در راستای ارج گذاری ۸مارس روز جهانی زن
هیچ تحول بزرگ و مهمی در تاریخ بشر، ناگهانی و خلق الساعه نبوده است. هر کدام از آنها بدون تردید یک پیشینه در تاریخ انسانها و جوامع بشری دارد. بعضی وقتها میتوان بهراحتی این پیشینه را دنبال و کشف کرد و بعضی وقتها نیز بهدست آوردن سابقه یک امر بسیار مشکل میشود. آنقدر مشکل که در یک برخورد خودبخودی این تمایل بارز میشود که بگوییم مثلاً این موضوع ریشه چندانی ندارد.
یکی از مهمترین اموری که شناخت سوابق تاریخی و پیشینه اجتماعی آن بسیار سخت مینماید ”هویت تاریخی زن“ است. حاکمیت اندیشه مردسالار بهدلیل قدمت و قدرت آن، فقدان چنین پیشینهای را آنقدر عادی و طبیعی جلوه داده و در طول تاریخ آنقدر بر روی آن خاک پاشیده است که حتی صحبت از آن خیلی وقتها جدی گرفته نمیشود و گوشها تمایلی ندارند آن را بشنوند. اما هر اندازه که در عصر آگاهی بشر بیشتر جلو میآییم، حقایق مکنون و پوشیدهای که هم جهالتها و هم منافع، بهطور فعال مانع ظهور آنها بودهاند، جای خود را در اندیشهها و در فعالیت جریانهای اجتماعی بیشتر باز میکنند. 8مارس و استمرار برگزاری این مناسبت یکی از آنها است. میخواهیم مروری کوتاه بر ”وجود تاریخی“ زن داشته باشیم و در ادامه آن ببینیم که در مقطع کنونی تاریخ، این ”وجود“ پاسخ ضروری و قطعی چه تضادی را در جامعه ایران و جامعه جهانی میدهد.
اگر بتوانیم حتی به گوشههایی از این وجود تاریخی دست پیدا کنیم و جای پای آن را دنبال کنیم، آنوقت معنای نقش بدون جایگزین زنان را در مقطع کنونی بهتر فهم خواهیم کرد. خواهیم دید که آنها تک نمودهایی ویژه نیستند، بلکه جریانی قوی و ریشهدار هستند که یک رسالت مشخص تاریخی را بر دوش خود حمل میکنند. همچنین در این دستگاه نظری میتوانیم ارزش عملکرد آنها را نیز عمیقتر فهم کرده و ارج بگذاریم. طبعاً در این ارج گذاری و بزرگداشت، هرکس – اعم از زن یا مرد- هویت واقعی خودش را نیز بهتر مییابد و فهم میکند و با از خود بیگانگی بیشتر فاصله میگیرد و در وادی یگانگی فردی و اجتماعی پیش میرود.
پیشینه زنان موحد
بررسی پیشینه مبارزات زنان در تاریخ، طبعاً در یک مقاله کوتاه نمیگنجد. فقط بهعنوان یک مقدمه لازم بایستی به یکی دو نمونه از سابقه حضور زنان و عملکرد آنها در مبارزات ادیان و جنبشهای توحیدی، اشاره کنیم. اشارهیی گذرا برای اینکه بتوان در نتیجهگیری تصویر واضح تری بهدست آورد.
نام ابراهیم بت شکن بهعنوان سرسلسله توحید و یکتا پرستی در تاریخ ادیان توحیدی ثبت شده است. طبق آیات قرآن (سوره انعام آیه75تا79) او کسی بود که با قدرت منطق و استدلال که شاخص رشد اندیشه بشری در شناخت جهان و استنتاج از آن است، خدا را ادراک کرد، به او ایمان آورد و گام در وادی یقین گذاشت.
ابراهیم بعد از علنی کردن اعتقادات و دعوتش و پس از عبور از آتش، سرانجام سرزمین مادریش را در شهر ”اور“ ترک میکند (شهر اور در حوالی نقطه تلاقی رود دجله وفرات در نزدیکی شهر کنونی قرنه واقع بوده است) و به سمت فلسطین و مصر میرود. در هنگام ترک شهر فقط دو نفر او را همراهی میکردند. یکی لوط که برادر زادهاش بود و بعداً به مقام پیامبری میرسد و دیگری سارا.
سارا همسر ابراهیم بود و معروف است زیباترین زن شهر بوده و گویا از وابستگان خاندان سلطنتی ”نمرود“ نیز بوده است. او به ابراهیم ایمان آورده بود و بهرغم فشارهایی که روی ابراهیم بود او را در هر مشکلی همراهی کرد. سارا مدافع ابراهیم بود، حل تضادهای همراهی با ابراهیم و دفاع از او بهخصوص وقتی که ابراهیم آنقدر تحت فشار قرار داشت که مجبور به ترک زادگاه خود گردید، نیاز به بینش و ژرف نگری توحیدی و انتخاب ابراهیم نه بهعنوان همسر، بلکه بهمثابه یک رهبر ایدئولوژیک داشت. زیرا بیتردید، سارا میتوانست بهدلیل جمال و کمالی که داشت، در میان انبوه خواستاران، دیگرانی را برگزیند. در وقایع بعدی زندگی او میتوانیم گام به گام این حقیقت را دنبال کنیم و جایگاه رفیع او در همراهی و همشأنی با ابراهیم را بیابیم. از جمله هنگامیکه بهدلیل نازا بودن خودش، پیشنهاد ازدواج ابراهیم با کنیزش هاجر را خودش به ابراهیم میدهد...
به این ترتیب در اولین حرکت بزرگ دعوت به یکتاپرستی، در کشور بزرگ بابل که یکی از مهمترین تمدنهای 4000سال قبل بوده و نمرودها بر آن حکمفرمایی میکردند، نام و چهره زنی به میان میآید که تا پایان عمر ابراهیم پا به پای او در تمام مراحل رسالتش حضور دارد و نقش ایفا میکند.
