت امکان ندارد اینها از رفسنجانی باشد.

بچهٴ بد گفت: چرا امکان ندارد؟
داداش بچهٴ بد گفت: کسی که خودش قتلهای زنجیره‌یی راه انداخته این حرف را نمی‌زند!

بچةبد رفت جلوی داداشش و روزنامه را نشانش داد که رفسنجانی نوشته:
«برخی آقایان تا اسم فرهنگ می‌آید می‌روند فیلم یک هنرمندی که نظرش را قبول ندارند را می‌کوبند یا اکتفا می‌کنند به مسأله موی زن‌ها»

داداش بچهٴ بد گفت این حتماً یک رفسنجانی دیگر است. آن رفسنجانی نیست!

بچهٴ بد رفت تلفن زد به روزنامه پرسید. گفتند نخیر آقاجان! خود آقای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نوشته.

بچهٴ بد آمد یقه داداشش را گرفت که چرا می‌گویی خودش ننوشته!

داداش بچهٴ بد روزنامه را نگاه کرد دید نوشته:
«برخی از این آقایون خیلی آسان می‌روند، دنبال موسیقی و از این چیزها- مسائل هنری-، تمام فرهنگ این نیست!»

داداش بچهٴ بد گفت: تو عقل نداری!؟ آخر کسی که خودش سر یک حکومت بوده و این همه سال موسیقی را ممنوع کرده، و فیلم و سینما را قهقرا برده که این حرفها را نمی‌نویسد!

بعد دعوایشان شروع شد.
بابای بچهٴ بد شنید گفت چی شده؟
وقتی داستان را تعریف کردند، بابا روزنامه را گرفت خواند و گفت: هر دوتایتان عقلتان کم است!.

گفتند چرا؟
بابایشان گفت: آخر شما باید اول زبان آخوند را بدانید بعد روزنامه آخوندی را بخوانید!

بچهٴ بد گفت: من توی مدرسه زبان فارسی شنیدم. زبان انگلیسی شنیدم، اما زبان آخوندی نشنیدم!

بابا گفت: حالا گوش بده!. اینها آخوندند. با زبان خودشان حرف می‌زنند. به‌خصوص وقتی خودشان حرف می‌زنند، با زبان آخوندی با خودشان حرف می‌زنند که آدم باید خیلی زرنگ باشد تا بفهمد که چه می‌گویند.

بعد بچهٴ بد و داداشش دو زانو نشستند به گوش دادن. بابا گفت: حرف آخوند را بیست بار باید بخوانید تا بتوانید سرش را پیدا کنید. بعد باید بفهمید که با کی دارد حرف می‌زند. شما اول باید این‌جای روزنامه را می‌خواندید که رفسنجانی نوشته:
«هویت یک ملت در فرهنگش است، این هویت خیلی شاخه دارد، از شاخه‌های اساسی‌اش غافل می‌شویم!» این دارد با خامنه‌ای ولی‌فقیه حرف می‌زند!

داداش بچهٴ بد گفت: بابا از کجا فهمیدید که این رفسنجانی دارد با کی حرف می‌زند؟

بابایش گفت: از این جا که نوشته:
«اما این آقایون فوری آتش کینه‌ها را علیه یک هنرمند برمی‌افروزند که ببینند فیلم یک هنرمندی یک کمی کج می‌رود! ولی این دزدیهای سالهای گذشته این فسادها، این شانه خالی کردن از مسوولیتها در دولت گذشته، این دروغ‌ها، این غیبت‌ها، این تجسس‌های بی‌جایی که زندگی مردم را در این سالها ناامن کرده چه؟!»

بچهٴ بد بلند شد شروع کرد به شادی کردن و گفت: کشف کردم! کشف کردم! زبان آخوندی یاد گرفتم.

بابایش گفت اگر راست می‌گویی بگو ببینم اصل حرف رفسنجانی در این مقاله‌ چی هست؟

بچهٴ بد گفت: این اصلاً درد فرهنگ و هنر و سینما و موی زن ندارد! اصل حرفش این است که به خامنه‌ای بگوید بابا چرا هی نفراتت را کیش می‌دهی به سمت من و هی توی روزنامه‌هایت علیه من می‌نویسند! اگر اینکار را بکنند من هم از دزدیهای خودت و فساد خودت افشا می‌کنم!.

بابای بچهٴ بد گفت بارک الله! حالا شدی بچهٴ چیزفهم. از این به بعد باید به تو بگویم بچهٴ چیزفهم! اما بچهٴ ای چیزفهم! مبادا خودت از این زبان پدرسوخته‌ها استفاده کنی!
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/706877d6-7b44-41f4-bb94-cad0394b0a98"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات