728 x 90

شقه دروني رژيم,

جنگ و درگیری خامنه‌ای و احمدی‌نژاد ـ ریشه‌ها و پیامدها

-

پاسدار احمدی‌نژاد و خامنه‌ای طلسم‌شکسته
پاسدار احمدی‌نژاد و خامنه‌ای طلسم‌شکسته
در این مقاله می‌خواهیم به شکافی که در بالاترین نقطه نظام، سر باز کرده، یعنی جنگ و دعوای ولی‌فقیه با گماشته و سوگلی دیروز و شقاقلوس امروزش، احمدی‌نژاد بپردازیم.

سؤالهای بسیاری در این ماجرا وجود دارد، مثلاً این که:
دعوا به‌طور مشخص، بر سر چی بود و بر سر چیست؟ آیا همه این ماجرا بر سر عزل و نصب وزیر اطلاعات بود؟

این جنگ و جدال درحال حاضر در چه نقطه‌یی است؟ آیا با عقب‌نشینی و کرنش احمدی‌نژاد، این ماجرا به سمت فروکش کردن می‌رود یا نه؟

ولی‌فقیه با احمدی‌نژاد و باند او چکار خواهد کرد؟ چشم‌انداز چیست؟ مصالحه یا جراحی؟

کدام یک از طرفین تا این نقطه پیروز شده و کدام شکست خورده و باخته است؟

صرف‌نظر از نتیجه‌این جنگ و دعوا و برد و باخت برای طرفین، هزینه این جدال برای کل نظام را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟

واضح است که ریشه جنگ و دعوای بین خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و باندهای طرفین بر سر قدرت و غارت است. ولی چرا این جنگ و دعوا و این زخم بر سر وزارت اطلاعات سر باز کرد؟ آیا صرفاً تصادفی بود یا علت مشخصی داشت؟

برای جواب به این سؤال، اول لازم است که جایگاه وزارت اطلاعات را به‌عنوان حلقه‌یی از زنجیره جنایت و فساد حاکم روشن کنیم. وزارت اطلاعات، به‌عنوان یکی از ابزارهای قدرت و حکومت، یکی از ابزارهای مؤثر غارت و فساد هم محسوب می‌شود. به‌این‌جهت باندهای حکومتی سعی می‌کنند که اهرم وزارت اطلاعات و یا بخشی از آن‌را به‌دست بگیرند. نکته قابل‌توجه این است که وزارت اطلاعات فقط در انحصار یک باند نیست. باندهای مختلفی آن‌جا هستند که اینها با هم درگیری دارند و هر باند تلاش می‌کند که باند دیگر را از میدان خارج کند. به‌خصوص بعد از شکستن طلسم ولی‌فقیه در جریان قیام 88، این جنگ و جدالها برای تسلط بر وزارت اطلاعات، بیش از پیش شدت گرفت. چون وزارت اطلاعات هم در غارت و چپاول و هم در قدرت و برای پرونده‌سازی علیه رقبا و ازدورخارج‌کردن آنها اهرم مهمی است.

طبق خبرها و گزارشهای قبلی، خط خود خامنه‌ای این بود که موقعیت وزارت اطلاعات را به‌تدریج تضعیف کرده و نقش اصلی را در امور اطلاعاتی و امنیتی به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که پسر خودش مجتبی در آن نقش اصلی را دارد بدهد، درحالی‌که الآن خود خامنه‌ای در جهت تقویت وزارت اطلاعات وارد شده است. سؤالی که پیش می‌آید این است که بالاخره خط خامنه‌ای در مورد وزارت اطلاعات چیست؟

ازآن‌جاکه وزارت اطلاعات، ساخته و پرداخته دولتهای موسوی و هاشمی و خاتمی است، خامنه‌ای به وزارت اطلاعات اطمینان کامل نداشت و به‌همین‌دلیل می‌خواست کلید اصلی در امور و مسائل امنیتی کشور را به سپاه بدهد و رئیس آن‌را هم خودش انتخاب کند ولی مجلس ششم و مجلس هفتم در برابر آن مانع ایجاد کرد. بعداً خامنه‌ای بدون گذراندن مراحل قانونی، این‌کار را انجام داد. سه سال پیش هم رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه تأکید کرده بود که اگر مشکلات امنیتی در داخل کشور از مرحله‌یی بگذرد، سپاه با اجازه ولی‌فقیه و شورای عالی امنیت ملی، میدان را به‌دست خواهد گرفت.