چیزی نمیگذرد که در ادامه این همراهی قبل از اینکه مردان شناخته شده دیگری در حلقه ابراهیم حضور پیدا کنند، زن دیگری بهنام ”هاجر“ نیز وارد صحنه میشود.. هاجر مقدمتاً در کسوت کنیز و خدمتکار سارا است ولی او نیز خود مانند سارا، در یک مرحله دیگر از رسالتهای ابراهیم، دوشادوش او وارد میدان میشود و آنقدر بالا میرود که مناسک حج –که بزرگترین شعائر اجتماعی دین اسلام است و هر ساله میلیونها نفر در آن شرکت میکنند - به اعتبار کارکردهای توحیدی او و فرزندش اسماعیل و همسرش ابراهیم شکل میگیرد. هاجر کسی است که به فرمان خدا در بیابان مکه و بهمراه تنها فرزندش اسماعیل، ساکن میشود تا به مسؤلیتش عمل کند. این مسئولیت در قرآن، ”قیام به نماز“ ذکر شده است (سوره ابراهیم-آیه37). او چنان در کوبیدن میخ قیام به نماز (وصل و رهایی) سعی و تلاش میکند که هنوز تمام مسلمانان جهان در مناسک حج، همان اعمالی را انجام میدهند که او انجام داده و در مناسک ”سعی بین صفا و مروه“ یعنی هفت بار دویدن بین این دو نقطه، تلاش بیوقفه برای قیام به نماز را تا نهایت تاریخ، نمایندگی و سمبلیزه میکنند. در ادامه همین مأموریت است که هاجر و فرزندش اسماعیل، در کنار ابراهیم پیامبر اولوالعزم خدا، کعبه را بنا میکنند. همان کعبهای که خانه خدا نام میگیرید و شاخص یگانگی و سمت و سو دهنده مسلمین به سوی هدف واحد میگردد. کنکاش در مفاهیم عمیق کارکردهای هاجر و باقی ماندن آنها در گستردهترین اجتماع ایدئولوژیک مکتب توحید بسیار جذاب است و فهم هرگام آن، انسان را به اوج میبرد.
کارکردهای تاریخی-ایدئولوژیک سارا و هاجر اینجا خاتمه پیدا نمیکند. ولی همین مقدار برای پیدا کردن یک تصویر از وجود تاریخی زن، در قلههای هدایت تاریخی انبیا، آن هم در عقبماندهترین ادوار تاریخ بشر، یعنی دوران بردهداری که آگاهی و مبارزه و تلاش برای آزادی و رهایی، مفاهیم ناشناختهای بودند، ما را یاری میدهند.
متأسفانه از این قهرمانان بزرگ، مورخین خیلی کم نوشته و کم ثبت کردهاند. زیرا همانطور که گفتیم، اندیشه و نظام مردسالار حاکم، و منافع حاکمانی که زن را مملوک خود میدانستند، چنین اجازهای را هرگز نداده است. همین مقدار هم که به دست ما رسیده است نشاندهنده قوت و عظمت بالای کارکردهای آنها بوده است که خودش را به تاریخ تحمیل کرده و آنچنان نقش برجسته و عمیقی ایجاد کرده است که کسی نتوانسته آن را پاک کند.
در ادامه نقش بدون جایگزین سارا و هاجر در تحقق رسالت حضرت ابراهیم، در مراحل بعدی تاریخ ادیان یکتاگرا، زنان دیگری بودهاند که مانند آنها نقشهای بدون بدیل ایفا کردهاند. از جمله، بایستی از زنانی که موسی علیهالسلام را همراهی میکردند نام برد. دو تن از آنها، مادر و خواهر موسی بودند که نقش حفظ و نگهداری موسی را در درون کاخ سلطنتی داشتهاند همچنین در رابطه با حضرت موسی بایستی از آسیه همسر فرعون نام برد که بهمثابه همکار موسی در درون کاخ فرعون چنان خدمات تعیینکنندهیی به موسی داشته است که نهایتاً و بعد از شناخته شدن نقش او در تحقق رسالت موسی، فرعون دیگر نمیتواند این حد از تحقیر و ذلت را تحمل کند و دستور میدهد که همسرش را نیز بدار بکشند و بهشهادت برسانند. به این ترتیب در کنار موسی علاوه بر برادرش هارون، زنانی حضور داشتهاند که گام به گام او را همراهی کرده و نقشهای بیبدیل و تعیینکننده در پیشبرد قیام موسی ایفا کردهاند که مشروح اقدامات آنها در این مختصر نمیگنجد.
در راستای این زنان از نمونههای برجسته زیر فقط نام میبریم:
- مریم عذرا، مادر، هم شأن و همرزم حضرت عیسی
- خدیجه کبری، کسی که محمد (ص) را به همسری خود برگزید و خود خطبه عقد را خواند (منتهی الآمال به سند از شیخ کلینی) و او را بعد از دریافت اولین وحی تسکین داد و در سختترین شرایط شکل دادن جنبش نوپای اسلام، اولین یار و یاور محمد و اولین ایمان آورنده به او بود.
- فاطمه زهرا، دختر حضرت محمد و همسر و هم شأن علی بن ابی طالب، کانون آل عباس و سرور زنان جهان.
-زینب کبری، همرزم و همشأن امام حسین در حماسه عاشورا. کسی که حماسهسازی او در کاخ ابن زیاد و یزید و به بار نشاندن خون حسین و یارانش زبانزد تاریخ یگانه پرستی و آزادگی است.
همسران ائمه و دختران آنها که شرح مبارزات آنها و درک جایگاه عقیدتی آنها بیانگر به بار نشستن مبارزات زنان پیشگام توحید است. فقط اشاره کنیم که مادر 7تن از ائمه از کنیزان بودهاند که مقدمتاً در یک خرید و فروش کالایی به حرم امامان وارد شدهاند، اما تحت تأثیر و تربیت ائمه، به بالاترین مدارج ایدئولوژیک رسیده و امامان و مقتدایان تشیع را در دوره خودشان در تحقق رسالتهای سنگینی که برعهده داشتهاند، از نزدیک یاری کردهاند و...
