آخوند حسن روحانی در دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهی وابسته به باند رفسنجانی- روحانی، فغان برآورد و مدعی شد باید سنگ ”ملت“ را به سینه زد.
سایت حکومتی آفتاب 29تیر 93، گزیده، سخنان رئیسجمهور نظام را چنین تیتر و سو تیتر کرده است: ”سنگ ملت را به سینه بزنیم نه سنگ جناح سیاسی، به همه قولهایم وفادارم، باید در علم و دانش اجازه دهیم جوانان احساس کنند آزادانه نقادی و سخن میگویند و اساتید ما هم در کلاسهای خود احساس آزادی بیشتری دارند، فاصلهها را زیاد نکنیم و اینقدر سنگ جناح را بر سینه نزنیم، بیاییم بیشتر سنگ ملت را بر سینه بزنیم“
آخوند روحانی در حالی سنگ نقادی آزادانه جوانان در دانشگاه را به سینه میزند که 15تیر 93 ولیفقیه نظام در دیدار با جمعی از اساتید بسیجی دانشگاهها از فعالیت و نقد آزادنه دانشجویان اظهار وحشت کرد و فعالیت سیاسی و نقد آزادانه دانشجویان را برای نظام ”سمّ مهلک“ خواند و از وزارت علوم خواست از فعالیت سیاسی دانشجویان جلوگیری کند.
بهدنبال سخنان خامنهای وزارت علوم دولت روحانی بلافاصله در اطلاعیهای سرسپاری و چاکر منشی خود را نسبت به افاضات ”مقام معظم“ در سرکوب دانشجویان ابراز کرد و وظیفه و کار خود در دانشگاهها را چنین توصیف کرد: ”لزوم تأمین فضای فرهنگی و علمی مناسب در دانشگاهها و جلوگیری از تبدیل شدن آنها به محیطی سیاستزده و محل جولان جریانها و احزاب سیاسی، در عین باور به ضرورت رشد فهم و مشارکت سیاسی دانشجویان،“ (خبرگزاری ایرنا13خرداد 93)
آخوند روحانی نیز در جلسه هیأت دولت 24تیر 93، ضمن مد نظر قرار دادن نگرانیهای خامنهای در مورد فعالیت فرهنگی و سیاسی دانشجویان گفت: ”همه اعضای دولت اعم از وزارتخانههایی که مسئولیت مستقیم در قبال وضعیت فرهنگی کشور دارند تا وزارتخانههایی که بهطور غیرمستقیم در این مقوله سهیم هستند باید تمام مساعی خود را برای تحقق اهداف فرهنگی و رفع نگرانیها طبق رهنمودهای رهبری به کار بندند“. (أابتکار26تیر93)
آخوند روحانی در این جلسه سرسپاری هیأت دولت را به فرامین ”حضرت آقا!“ ابراز میکند تا: ”تمامی مساعی خود را برای تحقق اهداف فرهنگی و رفع نگرانیهای“ ”مقام معظم“ به کار گیرد.
ملاحظه میشود که شیخ شیاد به هیچ اصل و یا گفته ثابت وفادار نیست و به شیوه نان به نرخ روز خوردن، هر روز رنگی عوض میکند و حرفی میزند که با حرفهای گذشتهاش 180 درجه فرق میکند.
صرفنظر از نان به نرخ روز خوردن، جای این سؤال است که این آخوند ”رنگ عوض کن“ و ”حرف عوض کن“ ، چرا از یک سو در اثبات چاکرمنشی و دفاع تمامعیار از ”منویات مقام معظم رهبری“ به دستگاههای تحت کنترل خود خط سرکوب دانشجویان و جلوگیری از فعالیت سیاسی آنان را میدهد و از سوی دیگر بر تکرار شعر و شعارهای ”اعتدالی“ پای میفشرد.
بالاخره همین بهاصطلاح «ملتی» که او مدعی است باید «سنگ آنها را به سینه زد» که سهل است حتی کودکان همین ملت هم میدانند که نمیشود هم از آزادی نقادانه در دانشگاه حرف زد و هم در مقام ابراز سرسپاری به ”مقام ولایت“ در جهت سرکوب دانشجویان و جلوگیری از فعالیت سیاسی آنها ”تمامی مساعی“ خود و دولت را بهکار گرفت.