تا زمان آخوند اژه‌ای، وزارت اطلاعات، مستقل از جناح احمدی‌نژاد بود و به احمدی‌نژاد و باند او میدان نمی‌داد. احمدی‌نژاد هم مترصد برداشتن اژه‌ای بود. وی در شهریور 88 و با این استدلال که وزارت اطلاعات نتوانسته وقوع قیام را پیش‌بینی کند، اژه‌ای را با شیوه حقارت‌باری برکنار کرد و آخوند مصلحی را روی کار آورد.

البته هدف احمدی‌نژاد از حذف اژه‌ای، حاکم کردن باند خود در وزارت اطلاعات بوده است. در این مورد اظهارات یکی از اعضای مجلس ارتجاع گویاست:
«رئیس‌جمهور می‌خواهند خصوصا در وزارتخانه‌های حساس مانند اطلاعات کشور و ارشاد و نفت و خارجه، خودشان حاکم و فرمانروا باشند لذا افرادی را برای این وزارتخانه معرفی کرده‌اند که مهمترین شاخص آنها مطیع‌بودن است. این امر به‌صلاح کشور نیست. در روزهای اخیر نیز دیدیم که رئیس‌جمهور پس‌از عزل وزیر اطلاعات، معاونان استراتژیک و راهبردی این وزارتخانه را تغییر داد درحالی‌که جز با حضور وزیری که دارای درجه اجتهاد باشد این‌کار قانونی نیست…» (دوشنبه 9شهریور88 -علی مطهری عضو مجلس ارتجاع)

همان‌طور که اشاره کردیم خط ولی‌فقیه این بود که وزارت اطلاعات را به‌تدریج به حاشیه برده و امور امنیتی را به‌دست سازمان اطلاعات سپاه بسپرد. دو عامل باعث شد که ولی‌فقیه در این خط، قدری دست نگه‌دارد. یکی قیام 88، یکی هم ترس از قبضه‌شدن وزارت اطلاعات توسط باند احمدی‌نژاد ـ مشایی.

در مورد قیام، ولی‌فقیه به‌شدت از قیام و سرنوشت حکومتش دچار وحشت شده بود، بنابراین از وزارت اطلاعات خواست که در سرکوب قیام و دستگیریهای گسترده، هر کاری را که می‌تواند انجام بدهد و این مصادف بود با منصوب‌شدن مصلحی به‌عنوان وزیر اطلاعات. ولی نیروهای اطلاعات، کماکان شاکی بودند که سپاه در کار تخصصی آنها دخالت می‌کند و این نارضایتی در وزارت اطلاعات هم‌چنان باقی بود. تااینکه در مهرماه 89 شورای امنیت رژیم، اکثر وظائف امنیت داخلی را از وزارت اطلاعات گرفته و به سپاه پاسداران واگذار کرد و وظیفه وزارت اطلاعات عمدتاً به امنیت خارجی، جاسوسی و ضدجاسوسی محدود شد. که این امر موجب بروز نارضایتی و ریزش بیشتر در وزارت اطلاعات گردید.

یکی از آثار قیام و از آثار ضربه‌یی که قیام به رژیم وارد کرد، همین وضعیتی است که الآن در مورد وزارت اطلاعات شاهدش هستیم. البته جنگ و دعوا بر سر وزارت اطلاعات از قبل هم بود، اما قیام، در واقع این تضادها و کشمکشها بین باندهای مختلف را به نقطه جوش رساند. این یکی از نمونه‌های قابل‌توجه این واقعیت است که بحرانهای درونی گریبانگیر رژیم، ناشی از مقاومت مردم و تضاد مردم با حاکمیت است.