زن مجاهد خلق
اینها همه مقدمه بود تا بتوانیم با داشتن یک زمینه ذهنی هر چند بسیار اندک به دوران تاریخی خودمان برسیم. حضور زنان در سازمان مجاهدین قدمتی برابر عمر سازمان دارد. اولین زن مجاهدی که در سازمان مجاهدین بهشهادت رسید، شهید قهرمان فاطمه امینی است. ساواک شاه او را زنده دستگیر کرد ولی در روزنامهها اعلام کرد که او بر اثر خوردن قرص سیانور شهید شده است. هدف ساواک این بود که با دست باز شکنجه کند و آخر هم او را سر به نیست کند و جایی هم مجبور به حساب پس دادن نباشد. همین کار را هم کرد و نهایتاً این مجاهد والامقام زیر شکنجه بهشهادت رسید، ولی لب نگشود. برگههای بازجویی او که بعد از سقوط شاه پیدا شد حاکی از آن است که او در بازجوییها، در اوج رشادت و شجاعت، شغل خود را مجاهد خلق و محل زندگی خود را دامان خلق ایران نوشته است و قهرمانانه در اسارت نیز جنگیده است و هویت زن مجاهد خلق را بهعنوان اولین شهید زن، در اوج، رقم زده است.
بر روی این پایه و سنگ بنا است که زن مجاهد خلق نقش خود را در این مقطع از تاریخ مبارزات مردم ایران برعهده گرفته است. واضح است که وقتی، در اسارت ساواک شاه یک نفر خود را مجاهد خلق معرفی میکند، میخواهد بر روی هویت ایدئولوژیگی خودش تأکید کند، زیرا مجاهد خلق یک «شغل» نیست، یک «هویت» است. هویتی آرمانی و عقیدتی که جوهره رهایی بخش ”توحید و یگانه پرستی ”را متجلی میکند.
این معنا در مجاهدین، هم آغاز، هم امتداد و هم غایت و مقصد است. زن مجاهد در این امتداد به حرکت خود ادامه داده است. در همین راستا از قلل رفیعی چون شهید اشرف رجوی عبور کرده و به خواهر مریم رجوی رسیده است. البته در این امتداد، 40هزار زن مجاهد خلق بهشهادت رسیدهاند. یک سوم از 120هزار تن شهدای مجاهدین را زنان مجاهد خلق تشکیل دادهاند.
عدد40هزار هر چند بهسادگی و در یک عبارت کوتاه گفته میشود، ولی بیانگر یک ”جهش“ است. جهش به تمام معنای دیالکتیکی آن. محصول عملی این جهش، این است که امروز زنان در سازمان مجاهدین رهبری و هدایت کلیه مسئولیتها را برعهده گرفتهاند و خود را در صف مقدم نبرد قرار دادهاند. این یک اتفاق و یا حادثه خوش یمن نیست. این پاسخ به یک ضرورت تاریخی- مبارزاتی در حیطه تحقق آرمانهای یکتا گرایانه و مشخصاً مکتب اسلام است. تقدیر و اندازه گذاریهای خدایی است. زیرا بیتردید برای هر تضادی – راهحلی هست. زیرا بیتردید تکامل راه خودش را به جلو باز میکند و زیرا بیتردید هیچ چیزی قویتر از حقیقتی که زمان تجلی و بارز شدن آن فرا رسیده باشد، نیست.
ماهیت بنیادگرایی
بنیادگرایی یک جریان قرونوسطایی است که وقتی در ایران انقلاب مردم را دزدید و در حاکمیت قرار گرفت، مهمترین ویژگیهای او در موارد زیر بارز شد:
سرکوب بدون حد و مرز، انحصار طلبی مطلق، تروریسم بهعنوان تنها شیوه پیشبرد اهداف چه در داخل کشور و چه در خارج کشور، قشریگری، و... سرانجام زنستیزی و قائل نبودن هر گونه حقوق انسانی برای زن. کما اینکه خمینی در کتاب تحریرالوسیله، زنان را «موجوداتی شرور» معرفی میکند و نه یک انسان. این همان معنای عملی حکومت ولایت مطلقه فقیه و یا همان بنیادگرایی و قشریگری است که تحت نامهای مختلف امروز سراسر جهان را فراگرفته است سنی و شیعه آن فرقی نمیکند. زیرا هیچکدام اساساً اسلام را نمایندگی نمیکنند و از اسلام بهعنوان پوش حرفها و اعمال خود استفاده میکنند. هدف آنها فقط یک چیز است. حفظ حاکمیت ناقص و یا کاملی که بهدست آوردهاند. دینامیزم آنها در حفاظت از حاکمیتشان در زنستیزی خلاصه میشود. زیرا زن در کانون اندیشه آنها مظهر گناه برای مرد است و به هر ترتیب بایستی او را از صحنه اجتماعی حذف کرد، تا مرد بتواند پاک! و در نهایت جانشین خدا در زمین! باقی بماند.
به این ترتیب سنگ بنای اندیشه بنیادگرایی در زمینه انسانشناسی و مرزبندی اعتقادی و عملی آنها در صحنه جامعه، مرزبندی جنسی بین انسانها است. یعنی جامعه متشکل از دو جنس زن و مرد است و مرد تنها هنگامی ”مرد“ است و ”وجود“ دارد که هژمونی مطلق خودش را بر ”زن“ اعمال کرده باشد. در غیراینصورت دیگر ”مرد“ نیست یعنی دیگر ”وجود“ ندارد. آخوندها در این دستگاه آنقدر فرو رفتهاند که هیستری و جنون ضد زن در آنها با چشم غیرمسلح! همیشه و در همه جا قابل رویت است.
زنان تنها پاسخ
در مقابل چنین وحوشی که خود را نمایندگان تامالاختیار خدا (همان ولایت مطلقه فقیه) بر روی زمین میدانند و بهدلیل همان خصلت ویژه زنستیزی که دینامیزم ولایت مطلقه است، بهطور متقابل، زنان «تنها پاسخ» هستند. دینامیزم ضد بنیادگرایی تاریخاً و اجتماعاً در زنان شکل گرفته است. این یک قانون است. هر قانون مبین یک ”ضرورت“ و یک ”قطعیت“ است. قانون به اعتبار من و شما عمل نمیکند، بلکه بر آمده از قاعده اساسی حاکم بر جهان یعنی قاعده تکامل است. از آنجا که باید این تضاد در جامعه انسانی حل شود تا تکامل اجتماعی راه خود را به جلو باز کرده و ادامه دهد، سنتهای آفرینش سلاح کارآ و متقابل خود را وارد صحنه کرده است. بنابراین زنانی که کمر همت برای مبارزه با این هیولای تاریخی را بستهاند، در این مقطع بهمثابه ”ناموس تکامل“ نقش ایفا میکنند. ناموس همان قانون برتر و مسلطی است که مانند عصای موسی، همه جنبل و جادوی آخوندها را یکجا میبلعد و باطل و بیاثر میکند.