روحانی درجای دیگری از سخنانش به علت این تناقضگویی اشاره میکند و منظورش از «مردمگرایی» را کاملاً آشکار میکند و نشان ميدهد که قصد او از زدن سنگ مردم به سینه، در جهت منافع باندی و استفاده ابزاری از «مردم» است: ”این چه رسمی است که در روز رأی، پای صندوق رأی میرویم و فردی را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کرده و سپس همه چیز تا ۴ سال دیگر فراموش میشود مگر بناست که مشارکت مردم که سرمایه اجتماعی بزرگی است، فقط در روز انتخابات باشد؟“
واقعیت امر این است که عملکرد آخوند روحانی در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی تا کنون بهطور عملی در راستای منویات خامنهای بوده و تا کنون نه تنها هیچ گشایشی در این امور اجتماعی و فرهنگی ایجاد نشده، بلکه از زمان روی کارآمدن دولت او روزانه مردم در معرض تشدید سرکوب و فشار بیشتری قرار گرفتند و افزایش آمار اعدامها بهروشنی بیانگر این حقیقت است.
به فرض محال اگر آخوند روحانی میخواست بهطور واقعی سنگ ملت را به سینه بزند و حقوق مردم را استیفا بکند، میبایست در اولین اقدام از رشد فزاینده اعدامها جلوگیری میکرد.
روحانی نه تنها در این زمینه کاری نکرده و اصلاً سخنی از این موضوع به میان نیاورده، بلکه عملاً همین سیاست را تأیید کرده است.
روحانی آنجا که میخواست از بهاصطلاح حقوق فرد اعدامی دفاع کند، توصیهاش به دژخیمان و مأموران اعدام رژیم این بود که موقع اعدام به فرد اعدامی توهین نشود! در عینحال در همان سخنان روحانی اعدام را یک حکم شرعی و مشروع دانست!
آخوند روحانی به این گمان واهی است که میتواند با گرفتن پز مردم گرایی پوشالی در جهت جنگ و جدال باندی و کسب سهم بیشتر از قدرت حاکمیت آخوندی از مردم استفاده ابزاری کند همچنان که چند روز پیش رسانههای باند رفسنجانی- روحانی همین توصیه را به او و دولتش میکردند. (روزنامه ابتکار24تیر 93).
واقعیت این است که شعارهای ”گفتمان اعتدالی“ ، ”به قول هایم وفادارم“ و ”باید سنگ ملت را به سینه بزنیم“ و انتخابات قلابی که روحانی با شعارهای قلابیتر «اعتدال» از صندوق شعبده آن بیرون آمد و خود را به ولیفقیه طلسمشکسته در یک تعادل قوای باندی تحمیل نمود، هیچ ربطی به ملت ایران که آن نمایش را بهطور یکپارچه تحریم کرد ندارد.
ملت ایران با قیامها و اعتراضات خود نشان داده است از تمامی باندهای رژیم متنفر و خواست اصلی اين مردم سرنگونی تمامیت این حکومت جور و جنایت است. همچنان که آحاد مردم ایران در سلسله تظاهرات و قیام سال 88، با شعار مرگ براصل ولایتفقیه، پیام مردودیت و سرنگونی نظام با تمامی دستهبندیهای درونی آن را به گوش جهانیان رساندند و اکنون نیز اقشار مختلف جامعه هر فرصتی را برای به چالش کشیدن دستگاه سرکوب و خفقان رژیم آخوندی بهکار میگیرند و آنچنان جو انفجاری در جامعه بالا گرفته است که شعلهور شدن دوباره قیام تبدیل به یکی از نگرانیهای اصلی رژیم آخوندی شده است.
وقتی در چنین شرایطی آخوند روحانی به یکباره بهخاطر میآورد که باید «سنگ ملت را به سینه زد» و نه «سنگ جناحی» را نشان میدهد تا کجا از این جو انفجاری جامعه به وحشت افتاده است.