دلایل ورود ولی‌فقیه ارتجاع به عرصه نزاع بر سر وزارت اطلاعات

در دومین دوره احمدی‌نژاد و پس‌از برکناری اژه‌ای، احمدی‌نژاد ازطریق مشایی و سایر عواملش صدها تن از رده‌های بالا و از گردانندگان وزارت اطلاعات را از کاربرکنار کرد. برخی گزارشها تعداد آنها را تا 800نفر ذکر کرده‌اند.

ولی‌فقیه از اقدامات باند احمدی‌نژاد ـ مشایی در قلع‌وقمع رقبایشان، احساس خطر کرد و از یک نقطه تصمیم گرفت فعالتر وارد معرکه شود. در زمستان 89 مصلحی وزیر اطلاعات، بنا‌ به خواست خامنه‌ای، اقدامات این باند و هم‌چنین مدارک فساد و غارت این باند را به شخص خامنه‌ای می‌داد و درهمین‌رابطه معاون ضد جاسوسی وزارت اطلاعات به‌نام شهشهانی را که از دارودسته مشایی بود، برکنار کرد. اما احمدی‌نژاد با این عزل مخالفت کرده و دوباره شهشهانی را به وزارت اطلاعات برگرداند و از آن پس شهشانی و دارودسته او در اطلاعات به نفرات مخالف مصلحی تبدیل شدند و خط و سیاست رحیم‌مشایی واحمدی‌نژاد را در اطلاعات اجرا می‌کردند. به‌عنوان مثال درنیمه دوم سال 89 مشایی دریک طرح جاسوسی، لیست 200نفر از مخالفان احمدی‌نژاد در ارگانهای مختلف را به قسمت معاونت فنی وزارت اطلاعات که از باند خودش بودند، داده بود تا روی ارتباطات آنها شنود بگذارند. این طرح بدون اطلاع مصلحی به‌مرحله اجرا گذاشته شد.

درپی آن، احمدی‌نژاد یک لیست 50نفره از مدیران و افراد قدیمی وزارت اطلاعات را به مصلحی داد تا همه آنها را بازنشسته یا اخراج بکند.

در طرف مقابل، سازمان اطلاعات سپاه هم در دفاتر کار باند احمدی‌نژاد دوربین و میکروفون مخفی کار می‌گذاشت تا از این‌طریق، پرونده‌های دزدی و فساد آنها را کشف و افشا کند. در جریان کشف و ضبط تجهیزات اطلاعاتی و جاسوسی نصب‌شده در یک ساختمان 7طبقه در تهران، که محل رفت‌وآمد بسیاری از مقامات رژیم و باند مغلوب بود، درگیری شدیدی بین مأموران وزارت اطلاعات (بعنوان کاشف ادوات) و نیروهای اطلاعات سپاه (بعنوان کارگذارندگان این تجهیزات) رخ داد.

عمده‌ترین باندهای حاکم بر وزارت اطلاعات:
شاید بشود باندهای حاکم بر وزارت اطلاعات را به 3 یا 4 دسته تقسیم کرد.

1- باند بازجویان و شکنجه‌گران باقیمانده از دوران سعید حجاریان که عمدتاً از نفرات قدیمی وزارت اطلاعات هستند و قسمتی از بدنه وزارت اطلاعات را تشکیل می‌دهند که در چپاول اقتصادی و کسب مناصب چیز زیادی نسبت به سایر رقبا گیرشان نیامده. اینها پس‌از قیام 88، کاملاً بی‌انگیزه شده و با ساختار موجود وزارت و حاکمیت مخالفت می‌کنند. نمونه‌های ریزشی آنها به کشورهای مختلف هم فرار کرده‌اند.

2- دسته مافیایی اسفندیار رحیم‌مشایی رئیس دفتر احمدی‌نژاد که پس‌از روی‌کارآمدن احمدی‌نژاد، اکثر پستهای حساس و کلیدی وزارت اطلاعات را به چنگ آوردند و ضمن دزدی و غارت، از وزارت اطلاعات علیه باندهای مخالف خودشان استفاده می‌کنند.