سلاح در دست یک زن مجاهد خلق، مشت گره کرده یک زن و فریاد آزادیخواهی او، هزاران برابر یک مرد پایههای بنیادگرایی را میلرزاند. نفس وجود یک زن مبارز و مجاهد خلق، پیام نابودی تمامعیار بنیادگرایی را در سرلوحه خود دارد. این حقیقت را بایستی هر روز عمیقتر فهم کرد و به آن ایمان آورد تا بتوان بیشتر جنگید. ایمان به این حقیقت ”رمز ”جنگندگی، هم برای مردان مجاهد خلق و هم برای زنان مجاهد خلق است.
نتیجه:
حال برمیگردیم به مطالبی که مقدمه مقاله به آن پرداختیم. امروز زنان مجاهد خلق، وارثان همان زنان موحدی هستند که از سارا و هاجر آغاز شده و تا آسیه و مریم و خدیجه امتداد یافته و در فاطمه زهرا به بالابلندترین شاخسار تکاملی خود رسیده و با زینب کبری، سرخ و آتشین شاخص گذاری شده است. پرچم این اندیشه و عمل، یعنی پرچم یکتا پرستی و تسلیم ناپذیری و نفی مطلق بنیادگرایی، امروز بر دوش رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران مریم رجوی؛ حمل میشود. بیش از سه دهه است که کشور ما زیر چنگالهای آخوندهای ضدبشر قرار دارد. آنها امکانات دولتی یک کشور پهناور را پشت بنیادگرایی و گسترش آن در سطح جهان قرار دادهاند. به این ترتیب طی 30سال اخیر نقش مخرب و جنایتکارانه بنیادگرایی در سطح جهان کیفا تغییر کرده است
مجاهدین خلق ایران از اولین گامهای خمینی برای اعمال احکام بنیادگرایانه در ایران، در مقابل او ایستادند و مبارزه کردند و قیمت آن را بهطور خاص با خون 40هزار زن مجاهد خلق تا امروز پرداختهاند. استمرار بیوقفه مبارزه طی این سه دهه و ارتقا زنان به سطح رهبری و کلیه سطوح فرماندهی، پیام عملی و نظری اعتقادات سازمان مجاهدین در نفی کامل و همهجانبه بنیادگرایی است. بهتر از همه این پیام را خمینی و بازماندههایش گرفته و میگیرند. جنون آنها در ضدیت با رئیسجمهور برگزیده مقاومت هر روز بیشتر میشود. این مصاف تا نهایت، تا پیروزی استمرار خواهد داشت. قیمت آن هر چه میخواهد باشد و تا هر زمان که میخواهد طول بکشد. این مضمون را مریم رجوی بارها و بارها اعلام و تکرار کرده است. حرف او کاملاً جدی است. کما اینکه تا امروز نیز با جدیت تمام به مسیرش ادامه داده است. شاخص جدیت او در تحقق پیام و کلامش، پرداخت قیمت در درجه اول از خودش و بعد هم از یارانش میباشد. ما مجاهدین، چه خواهر و چه برادر، قسم خوردهایم که مهر تابانمان را به سرزمین شیر و خورشید برسانیم و در انجام این مهم سر از پا نمیشناسیم. همه اشرفنشانان در سراسر جهان نیز در همین مسیر گام برمیدارند. به همین دلیل از هماکنون میتوان پیروزی را محقق شده دانست. زیرا تمام الزامات آن فراهم است. فقط بایستی در مسیر زمان، ظاهر و بارز شود. اینها شعار نیست، تکمیل مسیری است که قسمت اعظم آن طی شده است. راهروان این مسیر از هر روز قویتر و مصممتر هستند.
دنیا نیز نیازمند پاسخ به بنیادگرایی است، زیرا بنیادگرایی را خیلی ملموس تجربه کرده است. و همه سران کشورها را در مقابل مسؤلیتشان قرار داده است. برای مماشاتگران با رژیم دیگر آبرویی نمانده است. آنها هم منافع، هم حیثیت سیاسی و اجتماعی، هم خون شهروندانشان را یکجا در حال از دست دادند. رژیم خمینی که برای حفظ حاکمیت خودش، با شهروندان ایرانی با بیرحمی مطلق عمل کرده است، مطمئناً در هیچکجای دنیا دست از جنایت برنمیدارد. تروریسم دولتی و صدور آن جزیی از ماهیت بنیادگرای این رژیم است.
سیاستمدارانی که درگیر بند و بست و مماشات برای کسب منافع اقتصادی بیشترند، تلاش دارند که هنوز هم به این حقیقت اعتراف نکنند. اما آنهایی که کشورهای خودشان را دوست دارند واز انسانیت نیز بهره بردهاند و بینشی بلندمدت دارند و تلاش نمیکنند که خودشان را کور نگه دارند، به صراحت به این حقیقت اعتراف میکنند که: تهدید کنونی در سراسر جهان بنیادگرایی است و تنها پاسخ آن نیز «مریم رجوی» است.
این معنا در سخنان امثال جولیانی، موکیزی، آلخو ویدال کوآدراس و استیونسون به وفور یافت میشود. این افراد سیاستمداران با سابقه آن هم در پستهای موثری هستند که معنای حرف خودشان را خوب میفهمند و قیمت زدن هر حرفی را نیز خیلی خوب میدانند... .
این صحنه کنونی جهان است. یک زن جلودار و راهبر میدان نبرد با بزرگترین آفت اجتماعی و ایدئولوژیک زمانه است. دلم نمیخواهد که نوشته را در اینجا تمام کنم. زیرا بایستی باز هم در این زمینه گفت و نوشت که نقش مریم رجوی در تاریخ امروز برای همه کشورها و بهطور خاص منطقه خاورمیانه بیبدیل است، جایگزین ندارد، برآمده از یک ضرورت و حتمیت تاریخی است. این حقیقت نور و روشنایی با قدرت تمام، خودش را برای همه متجلی خواهد کرد و... .
حالا، در کلام نهایی، به همه آنهایی که 8مارس، روز جهانی زن را گرامی میدارند و ارزش آن را خوب میفهمند، بهطور خاص میگوییم که: وجود مریم و راهبری او بر شما، گوارا و مبارک باد. شما قطعاً پیروز میشوید.
