چند روز پیش آخوند روحانی در مراسمی که تحت عنوان «ضیافت افطار» ترتیب داده بود، با شیادی ژست دلسوزی برای مردم و جوانان گرفت و با یک فرار به جلو از جمله مدعی شد: «اگر در این کشور جوانهای ما بیکار باشند، اگر گرفتاریهای مردم هر روز بیشتر باشد، ما شرمنده نیستیم در پیشگاه شهدا؟»
روحانی سپس در جواب این سوال، بحران و نگرانی اصلی نظام در قبال ضربالاجل اتمی را با مسأله فاجعهبار فقر اجتماعی و معضل بیکاری جوانان گره زد و گفت: «تحریمها باید شکسته شود.. که فضا برای مردم وزندگی آنها... باز شود». یعنی در حالی که از یک طرف به باند رقیبش گوشزد میکرد که چارهای جز رفتن بر سر میزگدایی در مورد اتمی باقی نمانده است، با بهکار بردن کلماتی از قبیل «شرمندگی در پیشگاه شهدا» به جای «وحشت از انفجار اجتماعی»، به خشم متراکم دهها میلیون جوان که تشکیل دهندگان اصلی لشگر گرسنگان و بیکاران هستند، اشاره کرد و هشدار داد اگر مسأله معیشت مردم و بیکاری جوانان حل نشود ممکن است عواقب غیرقابل جبرانی را برای نظام بهدنبال داشته باشد. از همین حرفهای روحانی و موضعگیریهای سایر مهرههای نظام که این روزها به وفور در رسانههای رژیم منعکس میشود، روشن است که وحشت از پیامدهای بعد از ضربالاجل اتمی یا بهقول روحانی دوران «پسا مذاکرات» در درون رژیم تا چه حد است؟ بهخصوص در مورد خطر خیزشهای اجتماعی که به یکی از نگرانیهای اصلی و کابوس وحشت نظام تبدیل شده است. همانطور که در مورد دانشگاه هم، ولیفقیه آخوندها و روحانی به فاصله کوتاهی به صحنه آمدند و با ارائهی دو مسیرمتفاوت روی سرکوب و مهار دانشگاه تأکید کردند. از طرف دیگر، با وجودیکه هنوز رأس نظام بر سر دو راهی اتمی گیر کرده، ضعف و درماندگی بر سر این بحران و شکافهای ناشی از جنگ و جدال باندی در بالای نظام، مسیر را برای گسترش کمی و کیفی اعتراضات در پهنههای مختلف فراهم کرده و آژیر قرمز، خیزخطرناک سرنگونی را به صدا در آورده است.