3- باند حامی محمدرضا رحیمی (معاون اول احمدی‌نژاد) که در مواردی با باند مشایی همدست هستند و جاهایی هم با هم اختلاف و تضاد دارند. این باند، شریک غارت و چپاول رحیمی هستند و به‌شدت مانع بازشدن و به‌جریان‌افتادن پرونده‌های دزدی و محاکمه رحیمی می‌باشند. و متقابلاً پرونده و دزدیهای باند رقیب را افشا می‌کنند

4- باند نیروهای حزب‌اللهی وابسته به خامنه‌ای که از شکنجه‌گران و قاتلان حرفه‌یی وزارت اطلاعات هستند. چند ماه پیش تعدادی از معاونان وزارت اطلاعات وابسته به این باند طی نامه‌یی به خامنه‌ای، باندبازیهای درون وزارت اطلاعات را به خامنه‌ای گزارش کرده و رهنمود خواسته بودند.

چشم‌انداز محاکمه و تعقیب قضایی غارتگران
حال ببینیم با این‌همه جنگ و جدالهای جناحی و دست‌روکردنها کسی محاکمه شد و یا چشم‌اندازی برای این موضوع هست یا نه.

بنا‌ به تجربه سالهای حاکمیت رژیم، به‌رغم این‌که طی این مدت صدها و شاید هزارها از این قبیل موارد افشا‌ شده و رسانه‌یی شده، سابقه نداشته که حتی یک مورد از غارتگران بیت‌المال، کارش به محاکمه علنی و مجازات کشیده شده باشد. در اکثر موارد حتی اسم اینها را هم اعلام نمی‌کنند. مواردی مثل شهرام جزایری هم اگر به حبس و زندان کشید، به این خاطر بود که این فرد از متن نظام نبود، به این خاطر برای پیشبرد کارش رشوه‌های صدها میلیونی به سردمداران نظام می‌داد. تازه او هم زندانش بیشتر حالت نمایشی داشت و از درون به‌اصطلاح زندان کارهایش را رتق و فتق می‌کرد. البته رقبا پرونده‌های همدیگر را در رسانه‌ها آن‌هم البته باحساب و کتاب و قطره‌چکانی افشا می‌کنند. اگر هم کسی مثل پالیزدار پیدا شود که در این زمینه بیگدار به آب بزند، حسابش را می‌رسند.

گوشه‌هایی از افشاگریهای قطره‌چکانی باندهای رقیب که در رسانه‌های حکومتی منتشر شده

در فروردین و اردیبهشت 89 رسانه‌های رژیم از یک شبکه فساد به‌نام «حلقه فاطمی» خبر دادند و به‌صورت سربسته گفتند رحیمی در رأس این حلقه بوده است، اما ازنوع فساد و میزان آن چیزی نگفتند. همان موقع آخوند صادق لاریجانی رئیس دژخیم قوه قضاییه رژیم گفته بود: ”افراد باند رحیمی‌توانسته‌اند، میلیاردها تومان چپاول کنند که فقط اختلاس یک نفر از آنان ۶ میلیارد تومان است“وی در جلسات درونی مهره‌های قضاییه گفته بود که: ”پرونده رحیمی را به‌جریان انداخته و قصد داشتیم سال گذشته او را به دادگاه بکشانیم ولی خامنه‌ای مانع شده و به من پیام داد در شرایط فعلی که نظام درگیر فتنه است این‌کار را دنبال نکنید. ولی فردی به‌نام محمدزاده از اعضای دفتر رحیمی را دستگیرکرده‌ایم“.

اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا باند خامنه‌ای با انتشار این موارد، قصد محاکمه و نهایتاً حذف و تصفیه باند احمدی‌نژاد و به‌خصوص باند مشایی را دارد؟ یا اهداف دیگری را دنبال می‌کند؟

درجواب باید گفت که تا آن‌جا که به ولی‌فقیه برمی‌گردد، خیلی طبیعی است که گرهی را که می‌شود با دست باز کرد، با دندان باز نکند، یعنی تا آن‌جا که با شیوه‌یی غیر از جراحی و حذف، که هزینه‌اش برای رژیم زیاد است، می‌شود حریف را مرعوب کرد و به کرنش و تسلیم واداشت، از همین طریق اقدام کند، اما تجربه این سالیان و منطق حل تضاد بین باندهای مافیایی و جنایتکار به ما می‌گوید که حل مسالمت‌آمیز در این رژیم خیلی معنی ندارد.