هیچ تحول بزرگ و مهمی در تاریخ بشر، ناگهانی و خلق الساعه نبوده است. هر کدام از آنها بدون تردید یک پیشینه در تاریخ انسانها و جوامع بشری دارد. بعضی وقتها میتوان بهراحتی این پیشینه را دنبال و کشف کرد و بعضی وقتها نیز بهدست آوردن سابقه یک امر بسیار مشکل میشود. آنقدر مشکل که در یک برخورد خودبخودی این تمایل بارز میشود که بگوییم مثلاً این موضوع ریشه چندانی ندارد.
یکی از مهمترین اموری که شناخت سوابق تاریخی و پیشینه اجتماعی آن بسیار سخت مینماید ”هویت تاریخی زن“ است. حاکمیت اندیشه مردسالار بهدلیل قدمت و قدرت آن، فقدان چنین پیشینهای را آنقدر عادی و طبیعی جلوه داده و در طول تاریخ آنقدر بر روی آن خاک پاشیده است که حتی صحبت از آن خیلی وقتها جدی گرفته نمیشود و گوشها تمایلی ندارند آن را بشنوند. اما هر اندازه که در عصر آگاهی بشر بیشتر جلو میآییم، حقایق مکنون و پوشیدهای که هم جهالتها و هم منافع، بهطور فعال مانع ظهور آنها بودهاند، جای خود را در اندیشهها و در فعالیت جریانهای اجتماعی بیشتر باز میکنند. 8مارس و استمرار برگزاری این مناسبت یکی از آنها است. میخواهیم مروری کوتاه بر ”وجود تاریخی“ زن داشته باشیم و در ادامه آن ببینیم که در مقطع کنونی تاریخ، این ”وجود“ پاسخ ضروری و قطعی چه تضادی را در جامعه ایران و جامعه جهانی میدهد.
اگر بتوانیم حتی به گوشههایی از این وجود تاریخی دست پیدا کنیم و جای پای آن را دنبال کنیم، آنوقت معنای نقش بدون جایگزین زنان را در مقطع کنونی بهتر فهم خواهیم کرد. خواهیم دید که آنها تک نمودهایی ویژه نیستند، بلکه جریانی قوی و ریشهدار هستند که یک رسالت مشخص تاریخی را بر دوش خود حمل میکنند. همچنین در این دستگاه نظری میتوانیم ارزش عملکرد آنها را نیز عمیقتر فهم کرده و ارج بگذاریم. طبعاً در این ارج گذاری و بزرگداشت، هرکس – اعم از زن یا مرد- هویت واقعی خودش را نیز بهتر مییابد و فهم میکند و با از خود بیگانگی بیشتر فاصله میگیرد و در وادی یگانگی فردی و اجتماعی پیش میرود.
پیشینه زنان موحد
بررسی پیشینه مبارزات زنان در تاریخ، طبعاً در یک مقاله کوتاه نمیگنجد. فقط بهعنوان یک مقدمه لازم بایستی به یکی دو نمونه از سابقه حضور زنان و عملکرد آنها در مبارزات ادیان و جنبشهای توحیدی، اشاره کنیم. اشارهیی گذرا برای اینکه بتوان در نتیجهگیری تصویر واضح تری بهدست آورد.
نام ابراهیم بت شکن بهعنوان سرسلسله توحید و یکتا پرستی در تاریخ ادیان توحیدی ثبت شده است. طبق آیات قرآن (سوره انعام آیه75تا79) او کسی بود که با قدرت منطق و استدلال که شاخص رشد اندیشه بشری در شناخت جهان و استنتاج از آن است، خدا را ادراک کرد، به او ایمان آورد و گام در وادی یقین گذاشت.
ابراهیم بعد از علنی کردن اعتقادات و دعوتش و پس از عبور از آتش، سرانجام سرزمین مادریش را در شهر ”اور“ ترک میکند (شهر اور در حوالی نقطه تلاقی رود دجله وفرات در نزدیکی شهر کنونی قرنه واقع بوده است) و به سمت فلسطین و مصر میرود. در هنگام ترک شهر فقط دو نفر او را همراهی میکردند. یکی لوط که برادر زادهاش بود و بعداً به مقام پیامبری میرسد و دیگری سارا.
سارا همسر ابراهیم بود و معروف است زیباترین زن شهر بوده و گویا از وابستگان خاندان سلطنتی ”نمرود“ نیز بوده است. او به ابراهیم ایمان آورده بود و بهرغم فشارهایی که روی ابراهیم بود او را در هر مشکلی همراهی کرد. سارا مدافع ابراهیم بود، حل تضادهای همراهی با ابراهیم و دفاع از او بهخصوص وقتی که ابراهیم آنقدر تحت فشار قرار داشت که مجبور به ترک زادگاه خود گردید، نیاز به بینش و ژرف نگری توحیدی و انتخاب ابراهیم نه بهعنوان همسر، بلکه بهمثابه یک رهبر ایدئولوژیک داشت. زیرا بیتردید، سارا میتوانست بهدلیل جمال و کمالی که داشت، در میان انبوه خواستاران، دیگرانی را برگزیند. در وقایع بعدی زندگی او میتوانیم گام به گام این حقیقت را دنبال کنیم و جایگاه رفیع او در همراهی و همشأنی با ابراهیم را بیابیم. از جمله هنگامیکه بهدلیل نازا بودن خودش، پیشنهاد ازدواج ابراهیم با کنیزش هاجر را خودش به ابراهیم میدهد...
به این ترتیب در اولین حرکت بزرگ دعوت به یکتاپرستی، در کشور بزرگ بابل که یکی از مهمترین تمدنهای 4000سال قبل بوده و نمرودها بر آن حکمفرمایی میکردند، نام و چهره زنی به میان میآید که تا پایان عمر ابراهیم پا به پای او در تمام مراحل رسالتش حضور دارد و نقش ایفا میکند.