سایت حکومتی آفتاب 29تیر 93، گزیده، سخنان رئیسجمهور نظام را چنین تیتر و سو تیتر کرده است: ”سنگ ملت را به سینه بزنیم نه سنگ جناح سیاسی، به همه قولهایم وفادارم، باید در علم و دانش اجازه دهیم جوانان احساس کنند آزادانه نقادی و سخن میگویند و اساتید ما هم در کلاسهای خود احساس آزادی بیشتری دارند، فاصلهها را زیاد نکنیم و اینقدر سنگ جناح را بر سینه نزنیم، بیاییم بیشتر سنگ ملت را بر سینه بزنیم“
آخوند روحانی در حالی سنگ نقادی آزادانه جوانان در دانشگاه را به سینه میزند که 15تیر 93 ولیفقیه نظام در دیدار با جمعی از اساتید بسیجی دانشگاهها از فعالیت و نقد آزادنه دانشجویان اظهار وحشت کرد و فعالیت سیاسی و نقد آزادانه دانشجویان را برای نظام ”سمّ مهلک“ خواند و از وزارت علوم خواست از فعالیت سیاسی دانشجویان جلوگیری کند.
بهدنبال سخنان خامنهای وزارت علوم دولت روحانی بلافاصله در اطلاعیهای سرسپاری و چاکر منشی خود را نسبت به افاضات ”مقام معظم“ در سرکوب دانشجویان ابراز کرد و وظیفه و کار خود در دانشگاهها را چنین توصیف کرد: ”لزوم تأمین فضای فرهنگی و علمی مناسب در دانشگاهها و جلوگیری از تبدیل شدن آنها به محیطی سیاستزده و محل جولان جریانها و احزاب سیاسی، در عین باور به ضرورت رشد فهم و مشارکت سیاسی دانشجویان،“ (خبرگزاری ایرنا13خرداد 93)
آخوند روحانی نیز در جلسه هیأت دولت 24تیر 93، ضمن مد نظر قرار دادن نگرانیهای خامنهای در مورد فعالیت فرهنگی و سیاسی دانشجویان گفت: ”همه اعضای دولت اعم از وزارتخانههایی که مسئولیت مستقیم در قبال وضعیت فرهنگی کشور دارند تا وزارتخانههایی که بهطور غیرمستقیم در این مقوله سهیم هستند باید تمام مساعی خود را برای تحقق اهداف فرهنگی و رفع نگرانیها طبق رهنمودهای رهبری به کار بندند“. (أابتکار26تیر93)
آخوند روحانی در این جلسه سرسپاری هیأت دولت را به فرامین ”حضرت آقا!“ ابراز میکند تا: ”تمامی مساعی خود را برای تحقق اهداف فرهنگی و رفع نگرانیهای“ ”مقام معظم“ به کار گیرد.
ملاحظه میشود که شیخ شیاد به هیچ اصل و یا گفته ثابت وفادار نیست و به شیوه نان به نرخ روز خوردن، هر روز رنگی عوض میکند و حرفی میزند که با حرفهای گذشتهاش 180 درجه فرق میکند.
صرفنظر از نان به نرخ روز خوردن، جای این سؤال است که این آخوند ”رنگ عوض کن“ و ”حرف عوض کن“ ، چرا از یک سو در اثبات چاکرمنشی و دفاع تمامعیار از ”منویات مقام معظم رهبری“ به دستگاههای تحت کنترل خود خط سرکوب دانشجویان و جلوگیری از فعالیت سیاسی آنان را میدهد و از سوی دیگر بر تکرار شعر و شعارهای ”اعتدالی“ پای میفشرد.
بالاخره همین بهاصطلاح «ملتی» که او مدعی است باید «سنگ آنها را به سینه زد» که سهل است حتی کودکان همین ملت هم میدانند که نمیشود هم از آزادی نقادانه در دانشگاه حرف زد و هم در مقام ابراز سرسپاری به ”مقام ولایت“ در جهت سرکوب دانشجویان و جلوگیری از فعالیت سیاسی آنها ”تمامی مساعی“ خود و دولت را بهکار گرفت.