اما واقعیت این است که ولی‌فقیه در حذف احمدی‌نژاد، دست‌بستگی و محظور خیلی زیادی دارد، خیلی آسان نیست او را که خودش بر دوش خود بالا برده، به زمین بزند.

اما از طرف دیگر هم برایش آسان و حتی مقدور نیست کسی را که قدرت مطلقه‌اش را مخدوش کرده و هنوز هم کاملاً تسلیم نشده، رها کند. بنابراین تا آن‌جا که به ولی‌فقیه برمی‌گردد، سعی می‌کند فشار را بر او ازطریق عوامل خودش بالا ببرد تا او را وادار به کرنش و تسلیم کند و مشخصاً آن‌طور که مهره‌های ولی‌فقیه می‌گویند و به‌نیابت از خامنه‌ای، از احمدی‌نژاد می‌خواهند که اطرافیانش را که به‌آنها فتنه‌گر می‌گویند از خود دور کند تا راحت‌تر بتوان خدمت آنها رسید. البته آنها خیلی هم منتظر چراغ سبز احمدی‌نژاد نشده‌اند واز افراد حاشیه‌یی شروع کرده‌اند و تا همین حالا چندین نفر را دستگیر کرده‌اند. اما احمدی‌نژاد که می‌داند چیدن پر و بال او مقدمه حذف و تصفیه خود اوست، آن‌طور که تا حالا نشان داده، تسلیم این فشارها نشده و هم‌چنان ازآنها و مشخصاً از مشایی که هدف شماره یک آنهاست، حمایت می‌کند.

ولی جالب و حتی عجیب این است که دستگیری اطرافیان احمدی‌نژاد و باند مشایی، به اتهام رمالی و جن‌گیری و جادوگری انجام می‌شود.

دستگیری اطرافیان احمدی‌نژاد - مشایی
به‌دنبال تشکیل جلسه شورای عالی امنیت، دستگیری اطرافیان احمدی‌نژاد و مشایی شروع می‌شود. این دستگیریها به‌دستور خامنه‌ای و دفتر وی هدایت و مدیریت می‌شود و فعلاً از مهره‌های درجه 2 شروع شده و تاکنون بیش از 25نفر از باند احمدی‌نژاد توسط وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه دستگیرشده‌اند. آخوند محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر این‌که «آیا افرادی در رابطه با رمالی، جن‌گیری و مدعیان علوم غریبه از سوی دستگاه قضایی دستگیر شده‌اند؟» این موضوع را تأیید کرد.

احمدی‌نژاد هم در قسمتی از مصاحبه تلویزیونی خود به این موضوع اشاره کرد و در عین حال تلاش کرد با جوک و لطیفه قلمداد کردن آن از پاسخ طفره برود:
”یه بحثهایی هم این روزها گوشه کنار شنیدیم که خب بیشتر به لطیفه شبیه بود، گفتند رمال و جن‌گیر و اینها تو دولتند و دولت کارهاش رو با رمالی جلو می‌بره، با جن‌گیری. اینها واقعاً خیلی بالاخره اسباب انبساط خاطر شد. و اگر بنا باشه جن‌گیرها و رمالها این‌قدر کارآیی داشته باشند که چرا جن‌گیر و رمال شدند. (احمدی‌نژاد در جلسه هیأت دولت: تلویزیون شبکه 2رژیم - 18اردیبشهت)

ولی چرا اینها را به جرم رمالی و جن‌گیری دستگیر کرده‌اند؟ آیا این رسوایی مضاعفی برای خود رژیم نیست که ریاست‌جمهوری‌اش دست یک مشت رمال و جن‌گیر است.

