حملات تروریستی 13نوامبر پاریس که طی آن 130نفر از مردم بیگناه کشتار و قتلعام شدند، واقعیتی است که یک شبه تولید نشده است. مقاومت ایران، مدتها است که در رابطه با مسأله رژیم آخوندی و عملکرد آ ن در صحنه بینالمللی، یعنی تروریسم و جنگافروزی هشدار داده است. این مقاومت، بهصورت خیلی روشن و واضح در کتاب ”بنیادگرایی، تهدید نوین جهانی“ این موضوع را بهروشنی باز کرده و توضیح داده است که بهدلیل ماهیت رژیم ولایتفقیه، جنایات و کشتار و سرکوب توسط آن، تنها به داخل ایران محدود نمیشود. این همان نکته مهمی است که اگر در طول چند دهه حکومت آخوندی و از جمله 20سال اخیر، مورد توجه قرار میگرفت، بسیاری از فجایع و جنایاتی که تا کنون اتفاق افتاده، اجتنابپذیر بود.
مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران، در طول 37سال گذشته که با این رژیم چنگ در چنگ بودهاند، گنجینهای از تجارب، آگاهیها، دادهها و شناختهای عمیق و جدی راجع به پدیده بنیادگرایی مذهبی تحت نام اسلام که در میهن ما با دزدیدن رهبری انقلاب ضدسلطنتی توسط آخوندهای جنایتکار شکل گرفت، هستند. این مقاومت، کانونی برای این نوع تجارب و این نوع آگاهیها شده است. مقاومت ایران همواره گفته و تأکید کرده است که با توجه به ماهیت قرونوسطایی رژیم ضدبشری و تنفری که از آن در داخل وجود دارد، سرکوب در داخل ایران نمیتواند بدون یک قدرتنمایی و نیرو و اهرم خارجی هدایت شود و تداوم یابد. فقیه ملعون، با این عوامل است که خودش را قدرتمند نشان میدهد، تضادهای سیاسی داخل رژیمش را حل میکند، نیروی سرکوبگرش را سرپا نگه میدارد و مردم ایران را کشتار میکند.
به همین دلیل، صدور بنیادگرایی و جنگافروزی این رژیم، نه از موضع قدرت که دقیقاً از موضع ضعف است. این رژیم قادر نیست بدون ارتکاب چنین جنایاتی در داخل و خارج کشور، به حیات خودش ادامه دهد. برای مقاومت ایران همواره مشخص بوده که این رژیم، به موازات اینکه در داخل کشور ضعیف میشود و در صحنههای مختلف شکست میخورد، به سمت تروریسم و گسترش آن خواهد رفت. اکنون، جهان میبیند که سرکوب فقط مختص داخل ایران نیست، جنگافروزی به منطقه خاورمیانه محدود نشده و کشتارها به عراق و سوریه و یمن و لبنان و افغانستان هم منحصر نشده است. متأسفانه بهرغم هشدارهای این مقاومت، تروریسم نیروهای بنیادگرا تا کشورهای اروپایی جلو آمده و در نتیجه، جهان مجبور شده این موضوع را مورد بررسی قرار بدهد که منشأء تروریسم چی است؟
در اولین نگاه، واضح است که داعش، خودش اعلام کرده است که پشت این عملیات بوده است. این، هیچ کشف جدیدی نیست. اما تفاوت مثبتی که در بررسی و ریشهیابی این امر اتفاق افتاده، این است که تعداد قابل توجهی از دولتها و افکار عمومی و روزنامهها و تحلیلگران سیاسی به این رسیدهاند که داعش، خودش قائم به ذات نیست. پشت داعش، رژیم خونریز سوریه قرار دارد؛ رژیمی که متأسفانه و البته به یمن سیاستهای سازشکارانه غرب در قبال آن، توانسته دست به کشتار نزدیک به 300هزار نفر از مردم سوریه و آواره کردن حدود 12 میلیون از آنها در داخل و خارج سوریه بزند. این رژیم بشار، در عینحال، پشت داعش است و داعش محصول و تولید شده این رژیم است؛ کما اینکه در عراق هم داعش تولید شده جنایات دولت مالکی و حضور رژیم بوده و هست. در جبههبندی بینالمللی، عدهیی معتقدند که بشار اسد باید برود تا داعش ریشهکن شود، جبهه دیگری هم هست که معتقد به ماندن بشار اسد است که رژیم آخوندی در مرکز این جبهه قرار دارد. در عین اینکه منافع رژیم آخوندی، در گسترش تروریسم است، اما بشار اسد هم منافع آن را میبرد. بعد از قضایای پاریس هم، بهرغم حرفهای ظاهری برخی از سران رژیم، اما مواضع اصلی کارگزاران جنایتکار آن، بیانگر یک خوشحالی تنفرانگیز و مشمئز کننده از قتلعام و کشتار مردم بیگناه بود. رژیم، خوب میداند که اگر موضوع تروریسم، زیر ذرهبین برده شود، در تحلیل نهایی به منشأ آن که رژیم آخوندی است خواهند رسید و نقش این رژیم برای جهانیان برملا خواهد شد. تروریسمی که در صحنه جهانی دیده میشود، در صحنه مشخص لیبرتی هم، عمل تروریستی مشخص خودش را انجام داده است. شلیک بیش از 80 موشک به افراد بیدفاع و بدون سلاح در 29اکتبر و در نتیجه، کشتار 24 مجاهد قهرمان و مجروح شدن تعداد زیادی از آنها و همچنین انهدام بسیار زیادی از تأسیسات لیبرتی، همه، کارکرد رژیم ولایتفقیه است. یکی از اهداف جدی تروریسم برای رژیم، مقاومت مردم ایران است که برای نابودی این رژیم کمر همت بسته است. بنابراین، دنیا روی صلح و آرامش و ثبات نخواهد دید، مگر اینکه مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آن، این رژیم را در داخل ایران سرنگون کنند، و الا بقای این رژیم، مترادف با جنایت در داخل و جنایت در خارج کشور است؛ این، واقعیتی است که نمیتوان از آن چشم پوشید.
در اولین نگاه، واضح است که داعش، خودش اعلام کرده است که پشت این عملیات بوده است. این، هیچ کشف جدیدی نیست. اما تفاوت مثبتی که در بررسی و ریشهیابی این امر اتفاق افتاده، این است که تعداد قابل توجهی از دولتها و افکار عمومی و روزنامهها و تحلیلگران سیاسی به این رسیدهاند که داعش، خودش قائم به ذات نیست. پشت داعش، رژیم خونریز سوریه قرار دارد؛ رژیمی که متأسفانه و البته به یمن سیاستهای سازشکارانه غرب در قبال آن، توانسته دست به کشتار نزدیک به 300هزار نفر از مردم سوریه و آواره کردن حدود 12 میلیون از آنها در داخل و خارج سوریه بزند. این رژیم بشار، در عینحال، پشت داعش است و داعش محصول و تولید شده این رژیم است؛ کما اینکه در عراق هم داعش تولید شده جنایات دولت مالکی و حضور رژیم بوده و هست. در جبههبندی بینالمللی، عدهیی معتقدند که بشار اسد باید برود تا داعش ریشهکن شود، جبهه دیگری هم هست که معتقد به ماندن بشار اسد است که رژیم آخوندی در مرکز این جبهه قرار دارد. در عین اینکه منافع رژیم آخوندی، در گسترش تروریسم است، اما بشار اسد هم منافع آن را میبرد. بعد از قضایای پاریس هم، بهرغم حرفهای ظاهری برخی از سران رژیم، اما مواضع اصلی کارگزاران جنایتکار آن، بیانگر یک خوشحالی تنفرانگیز و مشمئز کننده از قتلعام و کشتار مردم بیگناه بود. رژیم، خوب میداند که اگر موضوع تروریسم، زیر ذرهبین برده شود، در تحلیل نهایی به منشأ آن که رژیم آخوندی است خواهند رسید و نقش این رژیم برای جهانیان برملا خواهد شد. تروریسمی که در صحنه جهانی دیده میشود، در صحنه مشخص لیبرتی هم، عمل تروریستی مشخص خودش را انجام داده است. شلیک بیش از 80 موشک به افراد بیدفاع و بدون سلاح در 29اکتبر و در نتیجه، کشتار 24 مجاهد قهرمان و مجروح شدن تعداد زیادی از آنها و همچنین انهدام بسیار زیادی از تأسیسات لیبرتی، همه، کارکرد رژیم ولایتفقیه است. یکی از اهداف جدی تروریسم برای رژیم، مقاومت مردم ایران است که برای نابودی این رژیم کمر همت بسته است. بنابراین، دنیا روی صلح و آرامش و ثبات نخواهد دید، مگر اینکه مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آن، این رژیم را در داخل ایران سرنگون کنند، و الا بقای این رژیم، مترادف با جنایت در داخل و جنایت در خارج کشور است؛ این، واقعیتی است که نمیتوان از آن چشم پوشید.