اینجا سرزمین واژههای وارونه است: جایی که گنج ”جنگ“ میشود! ”درمان“ ”نامرد“ ، ”قهقهه“ ”هق هق“ ! اما ”دزد“ همان ”دزد“ است، ”درد“ همان ”درد“ است، ”گرگ“ همان ”گرگ“ است! آری... سرزمین واژههای وارونه، سرزمینی که ”من“ ”نم“ زده است، / ”یار“ ”رای“ عوض کرده است، / ”راه“ گویی ”هار“ شده است، / ”روز“ به ”زور“ میگذرد، / ”آشنا“ را جز در ”انشا“ نمیبینی/ و چه ”سرد“ است این ”درس“ زندگی./اینجاست که ”مرگ“ برایم ”گرم“ میشود... ... . چرا که ”درد“ همان ”درد“ است.
جملات بالا را هموطنی در توصیف ایران تحت حکومت آخوندی، بر روی صفحهاش گذاشته، شاید توصیف های مشابهای وجود داشته باشد و یا حتماً در صفحات و اکانتهای دیگران باشد، اما باید دانست چیزی که باعث میشود چنین توصیفی از ایران وجود داشته باشد، جز 35سال خیانت و غارت و چپاول ناشی از حاکمیت آخوندها نیست. در دنیای مجازی با دستنوشته هایی مشابه این، زیاد مواجه می شویم. نوشته زیر، نوشته هموطنی است با عنوان ”شش پارادوکس در کشور ایران“ :
۱-هیچ کس کار نمیکند، اما تمام برنامهها اجرا میشود. /2-تمام برنامهها اجرا میشوند، اما بازار راکد است./ 3-بازار راکد است، اما هیچ کس گرسنه نیست./4- هیچ کس گرسنه نیست، اما همه نا خوشنودند./5-همه ناخوشنودند، اما هیچ کس شکایتی ندارد./6-هیچ کس شکایتی ندارد، اما زندانها پر است.
اعدام، کلمهای در ضدیت با تمامی معیارهای بهرسمیت شناخته شده حقوق انسان است و این کلمه از اساس در فرهنگ، تاریخ انسان و حقوقبشر نباید باشد و حتی بهعنوان یک ”کلمه و واژه“ جایگاه و معنی و مفهومی نداشته باشد، اما این واژه، در جمهوری حاکمیت آخوندی و در ایران تحت حاکمیت آخوندها، با دجالیت تمام رنگ و بوی شرعی و مذهبی گرفته و به ابزار و وسیلهای تبدیل شده تا با آن برای حفظ نظامشان مردم را خاموش کنند.
درفیسبوک عکسی است با عنوان جشن تولد، تولد ولایتفقیه که سالهای حاکمیتش را تعداد و میزان طنابهای دار تعیین و تضمین کرده است.
آری، آخوندها در تمام این سالیان تلاش کردند که ایران را به ”سرزمین واژههای وارونه“ تبدیل کنند تا یاس و ناامیدی را در جامعه ترویج بدهند، اما هیچگاه و هیچوقت موفق نخواهند شد. تا زمانی که حکومت ولایتفقیه وجود دارد، اعتراض و مقاومت برای براندازی این حکومت جور و جنایت وجود داشته و دارد و خواهد داشت. در فیسبوک هم بعضی جملات هموطنان، با همین مضمون را که در صفحاتشان میگذارند میبینیم: همه با هم بابد داد بزنبم بگو ییم ما حکومت اسلامی نمیخوا هیم، ما آزادی میخواهیم که درآن هیچ دینی سلطهگر نباشد و کسانی مثل خامنهای در ایران پادشاهی نکنند، درد ما ایرانیان ، حکومت اسلامی است.
نظام ولایتفقیه میخواهد فرهنگ و واژههای ایرانی را وارونه کند، اما فرهنگ و واژههای ایرانی غنیتر از آن هستند که مشتی آخوند ضدفرهنگ و ایادی مزدور و مرتجعشان، بتوانند تحت عنوان دین، واژه ها و فرهنگ مردم را به اعماق فرو بروند، وارونه کنند و اندیشه و واژههای ارتجاعی و آخوندی خود را حاکم کنند. همانظور که آن هموطن نوشته مردم هیچگاه مرعوب اندیشههای پوسیده نظام آخوندی و ولایت فقیهی نخواهند شد. همچنان که خیلی از هموطنان اگر چه نمیتوانند صدا و فریاد هایشان را در خیابانها به گوش جهانیان برسانند، اما تا آنجا که مقدورات به آنان اجازه میدهد، از هر راهی که بتوانند مقاومت علیه ایلغار آخوندی و ولایت فقیهی را ادامه میدهند. در یک کلام ایران جای واژههای ایرانی است و واژههای وارونه آخوندی، جایی در ادبیات و فرهنگ ایران نخواهد داشت، و این فرهنگ و واژههای وارونه آخوندی است که باید از ایرانزمین رخت بربندد ومحو شود.
