«… شگفت اینجاست که سازمان ملل، حمایت از دولت عراق و تلاش برای تثبیت قدرت آن را، بهعنوان مندیت رسمی خود دنبال میکرد. سازمان ملل همچنین قصور آشکاری در قبال پرونده اشرف و لیبرتی، در کارنامه خود دارد. زیرا از انجام وظایف خود در جلوگیری از سه بار قتلعام مجاهدان اشرف اهمال کرد. در تحمیل جابهجایی اجباری به اشرفیها با دولت عراق همکاری کرد. در برابر زندانسازی کمپ لیبرتی و محدودیتهای بیرحمانه پزشکی و غذایی نسبت به ساکنان آن، توسط دولت عراق سکوت کرد و از تحقیق درباره قتلعام 52عضو مجاهدین توسط دولت عراق در 10شهریور 92 خودداری کرد.
در نتیجه این سکوت و بیعملی، آرمان مللمتحد است که ذبح میشود. برای پایان دادن به این وضعیت، نباید به این رژیم اجازه داد که از عضویت در ملل متحد، برای آرایش چهره نامشروع خود سود ببرد ...».
خانم رئیس! حضار محترم!
از دیدار با شما بسیار خوشوقتم. در مقدمه میثاق جهانی حقوقبشر بر «کرامت ذاتی و حقوق برابر و غیرقابل انتقال همهٴ اعضای خانوادهٴ بشری» تأکید شده است. حال با نگاهی به آنچه در جهان امروز میگذرد و مشخصاً با نگاهی به وضعیت حقوقبشر در ایران و سراسر خاورمیانه، میبینیم که چه فاصلهٴ عظیمی میان شرایط کنونی با مفاد این میثاق وجود دارد. در ایران اعدامهای روزانه، شاخص جنگ سرکوبگرانهٴ استبداد مذهبی علیه مردم ایران است که بیوقفه ادامه دارد. در جنگ غزه حدود دو هزار کودک و زن و مرد بیدفاع بر اثر حملات ضدانسانی به قتل رسیدهاند و در سوریه و عراق کشتارهای گسترده در جریان است.
از اینرو باید بپرسیم که در وانفسایی که روزمره، فرشته حقوقبشر سربریده میشود، سازمان ملل در کجا ایستاده است؟
در فاصلهٴ سالهای 1994 تا 2009، یعنی طی 15سال، سه قتلعام و نسلکشی در رواندا، سربرنیتسا و سریلانکا رخ داده است. چند سال پس از این وقایع، دبیران کل مللمتحد از این فجایع عذرخواهی کردهاند. اما این فجایع همچنان ادامه دارد. فقط در سه سال اخیر، سازمان ملل، هم در قبال تراژدی انسانی در سوریه، هم نسبت به فاجعه عراق و هم در رابطه با قتلعامهای مکرر در اشرف و لیبرتی، در انجام وظایف خود، بهطرز فاحشی کوتاهی کرده است.
شمار مردمی که بشار اسد و خامنهای در سوریه به قتل رساندهاند، حدود 200هزار نفر یعنی 25 برابر قربانیان سربرنیستا است. در عراق دولت دستنشاندهٴ آخوندها در این هشت سال تحت فرماندهی نیروی قدس با حمام خون و حذف سیستماتیک اهل تسنن و نسلکشی آنها بر سر کار مانده بود و با انقلاب گسترده عشایر و مردم عراق که خواستار یک نظام دموکراتیک غیرفرقهگرا هستند از طریق کشتار و بمباران مقابله کرده است.
از سوی دیگر شرایطی که رژیم ملاها و دولت دستنشاندهٴ آنها ایجاد کردهاند، به یک جریان افراطی و تروریستی قدرت و فرصت داده تا انقلاب مردم عراق را به بیراهه ببرد و به کشتار بیگناهان و اقلیتها و تعرض و هتک حرمت زنان بپردازد و با تعدی و کوچ اجباری جامعه مسیحیان و ایزدیان عراق را در هم بکوبد، فجایعی که وجدان هر انسان شریف را جریحهدار میکند، و انزجار آنهایی را که به اسلام راستین اعتقاد دارند، برمیانگیزد.
اما شگفت اینجاست که سازمان ملل، حمایت از دولت عراق و تلاش برای تثبیت قدرت آن را، بهعنوان مندیت رسمی خود دنبال میکرد. سازمان ملل همچنین قصور آشکاری در قبال پرونده اشرف و لیبرتی، در کارنامه خود دارد. زیرا از انجام وظایف خود در جلوگیری از سه بار قتلعام مجاهدان اشرف اهمال کرد. در تحمیل جابهجایی اجباری به اشرفیها با دولت عراق همکاری کرد. در برابر زندانسازی کمپ لیبرتی و محدودیتهای بیرحمانه پزشکی و غذایی نسبت به ساکنان آن، توسط دولت عراق سکوت کرد و از تحقیق درباره قتلعام 52عضو مجاهدین توسط دولت عراق در 10شهریور 92 خودداری کرد.
