گزارش اخیر آمانو مدیرکل آژانس به شورای حکام، یک بار دیگه قشقرقی در داخل رژیم و بهخصوص بین دلواپسها به وجود آورده؛ در حالی که باند رفسنجانی روحانی خیلی خوشحالند و دست و پای خودشان را هم گم کردهاند.
سوال اینجاست که اگراین گزارش به نفع رژیم است که باید همه راضی باشند و اگر به ضرر آنهاست پس همه باید به آن معترض باشند. علت این تنافض در عملکرد باندهای درونی رژیم چیست؟
واقعیت این است که اگر به هیاهوی داخل رژیم از یک طرف و ابراز خوشحالیها که به ظاهر 180 درجه را در روی هم هستند نگاه کنیم، بهراستی تعجب برانگیزاست. اما اگر کسی با روانشناسی خاص آخوندها آشنایی داشته باشد متوجه علت این تناقض میشود.
ابتدا نگاهی کوتاه به اینکه در این گزارش چه اتفاقی افتاده ضروری است
نکته اول: این گزارش اعترافی را که رژیم نزدیک به 14ساله حاضر نشده بود پایش بیاید، به جای رژیم مطرح کرده است. به این صورت که برای اولین بار در گزارش آژانس آمده که رژیم روی تسلیحات هستهیی از سال 2003 (پس از افشاگری مقاومت ایران) کار میکرده است، و این اقدامات تا سال 2009 به عبارتی تا 2011 ادامه داشته ولی بعد از آن دیگر رژیم دنبال نکرده است.
نکته دوم: به این ترتیب اعتراف نکردن رژیم به گذشته و پاسخ ندادن به سؤالات آژانس رفع و رجوع میشود و راه برای اجرای برجام باز میشود یعنی این امکان وجود دارد که شورای حکام با قطعنامهیی بر اساس گزارش آژانس اجازه اجرای برجام را به قدرتهای غربی بدهد.
اما نکته سوم این است که گزارش آژانس به خودی خود پرونده اتمی رژیم یعنی همان پیامدی را نمیبندد بهویژه که آژانس در این گزارش همچنان از رژیم خواسته است که شفافسازی کند و در جهت پاسخ به سؤالات همکاری کند. اینکه آیا پرونده بسته میشود یا خیر در شورای حکام روز 24آذر تعیینتکلیف میشود، یعنی با این گزارش شرایطی پیش آمده که در عین باز ماندن پرونده اتمی رژیم برجام اجرا شود. همین وضعیت است که این ولوله دوگانه را در درون رژیم برانگیخته است. باند رفسنجانی و روحانی همه سرمایهگذاریشان روی اجرای برجام و بازشدن راه نفس برای اقتصاد نیمه جان و حاکمیت در حال خفگی است. بنابراین برایشان مهم نیست که آژانس به جای رژیم گفته است که تا سال 2009 یا 2011 رژیم فعالیت برای کسب بمب داشته است، حتی به یاد داریم که رفسنجانی در چند مورد تا حد اعتراف به گذشته هم پیشرفته بود اما باند دلواپسان بر عکس، خوردن مهر رسمی آژانس پای کارنامه بمبسازی رژیم را اصلاً بر نمیتاید چون تعادل کنونی برای منافع کلان دلواپسان خیلی بهتر از اجرای برجام است.
اینها همانها هستند که روحانی برای آنها اسم کاسبان تحریم را گذاشته است. پس جنگ ریشهاش در این اختلاف منافع میان دو باند است. یکی حفظ نظام و قدرت و چپاول خودش را در آویختن به اقتصاد آمریکا و هموار کردن راه دوران اکبر شاهی میبیند و دیگری قدرت و منافع و تضمین چپاول خودش را در وضعیت موجود و همچنان چنگ انداختن سپاه و قرارگاه ضد خاتم بر پروژههای میلیاردی جستجو میکند.
سوال اینجاست که اگراین گزارش به نفع رژیم است که باید همه راضی باشند و اگر به ضرر آنهاست پس همه باید به آن معترض باشند. علت این تنافض در عملکرد باندهای درونی رژیم چیست؟
واقعیت این است که اگر به هیاهوی داخل رژیم از یک طرف و ابراز خوشحالیها که به ظاهر 180 درجه را در روی هم هستند نگاه کنیم، بهراستی تعجب برانگیزاست. اما اگر کسی با روانشناسی خاص آخوندها آشنایی داشته باشد متوجه علت این تناقض میشود.
ابتدا نگاهی کوتاه به اینکه در این گزارش چه اتفاقی افتاده ضروری است
نکته اول: این گزارش اعترافی را که رژیم نزدیک به 14ساله حاضر نشده بود پایش بیاید، به جای رژیم مطرح کرده است. به این صورت که برای اولین بار در گزارش آژانس آمده که رژیم روی تسلیحات هستهیی از سال 2003 (پس از افشاگری مقاومت ایران) کار میکرده است، و این اقدامات تا سال 2009 به عبارتی تا 2011 ادامه داشته ولی بعد از آن دیگر رژیم دنبال نکرده است.
نکته دوم: به این ترتیب اعتراف نکردن رژیم به گذشته و پاسخ ندادن به سؤالات آژانس رفع و رجوع میشود و راه برای اجرای برجام باز میشود یعنی این امکان وجود دارد که شورای حکام با قطعنامهیی بر اساس گزارش آژانس اجازه اجرای برجام را به قدرتهای غربی بدهد.
اما نکته سوم این است که گزارش آژانس به خودی خود پرونده اتمی رژیم یعنی همان پیامدی را نمیبندد بهویژه که آژانس در این گزارش همچنان از رژیم خواسته است که شفافسازی کند و در جهت پاسخ به سؤالات همکاری کند. اینکه آیا پرونده بسته میشود یا خیر در شورای حکام روز 24آذر تعیینتکلیف میشود، یعنی با این گزارش شرایطی پیش آمده که در عین باز ماندن پرونده اتمی رژیم برجام اجرا شود. همین وضعیت است که این ولوله دوگانه را در درون رژیم برانگیخته است. باند رفسنجانی و روحانی همه سرمایهگذاریشان روی اجرای برجام و بازشدن راه نفس برای اقتصاد نیمه جان و حاکمیت در حال خفگی است. بنابراین برایشان مهم نیست که آژانس به جای رژیم گفته است که تا سال 2009 یا 2011 رژیم فعالیت برای کسب بمب داشته است، حتی به یاد داریم که رفسنجانی در چند مورد تا حد اعتراف به گذشته هم پیشرفته بود اما باند دلواپسان بر عکس، خوردن مهر رسمی آژانس پای کارنامه بمبسازی رژیم را اصلاً بر نمیتاید چون تعادل کنونی برای منافع کلان دلواپسان خیلی بهتر از اجرای برجام است.
اینها همانها هستند که روحانی برای آنها اسم کاسبان تحریم را گذاشته است. پس جنگ ریشهاش در این اختلاف منافع میان دو باند است. یکی حفظ نظام و قدرت و چپاول خودش را در آویختن به اقتصاد آمریکا و هموار کردن راه دوران اکبر شاهی میبیند و دیگری قدرت و منافع و تضمین چپاول خودش را در وضعیت موجود و همچنان چنگ انداختن سپاه و قرارگاه ضد خاتم بر پروژههای میلیاردی جستجو میکند.