جملات بالا را هموطنی در توصیف ایران تحت حکومت آخوندی، بر روی صفحهاش گذاشته، شاید توصیف های مشابهای وجود داشته باشد و یا حتماً در صفحات و اکانتهای دیگران باشد، اما باید دانست چیزی که باعث میشود چنین توصیفی از ایران وجود داشته باشد، جز 35سال خیانت و غارت و چپاول ناشی از حاکمیت آخوندها نیست. در دنیای مجازی با دستنوشته هایی مشابه این، زیاد مواجه می شویم. نوشته زیر، نوشته هموطنی است با عنوان ”شش پارادوکس در کشور ایران“ :
۱-هیچ کس کار نمیکند، اما تمام برنامهها اجرا میشود. /2-تمام برنامهها اجرا میشوند، اما بازار راکد است./ 3-بازار راکد است، اما هیچ کس گرسنه نیست./4- هیچ کس گرسنه نیست، اما همه نا خوشنودند./5-همه ناخوشنودند، اما هیچ کس شکایتی ندارد./6-هیچ کس شکایتی ندارد، اما زندانها پر است.
اعدام، کلمهای در ضدیت با تمامی معیارهای بهرسمیت شناخته شده حقوق انسان است و این کلمه از اساس در فرهنگ، تاریخ انسان و حقوقبشر نباید باشد و حتی بهعنوان یک ”کلمه و واژه“ جایگاه و معنی و مفهومی نداشته باشد، اما این واژه، در جمهوری حاکمیت آخوندی و در ایران تحت حاکمیت آخوندها، با دجالیت تمام رنگ و بوی شرعی و مذهبی گرفته و به ابزار و وسیلهای تبدیل شده تا با آن برای حفظ نظامشان مردم را خاموش کنند.
درفیسبوک عکسی است با عنوان جشن تولد، تولد ولایتفقیه که سالهای حاکمیتش را تعداد و میزان طنابهای دار تعیین و تضمین کرده است.
آری، آخوندها در تمام این سالیان تلاش کردند که ایران را به ”سرزمین واژههای وارونه“ تبدیل کنند تا یاس و ناامیدی را در جامعه ترویج بدهند، اما هیچگاه و هیچوقت موفق نخواهند شد. تا زمانی که حکومت ولایتفقیه وجود دارد، اعتراض و مقاومت برای براندازی این حکومت جور و جنایت وجود داشته و دارد و خواهد داشت. در فیسبوک هم بعضی جملات هموطنان، با همین مضمون را که در صفحاتشان میگذارند میبینیم: همه با هم بابد داد بزنبم بگو ییم ما حکومت اسلامی نمیخوا هیم، ما آزادی میخواهیم که درآن هیچ دینی سلطهگر نباشد و کسانی مثل خامنهای در ایران پادشاهی نکنند، درد ما ایرانیان ، حکومت اسلامی است.
نظام ولایتفقیه میخواهد فرهنگ و واژههای ایرانی را وارونه کند، اما فرهنگ و واژههای ایرانی غنیتر از آن هستند که مشتی آخوند ضدفرهنگ و ایادی مزدور و مرتجعشان، بتوانند تحت عنوان دین، واژه ها و فرهنگ مردم را به اعماق فرو بروند، وارونه کنند و اندیشه و واژههای ارتجاعی و آخوندی خود را حاکم کنند. همانظور که آن هموطن نوشته مردم هیچگاه مرعوب اندیشههای پوسیده نظام آخوندی و ولایت فقیهی نخواهند شد. همچنان که خیلی از هموطنان اگر چه نمیتوانند صدا و فریاد هایشان را در خیابانها به گوش جهانیان برسانند، اما تا آنجا که مقدورات به آنان اجازه میدهد، از هر راهی که بتوانند مقاومت علیه ایلغار آخوندی و ولایت فقیهی را ادامه میدهند. در یک کلام ایران جای واژههای ایرانی است و واژههای وارونه آخوندی، جایی در ادبیات و فرهنگ ایران نخواهد داشت، و این فرهنگ و واژههای وارونه آخوندی است که باید از ایرانزمین رخت بربندد ومحو شود.