در خبرها آمده بود که بیدادگاه رژیم در سردشت 12شهروند را به بهانه مشارکت در اخلال در نظم عمومی و تمرد در مقابل مأموران انتظامی، به یکسال زندان و در خصوص مشارکت در ایراد ضرب و جرح مأموران انتظامی، آنان را به پرداخت دیه محکوم کرد.
خاطرنشان میشود موضوع حکم به تجمع اعتراضی مردم سردشت به مرگ فریناز خسروانی در هتل تارا مهاباد بر میگردد. 13اردیبهشت سال 94 یک دختر هموطن به نام فریناز خسروانی بهخاطر تهدید به تعدی توسط یک مأمور جنایتپیشه اطلاعات آخوندی از پنجره طبقه چهارم هتل تارای مهاباد خود را به پایین انداخت و جان سپرد. بهدنبال این خودکشی اعتراضی، شماری از شهروندان سردشت، جهت محکوم کردن مرگ «فریناز خسروانی»، تجمع اعتراضی ترتیب دادند.
مردم و جوانان در مهاباد خشمگینانه، به هتل حمله کردند.. و ضمن درگیری با مزدوران سرکوبگر انتظامی بخشی از هتل را به آتش کشیدند که تعدادی از این جوانان همان موقع دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند که هنوز هم از سرنوشت تعدادی از آنها اطلاعی در دست نیست.
همزمان با مهاباد، در تعداد دیگری از شهرهای کردستان هم حرکتهای اعتراضی صورت گرفت، از جمله در سردشت و 12نفری که دستگیر و محکوم شدند مربوط به این جریان است. اینها نه تنها هر کدام به یک سال زندان محکوم شدند، بلکه به پرداخت بهاصطلاح دیه بهخاطر مضروب کردن مزدوران نیروی انتظامی هم محکوم شدند.
این احکام زندان اگر چه ظاهراً خیلی سنگین نیست ولی واکنشهای گسترده اجتماعی بهدنبال داشته است.
واقعیت این است که این محکومیتها و مجازات کسانی که تنها جرمشان اعتراض علیه مرگ و قربانی شدن دختری است که نخواسته طعمه یک عنصر جنایتکار اطلاعاتی بشود، اصلاً محکومیتهای کم و سبکی نیست.
رفتار این رژیم فاشیستی با مردم در این واقعه تکاندهنده و دردناک، بیانگر ماهیت واقعی این رژیم است. بر اثر تعرض و تعدی یک عنصر اطلاعاتی، یک دختر بیگناه به قتل میرسد. نه تنها از اینکه رژیم نازکتر از گل به آن عنصر جنایتکار گفته باشد، هیچ خبری نیست، بلکه کسانی را که به این جنایت اعتراض میکنند، میگیرد و محکوم میکند. این را مقایسه کنید با افتضاح سعید طوسی، قاری مخصوص ولیفقیه و در بردن او از محاکمه و مجازات؛ مقایسه کنید با محکومیت مسخرهٴ سعید مرتضوی دژخیم که حداقل خودش به دست داشتن در قتل چند نفر از دستگیر شدگان قیام 88 در کهریزک اعتراف کرده و عذرخواهی کرده؛ مقایسه کنید با اعدام جنایتکارانهٴ ریحانهٴ جباری که در دفاع از ناموس خودش، یک دژخیم اطلاعاتی را به قتل رساند. رشتهیی که همهٴ اینها را به هم پیوند میدهد، دفاع تمامعیار رژیم از مهرههای سرکوبگر و اطلاعاتی خودش است، تا مبادا سایر عوامل سرکوبگر و جنایتکار ذرهیی از جرأت و جسارتشان کم بشود یا حتی احساس دست بستگی بکنند.
اما این رویکرد، از یک طرف نهایت پوسیدگی این رژیم را هم نشان میدهد که تا چه اندازه بهطور مطلق به نیروی سرکوبگر تکیه دارد و از طرف دیگر اینکه با این عملکردها گور خودش را میکند و شدت فوران آتشفشان خشم و نفرت مردم از نظام ولایت را بیشتر و بیشتر میکند.