چیزی نمیگذرد که در ادامه این همراهی قبل از اینکه مردان شناخته شده دیگری در حلقه ابراهیم حضور پیدا کنند، زن دیگری بهنام ”هاجر“ نیز وارد صحنه میشود.. هاجر مقدمتاً در کسوت کنیز و خدمتکار سارا است ولی او نیز خود مانند سارا، در یک مرحله دیگر از رسالتهای ابراهیم، دوشادوش او وارد میدان میشود و آنقدر بالا میرود که مناسک حج –که بزرگترین شعائر اجتماعی دین اسلام است و هر ساله میلیونها نفر در آن شرکت میکنند - به اعتبار کارکردهای توحیدی او و فرزندش اسماعیل و همسرش ابراهیم شکل میگیرد. هاجر کسی است که به فرمان خدا در بیابان مکه و بهمراه تنها فرزندش اسماعیل، ساکن میشود تا به مسؤلیتش عمل کند. این مسئولیت در قرآن، ”قیام به نماز“ ذکر شده است (سوره ابراهیم-آیه37). او چنان در کوبیدن میخ قیام به نماز (وصل و رهایی) سعی و تلاش میکند که هنوز تمام مسلمانان جهان در مناسک حج، همان اعمالی را انجام میدهند که او انجام داده و در مناسک ”سعی بین صفا و مروه“ یعنی هفت بار دویدن بین این دو نقطه، تلاش بیوقفه برای قیام به نماز را تا نهایت تاریخ، نمایندگی و سمبلیزه میکنند. در ادامه همین مأموریت است که هاجر و فرزندش اسماعیل، در کنار ابراهیم پیامبر اولوالعزم خدا، کعبه را بنا میکنند. همان کعبهای که خانه خدا نام میگیرید و شاخص یگانگی و سمت و سو دهنده مسلمین به سوی هدف واحد میگردد. کنکاش در مفاهیم عمیق کارکردهای هاجر و باقی ماندن آنها در گستردهترین اجتماع ایدئولوژیک مکتب توحید بسیار جذاب است و فهم هرگام آن، انسان را به اوج میبرد.
کارکردهای تاریخی-ایدئولوژیک سارا و هاجر اینجا خاتمه پیدا نمیکند. ولی همین مقدار برای پیدا کردن یک تصویر از وجود تاریخی زن، در قلههای هدایت تاریخی انبیا، آن هم در عقبماندهترین ادوار تاریخ بشر، یعنی دوران بردهداری که آگاهی و مبارزه و تلاش برای آزادی و رهایی، مفاهیم ناشناختهای بودند، ما را یاری میدهند.
متأسفانه از این قهرمانان بزرگ، مورخین خیلی کم نوشته و کم ثبت کردهاند. زیرا همانطور که گفتیم، اندیشه و نظام مردسالار حاکم، و منافع حاکمانی که زن را مملوک خود میدانستند، چنین اجازهای را هرگز نداده است. همین مقدار هم که به دست ما رسیده است نشاندهنده قوت و عظمت بالای کارکردهای آنها بوده است که خودش را به تاریخ تحمیل کرده و آنچنان نقش برجسته و عمیقی ایجاد کرده است که کسی نتوانسته آن را پاک کند.
در ادامه نقش بدون جایگزین سارا و هاجر در تحقق رسالت حضرت ابراهیم، در مراحل بعدی تاریخ ادیان یکتاگرا، زنان دیگری بودهاند که مانند آنها نقشهای بدون بدیل ایفا کردهاند. از جمله، بایستی از زنانی که موسی علیهالسلام را همراهی میکردند نام برد. دو تن از آنها، مادر و خواهر موسی بودند که نقش حفظ و نگهداری موسی را در درون کاخ سلطنتی داشتهاند همچنین در رابطه با حضرت موسی بایستی از آسیه همسر فرعون نام برد که بهمثابه همکار موسی در درون کاخ فرعون چنان خدمات تعیینکنندهیی به موسی داشته است که نهایتاً و بعد از شناخته شدن نقش او در تحقق رسالت موسی، فرعون دیگر نمیتواند این حد از تحقیر و ذلت را تحمل کند و دستور میدهد که همسرش را نیز بدار بکشند و بهشهادت برسانند. به این ترتیب در کنار موسی علاوه بر برادرش هارون، زنانی حضور داشتهاند که گام به گام او را همراهی کرده و نقشهای بیبدیل و تعیینکننده در پیشبرد قیام موسی ایفا کردهاند که مشروح اقدامات آنها در این مختصر نمیگنجد.
در راستای این زنان از نمونههای برجسته زیر فقط نام میبریم:
- مریم عذرا، مادر، هم شأن و همرزم حضرت عیسی
- خدیجه کبری، کسی که محمد (ص) را به همسری خود برگزید و خود خطبه عقد را خواند (منتهی الآمال به سند از شیخ کلینی) و او را بعد از دریافت اولین وحی تسکین داد و در سختترین شرایط شکل دادن جنبش نوپای اسلام، اولین یار و یاور محمد و اولین ایمان آورنده به او بود.
- فاطمه زهرا، دختر حضرت محمد و همسر و هم شأن علی بن ابی طالب، کانون آل عباس و سرور زنان جهان.
-زینب کبری، همرزم و همشأن امام حسین در حماسه عاشورا. کسی که حماسهسازی او در کاخ ابن زیاد و یزید و به بار نشاندن خون حسین و یارانش زبانزد تاریخ یگانه پرستی و آزادگی است.
همسران ائمه و دختران آنها که شرح مبارزات آنها و درک جایگاه عقیدتی آنها بیانگر به بار نشستن مبارزات زنان پیشگام توحید است. فقط اشاره کنیم که مادر 7تن از ائمه از کنیزان بودهاند که مقدمتاً در یک خرید و فروش کالایی به حرم امامان وارد شدهاند، اما تحت تأثیر و تربیت ائمه، به بالاترین مدارج ایدئولوژیک رسیده و امامان و مقتدایان تشیع را در دوره خودشان در تحقق رسالتهای سنگینی که برعهده داشتهاند، از نزدیک یاری کردهاند و...