در نتیجه این سکوت و بیعملی، آرمان مللمتحد است که ذبح میشود. برای پایان دادن به این وضعیت، نباید به این رژیم اجازه داد که از عضویت در ملل متحد، برای آرایش چهرهٴ نامشروع خود سود ببرد.
قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در ایران
دوستان عزیز!
حالا میخواهم به واقعهٴ دردناکی بپردازم که مللمتحد و شورای امنیت نه هنگام وقوع آن، نه سالها و دههها پس از آن، هیچگاه واکنشی در مقابل آن نداشتهاند. این واقعه، قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در ایران، در سال 67 است. بزرگترین کشتار جمعی زندانیان سیاسی در جهان امروز.
پرونده قتلعام زندانیان سیاسی در واقع، شناسنامه رژیم ولایتفقیه بهعنوان یک سیستم تماماً جنایتکار است. همهٴ باندهای حکومت آخوندی، در 26سال گذشته از آن حمایت کردهاند. همین حالا، در دولت آخوند روحانی، وزیر دادگستری، آخوند پورمحمدی یکی از اعضای هیأت مرگ است که احکام اعدام قتلعامشدگان را صادر کرده است.
با این وجود، کمیسیون حقوقبشر سابق در حالیکه به شواهد و مدارک لازم در این باره دست یافته بود، از بازخواست رژیم ایران شانه خالی کرد و نهاد جایگزین آن یعنی شورای حقوقبشر نیز تا بهحال کمترین واکنشی نداشته است.
در سالگرد این واقعه، میخواهم به همهٴ آن قهرمانان سربهدار، درود بفرستم؛ مادرانی مانند سادات حسینی از جهرم، پدرانی مانند امیرهوشنگ هادیخانلو از ارومیه، زندانیان سیاسی رژیم شاه مانند اشرف احمدی، کاندیداهای انتخاباتی مجاهدین، زهره عینالیقین، فاطمه زارعی و شهباز شهبازی، پرسنل نظامی، سرهنگ میرفخرایی و سرگرد خلیل مینایی، پزشکان متخصص، همچون دکتر طبیبینژاد و دکتر فیروز صارمی، موسیقیدانانی مانند ابوالقاسم محمدی ارژنگی و قهرمانان ورزشی فروزان عبدی و مهشید رزاقی و پیشتازان سربلندی همچون جعفر هاشمی، حسن فارسی، اسدالله بنیهاشمی، مسعود مقبلی، محمدرضا نعیم، نصرالله بخشایی، محمود میمنت، مصطفی بهزاد، فریبا دشتی، مهدی قرایی و معصومه، حسین و مصطفی میرزایی از خانوادهٴ میرزایی.
همچنین میخواهم از زن دلیری یاد کنم که سمبل آن قتلعامشدگان مظلوم است. از منیره رجوی. منیره عضو عفو بینالملل و هنگام اعدام 38ساله بود. همراه با فرزندان 3 و 5سالهاش که با او زندانی بودند. منیره ابتدا به سه سال زندان محکوم شد. اما پس از گذشت دوره محکومیتش، او را در زندان نگهداشتند و سرانجام در سال 67 او را بدار آویختند. جرم او فقط این بود که خواهر مسعود رجوی رهبر مقاومت است.
در ابتدا گفتم که این پرونده، شناسنامه رژیم ملایان است. حالا باید بگویم که این پرونده، در عینحال شناسنامه مقاومت مردم ایران هم هست. مردمی که به مقاومت به هر قیمت دست زدهاند، سرانجام آزادی را به دست خواهند آورد. در عینحال این پرونده، فصلی از کارنامه غیرقابل توجیه سازمان ملل است. اگر سکوت 26ساله این سازمان در قبال قتلعام زندانیان سیاسی نبود، آخوندها نمیتوانستند به جنایتهای بزرگی همچون قتلعام اشرف دست بزنند.
ما مللمتحد را به ایستادگی در برابر این جنایات علیه بشریت فرا میخوانیم و در این راستا، خواستار ارجاع پرونده قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 به شورای امنیت مللمتحد و محاکمه و مجازات مسئولان آن هستیم.
اعدامهای بیوقفه، واکنش ملاها به خطری که موجودیتشان را تهدید میکند
حضار محترم!
از هنگامی که آخوند روحانی کار خود را بهعنوان رئیسجمهور ولایتفقیه شروع کرده، درست یکسال میگذرد. میدانیم که مهمترین وعدهٴ او اعتدال بود. حال وقتی که میبینیم آخوندها درست در دوران اعتدالشان بیشتر از هر سال دیگر حلقآویز و شکنجه کرده و دهانها را بسته و قلمها را شکستهاند، حقیقت مهمی بارز میشود و آن فاز پایانی این رژیم است.