خاطرنشان میشود موضوع حکم به تجمع اعتراضی مردم سردشت به مرگ فریناز خسروانی در هتل تارا مهاباد بر میگردد. 13اردیبهشت سال 94 یک دختر هموطن به نام فریناز خسروانی بهخاطر تهدید به تعدی توسط یک مأمور جنایتپیشه اطلاعات آخوندی از پنجره طبقه چهارم هتل تارای مهاباد خود را به پایین انداخت و جان سپرد. بهدنبال این خودکشی اعتراضی، شماری از شهروندان سردشت، جهت محکوم کردن مرگ «فریناز خسروانی»، تجمع اعتراضی ترتیب دادند.
مردم و جوانان در مهاباد خشمگینانه، به هتل حمله کردند.. و ضمن درگیری با مزدوران سرکوبگر انتظامی بخشی از هتل را به آتش کشیدند که تعدادی از این جوانان همان موقع دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند که هنوز هم از سرنوشت تعدادی از آنها اطلاعی در دست نیست.
همزمان با مهاباد، در تعداد دیگری از شهرهای کردستان هم حرکتهای اعتراضی صورت گرفت، از جمله در سردشت و 12نفری که دستگیر و محکوم شدند مربوط به این جریان است. اینها نه تنها هر کدام به یک سال زندان محکوم شدند، بلکه به پرداخت بهاصطلاح دیه بهخاطر مضروب کردن مزدوران نیروی انتظامی هم محکوم شدند.
این احکام زندان اگر چه ظاهراً خیلی سنگین نیست ولی واکنشهای گسترده اجتماعی بهدنبال داشته است.
واقعیت این است که این محکومیتها و مجازات کسانی که تنها جرمشان اعتراض علیه مرگ و قربانی شدن دختری است که نخواسته طعمه یک عنصر جنایتکار اطلاعاتی بشود، اصلاً محکومیتهای کم و سبکی نیست.
رفتار این رژیم فاشیستی با مردم در این واقعه تکاندهنده و دردناک، بیانگر ماهیت واقعی این رژیم است. بر اثر تعرض و تعدی یک عنصر اطلاعاتی، یک دختر بیگناه به قتل میرسد. نه تنها از اینکه رژیم نازکتر از گل به آن عنصر جنایتکار گفته باشد، هیچ خبری نیست، بلکه کسانی را که به این جنایت اعتراض میکنند، میگیرد و محکوم میکند. این را مقایسه کنید با افتضاح سعید طوسی، قاری مخصوص ولیفقیه و در بردن او از محاکمه و مجازات؛ مقایسه کنید با محکومیت مسخرهٴ سعید مرتضوی دژخیم که حداقل خودش به دست داشتن در قتل چند نفر از دستگیر شدگان قیام 88 در کهریزک اعتراف کرده و عذرخواهی کرده؛ مقایسه کنید با اعدام جنایتکارانهٴ ریحانهٴ جباری که در دفاع از ناموس خودش، یک دژخیم اطلاعاتی را به قتل رساند. رشتهیی که همهٴ اینها را به هم پیوند میدهد، دفاع تمامعیار رژیم از مهرههای سرکوبگر و اطلاعاتی خودش است، تا مبادا سایر عوامل سرکوبگر و جنایتکار ذرهیی از جرأت و جسارتشان کم بشود یا حتی احساس دست بستگی بکنند.
اما این رویکرد، از یک طرف نهایت پوسیدگی این رژیم را هم نشان میدهد که تا چه اندازه بهطور مطلق به نیروی سرکوبگر تکیه دارد و از طرف دیگر اینکه با این عملکردها گور خودش را میکند و شدت فوران آتشفشان خشم و نفرت مردم از نظام ولایت را بیشتر و بیشتر میکند.