زن مجاهد خلق
اینها همه مقدمه بود تا بتوانیم با داشتن یک زمینه ذهنی هر چند بسیار اندک به دوران تاریخی خودمان برسیم. حضور زنان در سازمان مجاهدین قدمتی برابر عمر سازمان دارد. اولین زن مجاهدی که در سازمان مجاهدین بهشهادت رسید، شهید قهرمان فاطمه امینی است. ساواک شاه او را زنده دستگیر کرد ولی در روزنامهها اعلام کرد که او بر اثر خوردن قرص سیانور شهید شده است. هدف ساواک این بود که با دست باز شکنجه کند و آخر هم او را سر به نیست کند و جایی هم مجبور به حساب پس دادن نباشد. همین کار را هم کرد و نهایتاً این مجاهد والامقام زیر شکنجه بهشهادت رسید، ولی لب نگشود. برگههای بازجویی او که بعد از سقوط شاه پیدا شد حاکی از آن است که او در بازجوییها، در اوج رشادت و شجاعت، شغل خود را مجاهد خلق و محل زندگی خود را دامان خلق ایران نوشته است و قهرمانانه در اسارت نیز جنگیده است و هویت زن مجاهد خلق را بهعنوان اولین شهید زن، در اوج، رقم زده است.
بر روی این پایه و سنگ بنا است که زن مجاهد خلق نقش خود را در این مقطع از تاریخ مبارزات مردم ایران برعهده گرفته است. واضح است که وقتی، در اسارت ساواک شاه یک نفر خود را مجاهد خلق معرفی میکند، میخواهد بر روی هویت ایدئولوژیگی خودش تأکید کند، زیرا مجاهد خلق یک «شغل» نیست، یک «هویت» است. هویتی آرمانی و عقیدتی که جوهره رهایی بخش ”توحید و یگانه پرستی ”را متجلی میکند.
این معنا در مجاهدین، هم آغاز، هم امتداد و هم غایت و مقصد است. زن مجاهد در این امتداد به حرکت خود ادامه داده است. در همین راستا از قلل رفیعی چون شهید اشرف رجوی عبور کرده و به خواهر مریم رجوی رسیده است. البته در این امتداد، 40هزار زن مجاهد خلق بهشهادت رسیدهاند. یک سوم از 120هزار تن شهدای مجاهدین را زنان مجاهد خلق تشکیل دادهاند.
عدد40هزار هر چند بهسادگی و در یک عبارت کوتاه گفته میشود، ولی بیانگر یک ”جهش“ است. جهش به تمام معنای دیالکتیکی آن. محصول عملی این جهش، این است که امروز زنان در سازمان مجاهدین رهبری و هدایت کلیه مسئولیتها را برعهده گرفتهاند و خود را در صف مقدم نبرد قرار دادهاند. این یک اتفاق و یا حادثه خوش یمن نیست. این پاسخ به یک ضرورت تاریخی- مبارزاتی در حیطه تحقق آرمانهای یکتا گرایانه و مشخصاً مکتب اسلام است. تقدیر و اندازه گذاریهای خدایی است. زیرا بیتردید برای هر تضادی – راهحلی هست. زیرا بیتردید تکامل راه خودش را به جلو باز میکند و زیرا بیتردید هیچ چیزی قویتر از حقیقتی که زمان تجلی و بارز شدن آن فرا رسیده باشد، نیست.
ماهیت بنیادگرایی
بنیادگرایی یک جریان قرونوسطایی است که وقتی در ایران انقلاب مردم را دزدید و در حاکمیت قرار گرفت، مهمترین ویژگیهای او در موارد زیر بارز شد:
سرکوب بدون حد و مرز، انحصار طلبی مطلق، تروریسم بهعنوان تنها شیوه پیشبرد اهداف چه در داخل کشور و چه در خارج کشور، قشریگری، و... سرانجام زنستیزی و قائل نبودن هر گونه حقوق انسانی برای زن. کما اینکه خمینی در کتاب تحریرالوسیله، زنان را «موجوداتی شرور» معرفی میکند و نه یک انسان. این همان معنای عملی حکومت ولایت مطلقه فقیه و یا همان بنیادگرایی و قشریگری است که تحت نامهای مختلف امروز سراسر جهان را فراگرفته است سنی و شیعه آن فرقی نمیکند. زیرا هیچکدام اساساً اسلام را نمایندگی نمیکنند و از اسلام بهعنوان پوش حرفها و اعمال خود استفاده میکنند. هدف آنها فقط یک چیز است. حفظ حاکمیت ناقص و یا کاملی که بهدست آوردهاند. دینامیزم آنها در حفاظت از حاکمیتشان در زنستیزی خلاصه میشود. زیرا زن در کانون اندیشه آنها مظهر گناه برای مرد است و به هر ترتیب بایستی او را از صحنه اجتماعی حذف کرد، تا مرد بتواند پاک! و در نهایت جانشین خدا در زمین! باقی بماند.
به این ترتیب سنگ بنای اندیشه بنیادگرایی در زمینه انسانشناسی و مرزبندی اعتقادی و عملی آنها در صحنه جامعه، مرزبندی جنسی بین انسانها است. یعنی جامعه متشکل از دو جنس زن و مرد است و مرد تنها هنگامی ”مرد“ است و ”وجود“ دارد که هژمونی مطلق خودش را بر ”زن“ اعمال کرده باشد. در غیراینصورت دیگر ”مرد“ نیست یعنی دیگر ”وجود“ ندارد. آخوندها در این دستگاه آنقدر فرو رفتهاند که هیستری و جنون ضد زن در آنها با چشم غیرمسلح! همیشه و در همه جا قابل رویت است.
زنان تنها پاسخ
در مقابل چنین وحوشی که خود را نمایندگان تامالاختیار خدا (همان ولایت مطلقه فقیه) بر روی زمین میدانند و بهدلیل همان خصلت ویژه زنستیزی که دینامیزم ولایت مطلقه است، بهطور متقابل، زنان «تنها پاسخ» هستند. دینامیزم ضد بنیادگرایی تاریخاً و اجتماعاً در زنان شکل گرفته است. این یک قانون است. هر قانون مبین یک ”ضرورت“ و یک ”قطعیت“ است. قانون به اعتبار من و شما عمل نمیکند، بلکه بر آمده از قاعده اساسی حاکم بر جهان یعنی قاعده تکامل است. از آنجا که باید این تضاد در جامعه انسانی حل شود تا تکامل اجتماعی راه خود را به جلو باز کرده و ادامه دهد، سنتهای آفرینش سلاح کارآ و متقابل خود را وارد صحنه کرده است. بنابراین زنانی که کمر همت برای مبارزه با این هیولای تاریخی را بستهاند، در این مقطع بهمثابه ”ناموس تکامل“ نقش ایفا میکنند. ناموس همان قانون برتر و مسلطی است که مانند عصای موسی، همه جنبل و جادوی آخوندها را یکجا میبلعد و باطل و بیاثر میکند.
