تاونهال روز ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ در مطلبی بهقلم کن بلکول با عنوان «یک سیاست عاقلانه در برابر ایران، ایالات متحده را ملزم میکند که به صدای مردم ایران گوش دهد» نوشت:
در برخورد با یک دیکتاتوری، عاقلانه است که به منتقدان آن گوش دهیم. اگر آن دیکتاتوری مانند حکومت دینی حاکم در ایران، حامی اصلی تروریسم در جهان باشد، این [ضرورت] دو برابر میشود. یک حکومت دیکتاتوری که برای دستیابی به سلاح هستهیی میشتابد.
فعالان [از گروههای گوناگون] قومی ایرانی از کشورهای مختلف در ۸ فوریه در فرانسه گردهم میآیند تا چهلوششمین سالگرد انقلابی را گرامی بدارند که سلطنت سرکوبگر ایران را سرنگون کرد اما سپس توسط تئوکراتهای اسلامی ربوده و تصاحب شد و شکلی از دیکتاتوری را با دیگری جایگزین کرد.
این مراسم به رهبری شورای ملی مقاومت ایران با شعار «پیش بهسوی جمهوری دموکراتیک، نه به سلطنت؛ نه به حکومت آخوندها، تعریف میشود.
همچنین این یک فرصت عالی برای ایالات متحده و متحدان این کشور است تا سیاستهای خود در قبال ایران را بهگونهیی که این سیاستها تأیید بازتاب تحقق یک رؤیای دموکراتیک باشد، که مدتهای طولانی محقق نشده است، تغییر دهند.
این سیاست جدید مدتهاست که به تعویق افتاده است.
پس از آنکه سازمان مجاهدین خلق ایران (PMOI/MEK) اولین جزئیات کلیدی برنامه مخفیانه تسلیحات هستهیی تهران، را در سال ۲۰۰۲ افشا کرد. مقاومت خواستار اتخاذ یک سیاست مناسب برای توقف این برنامه شد. در عوض، غرب به مذاکرات متوالی ناکارآمدی متوسل شد که مشروعیت بیشتری به این رژیم خشن داد و در عینحال به آن اجازه داد تا در معرض دید همگان، پیشرفت کند.
حتی توافق هستهیی سال ۲۰۱۵ ایران نتوانست جاهطلبیهای هستهیی این رژیم را مهار کند، چه برسد به طیف گستردهیی از فعالیتهای شرورانه دیگر.
پرزیدنت ترامپ در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از این توافق خارج کرد. با این حال، سه امضاکننده اروپایی این توافق همچنان به آن چسبیدهاند، حتی در حالی که تهران فعالیتهای هستهیی خود را تسریع کرده و اورانیوم ۶۰درصد غنیشده کافی برای تأمین سوخت چندین سلاح هستهیی تولید میکند.
بدتر از آن، رژیم بهطور همزمان به طیف گستردهیی از فعالیتهای بدخواهانه سرعت بخشیده است. و امنیت جهانی را در هر مرحله تهدید میکند و زندگی مردم ایران را بهطور مداوم بدتر میکند.
با توجه به همه اینها، شاید تعجببرانگیز بهنظر برسد که راهپیمایی ۸ فوریه انتظار میرود فضای امید و خوشبینی را منتقل کند.
اما بهرغم اینکه سیاستهای غرب در قبال جمهوری اسلامی در بیشتر ۴۶سال گذشته نادرست و بیاثر بوده است، مقاومت ایران پیشرفتهای شگرفی در مبارزه برای دموکراسی ایران داشته است، در حالی که رژیم در چندین زمینه متحمل خسارات قابل توجهی شده است.
این رژیم با چهار قیام سراسری روبهرو شده است که کانونهای شورشی وابسته به مجاهدین خلق نقش فزایندهیی ایفا کردهاند.
و در سطح منطقهای، گروههای نیابتی تهران، یعنی حماس و حزبالله، ضربات ویرانگری را دریافت کردند که زمینه را برای شکست بزرگتر «محور مقاومت» منطقهیی ایران از طریق سرنگونی بشار اسد، دیکتاتور سوریه فراهم کرد.
این بهنوبه خود، یادآور آسیب پذیری اغلب بهخوبی پنهان شده دیکتاتورها بهطور کلی بود و بدون شک الهام جدیدی را با هدف تسهیل سرنگونی مشابه علی خامنهای ولیفقیه و نظام دینی حامی حکومت او برای شبکهیی از کانونهای شورشی فراهم کرد.
در واقع، مریم رجوی، رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) در سخنرانیای در اوایل ژانویه گفت که «روحیه مبارزاتی در میان جوانان و آمادگی عمومی برای قیامهای آینده بهطرز قابل توجهی، تقویت شده است.
اگر چه چنین تقویت روحیهای قابل توجه است، اما اهمیت کنونی آن بهشدت با این واقعیت تقویت میشود که در زمانی رخ میدهد که جمهوری اسلامی هنوز از خیزش ۲۰۲۲ که بهطور گسترده بهعنوان بزرگترین چالش برای نظام حاکم در بیش از چهار دهه گذشته شناخته شده است، گیج است و تلوتلو میخورد.
بهراحتی میتوان تصور کرد که کل جامعه فعال ایرانی چقدر از تقویت روحیه برخوردار خواهد بود. اگر ایالات متحده و متحدانش این لحظه را انتخاب کنند تا در نهایت سیاستهای قاطعانهتر در قبال رژیم را اتخاذ کنند، و در عینحال بهرسمیت شناختن حقوق همه ایرانیان برای مبارزه با استبداد و بهنفع نظامی که مظهر اصول جمعی همه دموکراسیهای غربی باشد.
شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) مدتهاست که از چنین سیاستهایی حمایت میکند و اغلب آنها را با جزئیات قابل توجهی تشریح میکند.
و بنابراین، برای این موضوع، آنها حامیان غربی خود را دارند، که جایگاه و مقام آنها هر سال بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. از آنجایی که قانونگذاران و دانشگاهیان بیشتر و بیشتری این ائتلاف را بهعنوان یک جایگزین معتبر و مناسب برای آخوندها با یک برنامه مشخص برای گذار دموکراتیک ایران بهرسمیت میشناسند.
هر کسی که میخواهد به راهپیمایی پاریس در هشتم فوریه توجه کند، بهتازگی با توصیههای شورای ملی مقاومت ایران و همچنین چشمانداز آن برای آنچه پس از فروپاشی رژیم آخوندی تحت فشار انزوای بینالمللی و مقاومت داخلی رخ میدهد آشنا میشود. فرض کنید دولت جدید آمریکا یا هر یک از متحدان اروپایی آن بخواهند خود را بهعنوان متحدان آرمانهای دموکراتیک مردم ایران که مدتهاست ناکام مانده و محقق نشدهاند، معرفی کنند. در این صورت، آنها ابتدا باید به پیام های راهپیمایی ۸ فوریه گوش فرا دهند.
پس از آن، توجیه تغییر چشمگیر سیاستهای موجود غرب، از جمله نه تنها تحریمهای حداکثری، بلکه بسته شدن سفارتخانهها و مؤسسات ایران در سراسر غرب و بهرسمیت شناختن رسمی این موضوع که رهبران رژیم فعلی هیچگونه مشروعیت سیاسی برای محافظت از سرنگونی یا پیگرد قانونی برای جنایات بیشماری که چهار دهه و نیم طول کشیده است ندارند، باید آسان باشد.