درجواب باید گفت که حتماً این برایشان هزینه کمتری دارد. درست است که دعوا بر سر سهم غارت و چپاول است، اما نمی‌توانند وارد این وادی بشوند، چون حریف هم در این رابطه دستش پر است. مثلاً محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی‌نژاد که از مهره‌های غارتگری است که میلیاردها تومان را بالا کشیده و در مجلس ارتجاع صحبت از چکهای چند میلیارد تومانی و چندصد میلیون تومانی شده که به حساب رحیمی واریز شده. اما همین رحیمی، ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی هم هست، یعنی‌اشراف خیلی زیادی به پرونده‌های دزدی و فساد سایر باندها دارد، در نتیجه نمی‌توانند او را به جرم فساد و دزدی بگیرند. بنابراین می‌روند به سمت اتهامهایی مثل رمالی و جن‌گیری و غیره که البته این هم واقعیت دارد و تمام این رژیم، رژیم رمالهاست. رأس همه رمالها و جن‌گیرها و شارلاتانها هم خود ولی‌فقیه است.

چشم‌انداز جنگ گرگها
حال ببینیم چشم‌انداز این جنگ چیست؟ آیا بعد از یک مدت، این جنگ و دعوا فروکش کرده و به‌فراموشی سپرده می‌شود یا به حذف و جراحی کشیده می‌شود؟

خیلی واضح است که ماهیت این دعوا چیزی نیست که بشود آن‌را به‌فراموشی سپرد، چون پای خود ولی‌فقیه و اصل ولایت‌فقیه و قدرت مطلقه آن درمیان است و در تمام این سالها هم دیدیم که ولی‌فقیه مستمراً به سمت قدرت مطلقه و متمرکز کردن تمام قدرت در دست خودش پیش رفته. تمام کسانی هم که این روزها به میدان می‌آیند و صحبت می‌کنند، حرفشان این است که عمود خیمه نظام و ولایت‌فقیه هدف قرار گرفته و زیر سؤال رفته. صرف‌نظر از این، حتی اگر قرار به مصالحه و امتیاز دادن و امتیاز گرفتن باشد، بالاخره یکی از طرفین باید بیشتر امتیاز داده و کوتاه بیاید. اگر ولی‌فقیه کوتاه بیاید، کلاهش و عمامه‌ا‌ش پس معرکه است و بعد از این ماجرا ولی‌فقیه، آن‌هم ولی‌فقیهی که طلسمش شکسته، دیگر ولی‌فقیه نخواهد بود. اما اگر احمدی‌نژاد کوتاه بیاید، دیگر احمدی‌نژاد دیروز که شاخص خط خامنه‌ای و خط بی‌دنده و ترمز بود، نخواهد بود. آن خط، دیگر فاتحه‌ا‌ش خوانده است.

شاخص کوتاه‌آمدن هرکدام از طرفین
شاخص، در این جنگ و دعوا وضعیت فعلی باند احمدی‌نژاد است. اگر افراد این باند که الآن شاخصشان، مشایی است، سر جای خودشان و در مقام خودشان باقی بمانند، این نشانه عقب‌نشینی و شکست خامنه‌ای است که البته خیلی بعید است. و اگر این باند از هم بپاشد، یا عمدتاً از هم بپاشد، می‌شود گفت که احمدی‌نژاد عقب‌نشینی کرده و شکست خورده است.

جنگی که هردوطرف آن بازنده هستند
سؤالی که باقی می‌ماند این است که تا همین‌جا کدام یک، وجه غالب را دارد و پیروز شده و کدام باخته؟

باید گفت که این، جنگی است که هر دو طرف در آن بازنده هستند و یک مسابقه باخت ـ باخت است. به‌خصوص برای ولی‌فقیه. چون حتی اگر ولی‌فقیه موفق بشود پوزه احمدی‌نژاد را به خاک بمالد، باز به قول معروف از ران خودش کباب خورده. چون احمدی‌نژاد شاخص خط خامنه‌ای بود و شکست یا حذف احمدی‌نژاد، نشانه به‌گل‌نشستن این خط است. اما اگر از کادر رژیم بیرون بیاییم، این جنگ البته یک پیروز بزرگ و اصلی دارد که آن‌هم مردم و مقاومت ایران است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/559ffb5c-861f-4c30-9fb4-0145f3b8f624"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات