رژیم آخوندی در میان چکش ائتلاف در منطقه و سندان تحریمها به سختی گیر افتاده است. رسانهها و روزنامههای رژیم پر است از ابراز وحشت، ابراز وحشت از مسیری که ائتلاف میرود و سرانجام، آماج آن رژیم دیکتاتوری خونریز بشار اسد است. یعنی فرو ریختن ستون بنای استراتژیکی که رژیم برای حفاظت از خود و موجودیتش ساخته بود. سرمقاله روزنامه حکومتی ابتکار (9مهر) با صراحت نوشته است: هدف اصلی داعش نیست، بلکه هدف رژیم و جبهه آن است.
اما این تنها وحشت باندهای حکومتی نیست:
در چنین شرایطی که یکی از دو پایه اصلی بقای رژیم در معرض نابودی قرار گرفته، به اذعان مقامات و رسانههای رژیم، خوردن کامل جام زهر اتمی برای نظام ولایتفقیه بسیار خطرناک است، چرا که با عقبنشینی از بمبسازی دومین پایه بقای خودش را نیز از دست میدهد و این بهمعنی خودکشی برای رژیم است.
سؤال این است که چرا رژیم به بازی مذاکرات ادامه میدهد و در عینحال رویای اتمی شدن را رها نمیکند؟ پاسخ این است: معنای روشن رها نکردن سودای اتمی، تنگتر شدن حلقه طناب تحریمهاست که همراه با سایر بحرانها بهطور واقعی رژیم را در معرض خفگی قرار داده است. بههمین دلیل است که ابراز وحشت از پیامدهای شکست مذاکرات اتمی در نیویورک در دستگاه تبلیغاتی رژیم موج میزند.
اکنون رژیم برای خلاصی از این مخمصه، خود را به در و دیوار میزند و البته راه برون رفتی نمییابد. بههمین دلیل تلاش میکند با اقداماتی که خودش میداند هیچ موضوعیت و نتیجهیی ندارد، دلهای لرزان دلواپسان را اندکی آرامش ببخشد و از شدت ریزشها جلوگیریکند. یکی از این اقدامات رویکری است تحت عنوان سیاست نگاه به شرق. یعنی چنین وانمود میکند حالا که غرب راه نداده و روحانی در نیویورک هم جز سیلی و پسگردنی، از خود آمریکا تا نخستوزیر انگلستان و وزیر خارجه فرانسه، عایدی دیگری نداشته رو به سوی شرق و مشخصاً روسیه بیاورد، شاید فرجی حاصل شود. بهخصوص که روسیه هم در معرض تحریمهای آمریکا و غرب قرار گرفته و بهقول معروف جذامیها میتوانند پشت همدیگر را بخارانند. اما جالب است که حتی آنها که سعی میکنند چنین رویکردی را بهشکل تبلیغاتی ارائه دهند، خود در حرفهایشان آن را نفی میکنند و در اظهاراتشان رنگ سیاه ناامیدی و یأس غلبه دارد. مثلاً نهاوندیان رئیس دفتر روحانی در تلویزیون رژیم قسم میخورد که دیدار روحانی با پوتین «فقط لفظ و تشریفات و ظاهر نبوده، دستاورد جدی داشته، توافقی که دوطرف کردهاند در ارتقاء مناسبات اقتصادی که حجم مبادلات را بهزودی چند برابر خواهد کرد» اما نمیتواند بگوید این مناسبات اقتصادی چیست و چند برابر شدن مبادلات، به فرض اینکه محقق هم بشود، چه دردی از رژیم دوا میکند. و نکته جالبتر اینکه همین نهاوندیان برای آن که همین نگاه به شرق، از جانب آمریکا و غرب، بیادبی تلقی نشود، اضافه میکند که «در عینحال مذاکرات را هم باجدیت و صمیمیت دنبال میکنیم».
اما پنبة ادعای مناسبات و مبادلات اقتصادی رئیس دفترروحانی را روزنامههای حکومتی میزنند. از جمله روزنامه جهان صنعت که از باند خودش هم هست مینویسد: «در تجارت ما با روسیه 10 درصد صادرات داریم و 90 درصد واردات، روشن است که بازار روسیه برای ما کشش ندارد» و اضافه میکند سایر حرفهایی هم که در مورد قراردادهای فنی و مهندسی و امثالهم مطرح میشود «همگی در حد حرف است» (9مهر93).
