کودک بلوچ با گریه میگوید ما اینجا آب نداریم... اینجا ما از بیآبی موندیم چکار کنیم...
برای نجات تو نازنینم همه هستی خود را هزینه میکنیم
برای تو و تمامی بچههای سیستان و بلوچستان
همه آرزوهایمان را
همه امیدها
و تمامی جسم و جانمان را هزینه میکنیم
گرچه که فرزندانمان در خوزستان و اصفهان و ارومیه و چهارمحال هم چون تو تشنه لباند
گرچه که آخوندها همه ایران را چون کویر، به بیآبی کشاندهاند
گرچه که سقفها را ویران و سفرهها را تهی کردهاند
گرچه که بسیار از فرزندان ایران زمین را کشته یا به زنجیر کشیدهاند
اما نه... . نه ایران کشتنی است و نه ایران به زنجیر کشیدنی
و نه عشق پایان یافتنی
عشق مام میهن به تو فرزندم
عشق به آزادی تو و رهایی ایران
ما، همه ما با هم برای تو کهکشانی از عشق و شور و آزادی و آبادی برپا خواهیم کرد.
آنگاه که دیکتاتوری آخوندها را به بادفنا سپردیم و خاگسترشان را هم از کف خیابانهایمان زدودیم.
به اشکت سوگند که ایرانت را آزاد و خانهات را آباد میکنیم.