سلاح در دست یک زن مجاهد خلق، مشت گره کرده یک زن و فریاد آزادیخواهی او، هزاران برابر یک مرد پایههای بنیادگرایی را میلرزاند. نفس وجود یک زن مبارز و مجاهد خلق، پیام نابودی تمامعیار بنیادگرایی را در سرلوحه خود دارد. این حقیقت را بایستی هر روز عمیقتر فهم کرد و به آن ایمان آورد تا بتوان بیشتر جنگید. ایمان به این حقیقت ”رمز ”جنگندگی، هم برای مردان مجاهد خلق و هم برای زنان مجاهد خلق است.
نتیجه:
حال برمیگردیم به مطالبی که مقدمه مقاله به آن پرداختیم. امروز زنان مجاهد خلق، وارثان همان زنان موحدی هستند که از سارا و هاجر آغاز شده و تا آسیه و مریم و خدیجه امتداد یافته و در فاطمه زهرا به بالابلندترین شاخسار تکاملی خود رسیده و با زینب کبری، سرخ و آتشین شاخص گذاری شده است. پرچم این اندیشه و عمل، یعنی پرچم یکتا پرستی و تسلیم ناپذیری و نفی مطلق بنیادگرایی، امروز بر دوش رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران مریم رجوی؛ حمل میشود. بیش از سه دهه است که کشور ما زیر چنگالهای آخوندهای ضدبشر قرار دارد. آنها امکانات دولتی یک کشور پهناور را پشت بنیادگرایی و گسترش آن در سطح جهان قرار دادهاند. به این ترتیب طی 30سال اخیر نقش مخرب و جنایتکارانه بنیادگرایی در سطح جهان کیفا تغییر کرده است
مجاهدین خلق ایران از اولین گامهای خمینی برای اعمال احکام بنیادگرایانه در ایران، در مقابل او ایستادند و مبارزه کردند و قیمت آن را بهطور خاص با خون 40هزار زن مجاهد خلق تا امروز پرداختهاند. استمرار بیوقفه مبارزه طی این سه دهه و ارتقا زنان به سطح رهبری و کلیه سطوح فرماندهی، پیام عملی و نظری اعتقادات سازمان مجاهدین در نفی کامل و همهجانبه بنیادگرایی است. بهتر از همه این پیام را خمینی و بازماندههایش گرفته و میگیرند. جنون آنها در ضدیت با رئیسجمهور برگزیده مقاومت هر روز بیشتر میشود. این مصاف تا نهایت، تا پیروزی استمرار خواهد داشت. قیمت آن هر چه میخواهد باشد و تا هر زمان که میخواهد طول بکشد. این مضمون را مریم رجوی بارها و بارها اعلام و تکرار کرده است. حرف او کاملاً جدی است. کما اینکه تا امروز نیز با جدیت تمام به مسیرش ادامه داده است. شاخص جدیت او در تحقق پیام و کلامش، پرداخت قیمت در درجه اول از خودش و بعد هم از یارانش میباشد. ما مجاهدین، چه خواهر و چه برادر، قسم خوردهایم که مهر تابانمان را به سرزمین شیر و خورشید برسانیم و در انجام این مهم سر از پا نمیشناسیم. همه اشرفنشانان در سراسر جهان نیز در همین مسیر گام برمیدارند. به همین دلیل از هماکنون میتوان پیروزی را محقق شده دانست. زیرا تمام الزامات آن فراهم است. فقط بایستی در مسیر زمان، ظاهر و بارز شود. اینها شعار نیست، تکمیل مسیری است که قسمت اعظم آن طی شده است. راهروان این مسیر از هر روز قویتر و مصممتر هستند.
دنیا نیز نیازمند پاسخ به بنیادگرایی است، زیرا بنیادگرایی را خیلی ملموس تجربه کرده است. و همه سران کشورها را در مقابل مسؤلیتشان قرار داده است. برای مماشاتگران با رژیم دیگر آبرویی نمانده است. آنها هم منافع، هم حیثیت سیاسی و اجتماعی، هم خون شهروندانشان را یکجا در حال از دست دادند. رژیم خمینی که برای حفظ حاکمیت خودش، با شهروندان ایرانی با بیرحمی مطلق عمل کرده است، مطمئناً در هیچکجای دنیا دست از جنایت برنمیدارد. تروریسم دولتی و صدور آن جزیی از ماهیت بنیادگرای این رژیم است.
سیاستمدارانی که درگیر بند و بست و مماشات برای کسب منافع اقتصادی بیشترند، تلاش دارند که هنوز هم به این حقیقت اعتراف نکنند. اما آنهایی که کشورهای خودشان را دوست دارند واز انسانیت نیز بهره بردهاند و بینشی بلندمدت دارند و تلاش نمیکنند که خودشان را کور نگه دارند، به صراحت به این حقیقت اعتراف میکنند که: تهدید کنونی در سراسر جهان بنیادگرایی است و تنها پاسخ آن نیز «مریم رجوی» است.
این معنا در سخنان امثال جولیانی، موکیزی، آلخو ویدال کوآدراس و استیونسون به وفور یافت میشود. این افراد سیاستمداران با سابقه آن هم در پستهای موثری هستند که معنای حرف خودشان را خوب میفهمند و قیمت زدن هر حرفی را نیز خیلی خوب میدانند... .
این صحنه کنونی جهان است. یک زن جلودار و راهبر میدان نبرد با بزرگترین آفت اجتماعی و ایدئولوژیک زمانه است. دلم نمیخواهد که نوشته را در اینجا تمام کنم. زیرا بایستی باز هم در این زمینه گفت و نوشت که نقش مریم رجوی در تاریخ امروز برای همه کشورها و بهطور خاص منطقه خاورمیانه بیبدیل است، جایگزین ندارد، برآمده از یک ضرورت و حتمیت تاریخی است. این حقیقت نور و روشنایی با قدرت تمام، خودش را برای همه متجلی خواهد کرد و... .
حالا، در کلام نهایی، به همه آنهایی که 8مارس، روز جهانی زن را گرامی میدارند و ارزش آن را خوب میفهمند، بهطور خاص میگوییم که: وجود مریم و راهبری او بر شما، گوارا و مبارک باد. شما قطعاً پیروز میشوید.