مهرهها و روزنامههای دیگر هم به بیانهای مختلف این نکته را مطرح میکنند. از جمله بخشایش از کمیسیون امینت ملی مجلس ارتجاع تأکید میکند که روسیه هیچگاه متحد قابل اعتمادی برای ما نبوده و هر جا که سیاستش اقتضاکرده ما را به آمریکا و غرب فروخته است و علاوه بر اینها روسیه «این پتانسیل را هم ندارد که در مناسبات خارجی ایران جایگزین غرب شود».
البته واقعیتی که عامل این همه وحشت در درون نظام ولایتفقیه است، بسا فراتر از بحث اقتصادی است و فراتر از این است که روسیه بهلحاظ اقتصادی یا سیاسی میتواند جایگزین غرب بشود یا نه؟ بحث بر سر این است که رژیم تمام ذخایر استراتژیک خود را به مصرف رسانده است. صرفنظر از اینکه سیاست نگاه به شرق حتی بهاندازه روزنی به تونل تاریک وحشت رژیم نوری نمیتاباند؛ به فرض و در عالم رؤیای اکبر شاهی هم اگر به جای روسیه و شرق، آمریکا و تمام غرب هم پشت رژیم بیایند و به گفته آن مهرهٴ رژیم (جواد منصوری) اگر از آسمان طلا هم ببارد، باز هم هیچ گرهی از کار فروبستهٴ رژیم باز نمیشود. رژیم هیچ پاسخی برای ارتش عظیم و فزایندهٴ بیکاران، ارتش به جان آمدهٴ گرسنگان و امواج سهمگین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ندارد. بهویژه که در برابرش مقاومتی سازمانیافته و مقتدر صف کشیده که سه دهه تلاش و جنایت و زد و بند برای نابود کردن آن با شکست کامل مواجه شده و حالا وجود این مقاومت بهمعنی سرنگونی نظام ولایتفقیه است. بنابراین باید به سردمداران نظام ولایتفقیه حق داد که اینگونه یک بند جیغهای بنفش وحشت بکشند و سر بر در و دیوار بنبستی که در پایان این سه دهه رویارویی با مقاومت در آن گرفتار شدهاند، بکوبند.
اما این تنها وحشت باندهای حکومتی نیست:
در چنین شرایطی که یکی از دو پایه اصلی بقای رژیم در معرض نابودی قرار گرفته، به اذعان مقامات و رسانههای رژیم، خوردن کامل جام زهر اتمی برای نظام ولایتفقیه بسیار خطرناک است، چرا که با عقبنشینی از بمبسازی دومین پایه بقای خودش را نیز از دست میدهد و این بهمعنی خودکشی برای رژیم است.
سؤال این است که چرا رژیم به بازی مذاکرات ادامه میدهد و در عینحال رویای اتمی شدن را رها نمیکند؟ پاسخ این است: معنای روشن رها نکردن سودای اتمی، تنگتر شدن حلقه طناب تحریمهاست که همراه با سایر بحرانها بهطور واقعی رژیم را در معرض خفگی قرار داده است. بههمین دلیل است که ابراز وحشت از پیامدهای شکست مذاکرات اتمی در نیویورک در دستگاه تبلیغاتی رژیم موج میزند.
اکنون رژیم برای خلاصی از این مخمصه، خود را به در و دیوار میزند و البته راه برون رفتی نمییابد. بههمین دلیل تلاش میکند با اقداماتی که خودش میداند هیچ موضوعیت و نتیجهیی ندارد، دلهای لرزان دلواپسان را اندکی آرامش ببخشد و از شدت ریزشها جلوگیریکند. یکی از این اقدامات رویکری است تحت عنوان سیاست نگاه به شرق. یعنی چنین وانمود میکند حالا که غرب راه نداده و روحانی در نیویورک هم جز سیلی و پسگردنی، از خود آمریکا تا نخستوزیر انگلستان و وزیر خارجه فرانسه، عایدی دیگری نداشته رو به سوی شرق و مشخصاً روسیه بیاورد، شاید فرجی حاصل شود. بهخصوص که روسیه هم در معرض تحریمهای آمریکا و غرب قرار گرفته و بهقول معروف جذامیها میتوانند پشت همدیگر را بخارانند. اما جالب است که حتی آنها که سعی میکنند چنین رویکردی را بهشکل تبلیغاتی ارائه دهند، خود در حرفهایشان آن را نفی میکنند و در اظهاراتشان رنگ سیاه ناامیدی و یأس غلبه دارد. مثلاً نهاوندیان رئیس دفتر روحانی در تلویزیون رژیم قسم میخورد که دیدار روحانی با پوتین «فقط لفظ و تشریفات و ظاهر نبوده، دستاورد جدی داشته، توافقی که دوطرف کردهاند در ارتقاء مناسبات اقتصادی که حجم مبادلات را بهزودی چند برابر خواهد کرد» اما نمیتواند بگوید این مناسبات اقتصادی چیست و چند برابر شدن مبادلات، به فرض اینکه محقق هم بشود، چه دردی از رژیم دوا میکند. و نکته جالبتر اینکه همین نهاوندیان برای آن که همین نگاه به شرق، از جانب آمریکا و غرب، بیادبی تلقی نشود، اضافه میکند که «در عینحال مذاکرات را هم باجدیت و صمیمیت دنبال میکنیم».
اما پنبة ادعای مناسبات و مبادلات اقتصادی رئیس دفترروحانی را روزنامههای حکومتی میزنند. از جمله روزنامه جهان صنعت که از باند خودش هم هست مینویسد: «در تجارت ما با روسیه 10 درصد صادرات داریم و 90 درصد واردات، روشن است که بازار روسیه برای ما کشش ندارد» و اضافه میکند سایر حرفهایی هم که در مورد قراردادهای فنی و مهندسی و امثالهم مطرح میشود «همگی در حد حرف است» (9مهر93).
مهرهها و روزنامههای دیگر هم به بیانهای مختلف این نکته را مطرح میکنند. از جمله بخشایش از کمیسیون امینت ملی مجلس ارتجاع تأکید میکند که روسیه هیچگاه متحد قابل اعتمادی برای ما نبوده و هر جا که سیاستش اقتضاکرده ما را به آمریکا و غرب فروخته است و علاوه بر اینها روسیه «این پتانسیل را هم ندارد که در مناسبات خارجی ایران جایگزین غرب شود».
البته واقعیتی که عامل این همه وحشت در درون نظام ولایتفقیه است، بسا فراتر از بحث اقتصادی است و فراتر از این است که روسیه بهلحاظ اقتصادی یا سیاسی میتواند جایگزین غرب بشود یا نه؟ بحث بر سر این است که رژیم تمام ذخایر استراتژیک خود را به مصرف رسانده است. صرفنظر از اینکه سیاست نگاه به شرق حتی بهاندازه روزنی به تونل تاریک وحشت رژیم نوری نمیتاباند؛ به فرض و در عالم رؤیای اکبر شاهی هم اگر به جای روسیه و شرق، آمریکا و تمام غرب هم پشت رژیم بیایند و به گفته آن مهرهٴ رژیم (جواد منصوری) اگر از آسمان طلا هم ببارد، باز هم هیچ گرهی از کار فروبستهٴ رژیم باز نمیشود. رژیم هیچ پاسخی برای ارتش عظیم و فزایندهٴ بیکاران، ارتش به جان آمدهٴ گرسنگان و امواج سهمگین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ندارد. بهویژه که در برابرش مقاومتی سازمانیافته و مقتدر صف کشیده که سه دهه تلاش و جنایت و زد و بند برای نابود کردن آن با شکست کامل مواجه شده و حالا وجود این مقاومت بهمعنی سرنگونی نظام ولایتفقیه است. بنابراین باید به سردمداران نظام ولایتفقیه حق داد که اینگونه یک بند جیغهای بنفش وحشت بکشند و سر بر در و دیوار بنبستی که در پایان این سه دهه رویارویی با مقاومت در آن گرفتار شدهاند، بکوبند.