این همه اعدام و دستگیری، واکنش ملاها به خطری است که موجودیتشان را تهدید میکند. در تمام روزهای این یکسال زندگی مردم ما با چوبههای دار، درهمکوبیده شده است. این داستان اعدامهای بیوقفه در یک سال است که آمار آن هرگز نمیتواند فاجعه ناشی از آن را بیان کند. در اغلب روزها دو نفر و در برخی روزها سه نفر اعدام شدهاند. هفته گذشته، در 6روز 36نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدند. دو نفر از آنها یک مادر و فرزند بودند که با هم در زاهدان حلقآویز شدند.
همزمان، هزاران نفر دیگر در زندانهای سراسر کشور، زیر حکم اعدام قرار دارند. فشارها علیه اقلیتهای دینی و قومی تشدید شده است. دهها روزنامهنگار و وبنگار دستگیر شدهاند. شمار زیادی زندانی سیاسی از جمله غلامرضا خسروی اعدام شدهاند. همچنین حملات شقاوتبار به اپوزیسیون سازمانیافته که در 10شهریور سال گذشته به قتلعام 52نفر از مجاهدان ساکن اشرف و گروگان گرفتن هفتتن دیگر منجر شد.
بله، حقیقت این است که امید بستن به درون فاشیسم دینی، سراب است. هر کس از درون این رژیم بیاید لاجرم از روح شیطانی این رژیم یعنی سرکوب و کشتار دفاع میکند. بر این اساس به جامعه جهانی میگوییم که:
با نقض حقوقبشر توسط این رژیم مماشات نکنید.
در مذاکرات اتمی مسألهٴ حقوقبشر را مسکوت نگذارید.
و بیش از این در ارجاع پرونده حقوقبشر ایران به شورای امنیت اهمال نکنید.
راستی مگر این رژیم، به نسبت جمعیت ایران بیشتر از هر حکومت دیگری در جهان اعدام نمیکند؟ مگر به گزارش گزارشگر سازمان ملل 60 درصد زندانیان زن و 23 درصد زندانیان مرد در زندانهای این رژیم مورد تعدی قرار نگرفتهاند؟
رژیمی که اینچنین کمر به نابودی و سلب آزادی شهروندان خود بسته، شایستگی نمایندگی آنها را روی کرسی ایران در مللمتحد ندارد. زیرا در جهان امروز، بزرگترین دشمن حقوقبشر، رژیم ایران است. رژیمی که نه تنها ایران، بلکه سراسر خاورمیانه را هر روز از خون مردم بیدفاع رنگین میکند. رسالت مللمتحد روزی معنا پیدا میکند که دشمن بشریت یعنی رژیم ولایتفقیه را نفی کند. در این صورت است که آرمان حقوقبشر، حقیقتاً پیشاروی مللمتحد قرار میگیرد.
شکست استراتژیک و جبرانناپذیر آخوندها در عراق
دوستان عزیز!
آخوندهای حاکم بر ایران، از سالها پیش سرکوب و نقض حقوقبشر را از ایران به سایر کشورهای منطقه، بهویژه عراق و سوریه گسترش دادهاند. در روزهای اخیر نخستوزیر منفوری که در 8سال گذشته، به نیابت از رژیم ایران به کشتار و جنایت در عراق مشغول بود و از جمله به سه قتلعام علیه اعضای مقاومت ایران دست زد، برکنار شده است. این یک شکست استراتژیک جبرانناپذیر، برای آخوندها و بر باد رفتن سرمایهگذاری 8ساله آنهاست. امیدواریم که به همت مردم و آزادیخواهان عراق، این تحول به خلعید کامل از رژیم ایران، در صحنه عراق، بهانجامد.
واقعیت این است که در وضعیت کنونی عراق، مخاطرات همچنان متوجه کمپ لیبرتی است. تأکید میکنم که دولت آمریکا و ملل متحد، بنا به قولهای مکرر مکتوب خود و مطابق قوانین بینالمللی، نسبت به حفاظت اعضای مجاهدین در لیبرتی مسئولیت دارند. تا زمانی که آخرین نفر آنها از عراق به اروپا و آمریکا منتقل شوند، دولت آمریکا باید حکومت عراق را از هر گونه تعرض، به مجاهدان لیبرتی باز دارد و آن را وادار کند که هفت گروگان اشرفی را آزاد کند. باید امنیت لیبرتی را تضمین کند و باید به محاصره ضدانسانی پایان دهد. همچنین سازمان ملل باید بهویژه در شرایط کنونی عراق، ناظران مللمتحد و یک واحد کلاه آبی را در لیبرتی مستقر کند.
حضار محترم!
سخنانم را با درود به پروفسور کاظم رجوی شهید بزرگ حقوقبشر ایران به پایان میبرم. او توسط مأموران اعزامی رژیم ولایتفقیه در همین شهر، در ژنو، بهشهادت رسید. کاظم و دیگر قهرمانانی که به توصیف او حقوقبشر را با خون خود نوشتهاند، سمبلهای مقاومتی هستند که برای ظهور جهانی بهپاخاستهاند که بهقول میثاق جهانی حقوقبشر «بالاترین آمال بشر است».. … «دنیایی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده، آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند».
از همه شما متشکرم.