روحانی درجای دیگری از سخنانش به علت این تناقضگویی اشاره میکند و منظورش از «مردمگرایی» را کاملاً آشکار میکند و نشان ميدهد که قصد او از زدن سنگ مردم به سینه، در جهت منافع باندی و استفاده ابزاری از «مردم» است: ”این چه رسمی است که در روز رأی، پای صندوق رأی میرویم و فردی را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کرده و سپس همه چیز تا ۴ سال دیگر فراموش میشود مگر بناست که مشارکت مردم که سرمایه اجتماعی بزرگی است، فقط در روز انتخابات باشد؟“
واقعیت امر این است که عملکرد آخوند روحانی در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی تا کنون بهطور عملی در راستای منویات خامنهای بوده و تا کنون نه تنها هیچ گشایشی در این امور اجتماعی و فرهنگی ایجاد نشده، بلکه از زمان روی کارآمدن دولت او روزانه مردم در معرض تشدید سرکوب و فشار بیشتری قرار گرفتند و افزایش آمار اعدامها بهروشنی بیانگر این حقیقت است.
به فرض محال اگر آخوند روحانی میخواست بهطور واقعی سنگ ملت را به سینه بزند و حقوق مردم را استیفا بکند، میبایست در اولین اقدام از رشد فزاینده اعدامها جلوگیری میکرد.
روحانی نه تنها در این زمینه کاری نکرده و اصلاً سخنی از این موضوع به میان نیاورده، بلکه عملاً همین سیاست را تأیید کرده است.
روحانی آنجا که میخواست از بهاصطلاح حقوق فرد اعدامی دفاع کند، توصیهاش به دژخیمان و مأموران اعدام رژیم این بود که موقع اعدام به فرد اعدامی توهین نشود! در عینحال در همان سخنان روحانی اعدام را یک حکم شرعی و مشروع دانست!
آخوند روحانی به این گمان واهی است که میتواند با گرفتن پز مردم گرایی پوشالی در جهت جنگ و جدال باندی و کسب سهم بیشتر از قدرت حاکمیت آخوندی از مردم استفاده ابزاری کند همچنان که چند روز پیش رسانههای باند رفسنجانی- روحانی همین توصیه را به او و دولتش میکردند. (روزنامه ابتکار24تیر 93).
واقعیت این است که شعارهای ”گفتمان اعتدالی“ ، ”به قول هایم وفادارم“ و ”باید سنگ ملت را به سینه بزنیم“ و انتخابات قلابی که روحانی با شعارهای قلابیتر «اعتدال» از صندوق شعبده آن بیرون آمد و خود را به ولیفقیه طلسمشکسته در یک تعادل قوای باندی تحمیل نمود، هیچ ربطی به ملت ایران که آن نمایش را بهطور یکپارچه تحریم کرد ندارد.
ملت ایران با قیامها و اعتراضات خود نشان داده است از تمامی باندهای رژیم متنفر و خواست اصلی اين مردم سرنگونی تمامیت این حکومت جور و جنایت است. همچنان که آحاد مردم ایران در سلسله تظاهرات و قیام سال 88، با شعار مرگ براصل ولایتفقیه، پیام مردودیت و سرنگونی نظام با تمامی دستهبندیهای درونی آن را به گوش جهانیان رساندند و اکنون نیز اقشار مختلف جامعه هر فرصتی را برای به چالش کشیدن دستگاه سرکوب و خفقان رژیم آخوندی بهکار میگیرند و آنچنان جو انفجاری در جامعه بالا گرفته است که شعلهور شدن دوباره قیام تبدیل به یکی از نگرانیهای اصلی رژیم آخوندی شده است.
وقتی در چنین شرایطی آخوند روحانی به یکباره بهخاطر میآورد که باید «سنگ ملت را به سینه زد» و نه «سنگ جناحی» را نشان میدهد تا کجا از این جو انفجاری جامعه به وحشت افتاده است.