سی و پنج سال از حاکمیت آخوندها میگذرد، سی وپنج سال درد، رنج و فقر شدید برای توده مردم و چپاول و غارت برای سران و مهرههای وابسته به نظام ولایت.
سی وپنج سال حاکمیت نظامی وحشی که اکثریت مردم ایران بهای حکومت آن را با فقر و محرومیت میپردازند.
سی وپنج سال حاکمیتی که تازیانهاش برگرده مردم فرود میآید و در این حاکمیت، اقلیت اشراف وابسته به حاکمیت، با ثروتهای انبوه و قصرهای پر زرق و برق خون اکثریت فقیر را میمکند و شیره جان آنان را میگیرند.
این است بزرگترین دست آورد حاکمیت منحوس آخوندی برای توده مردم. با وجود اینکه اکثریت مردم در فقر زندگی میکنند، اما فقر در میان مردم تهی دست لایهبندی است، و سایه فقر ناشی از حکومت آخوندی بر گرده قشری از توده مردم بیشتر از سایر اقشار سنگینی میکند، تا جایی که اساساً از حد اقلهای زندگی زیر خط فقر نیز محرومند.
اقشار حاشیهنشین شهرها، پایینترین لایه اکثریت توده محروم و فقیرند، مصداق این لایه پایینی جامعه، کودکان گرسنه در کهریزک، کارگران کوره پزخانههای اطراف رباط کریم و ساکنان محروم، نوروزآباد هستند.
جمعیت حاشیهنشین شهرها خانوارهایی هستند که نمیتوانند خانه یا زمینی در شهر تهیه کنند و ناگزیر به حاشیه پناه میآورند، شاید قطعهای زمین کوچکتر با قیمت پایین گیر بیاورند وبتوانند آلونکی بسازند و در آن زندگی کنند. اینان ساکنان، اسلام شهرها، باقر شهرها، نوروزآبادها و حلبی آبادها هستند.
نظام فقرآفرین آخوندی، عامل اصلی رشد روزبه روز و قارچ گونه حلبی آبادها و آلونک نشینها است.
آلونکها و حلبی آباد ها، خانههایی هستند که کودکشان در گرد و غبار به دنیا میآیند، بزرگ میشوند، مدرسه میروند و میمیرند.
خلاصهای از گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا از زندگی یکی از مناطق حاشیهنشین به نام نوروزآباد چنین است: ”اینجا خبری از قصابی نیست. مردمش گوشت نمیخورند. محلهای که بقالها سیاههای دارند از اسامی مقروضان. تکو توک؛ حتی نان را هم نسیه میبرند، لواش یا بربری. دو تا و سه تا و پنج تا هم ندارد. حتی اگر قیمتش یک اسکناس سبز هزار تومانی باشد. قیمتش؛ قدر نداریشان است. اینجا «نوروزآباد» است؛ محلهای اطراف اتوبان خلیجفارس و در حاشیه غربی تهران. سنجاقشدهای به منطقه 18“. (ایسنا30تیر93)
یکی از رسانههای حکومتی در مورد زندگی مردم این حاشیه نشینها وحلبی آبادهای رشد یافته در حاکمیت آخوندها چنین مینویسد: ”چیزی که وجود دارد و به چشم دیده میشود، بیعدالتی گسترده است“.
وقتی که یک روزنامه حکومتی (ابتکار31تیر93) زیر تیغ سانسور نظام و یا در محظوريت در نظر گرفتن منافع کل نظام و یا در محظوريت در نظرگرفتن منافع باندی، فقط به گوشه ناچیزی از بیعدالتی نظام ولایت بر زندگی بخشی از زندگی مردم اعتراف میکند و مینویسد: ”بیعدالتی گسترده است“ ، واضح است که واقعیت گستردگی بیعدالتی فراتر از آن است که این روزنامه حکومتی به آن اعتراف میکند.
واقعیت زندگی حاشیه نشینی همان است که مردم منطقهیی نه تنها گوشت نمیخورند بلکه، نان را نیز نسیه میگیرند و یا شاید هم از همسایه قرض میگیرند، به امید روزی که بتوانند شندرغاز پول دربیاورند و پول نان نسیه یا قرضی را بدهند.
این هم وصف بقالی تیره آبادی که در حاکمیت آخوندها به آن نوروزآبادمی گویند: ”بقالی یک یخچال دارد که داخلش چندتایی شیر و آبمیوه است و در قفسههای نیمهخالی تخممرغ و خرما و حبوبات و سویا جا گرفته. خبری از سوپرمارکت و هایپرمارکتها یا قفسههای رنگارنگ و یخچالهای ایستاده نیست. قفسهها خالی و خلوت است. بقالی، اتاق دو متری خانه است. درش باز میشود به اتاق پذیرایی. کنار اتاق یا همان بقالی، راهرویی است مفروش با فرش قرمز رنگو رو رفته. «سینک» ظرفشویی هم کنار همین راهرو قرار گرفته. در خانه باز است. میشود حتی از داخل بقالی سرک کشید به اتاق پذیرایی یا حتی اتاقخواب. یک کمد است و چند دستی رختخواب که رویش قرار گرفته و فرشی رنگو رو رفته“. و... (ایسنا30تیر93)
آری، ثروت افسانهای ولیفقیه از خون مکیده شده این مردم توسط نظام به دست میآید و مابه ازای فرود تازیانه فقر برگرده این مردم است که یک ”سرباز کوچک ولایت“ بیش از 3هزار ملیاردتومان به جیب میزند و باز هم بهخاطر فرود آمدن تازیانه فقر برگرده همین مردم است که یک رانتخواری کوچک و ناقابل 650میلیون یورویی صورت میگیرد و یک سرباز یک لاقبای دیگر ولایت صدها میلیون یورو از اموال همین مردم را به کشورهای خارجی قاچاق میکند و...
سی وپنج سال حاکمیت نظامی وحشی که اکثریت مردم ایران بهای حکومت آن را با فقر و محرومیت میپردازند.
سی وپنج سال حاکمیتی که تازیانهاش برگرده مردم فرود میآید و در این حاکمیت، اقلیت اشراف وابسته به حاکمیت، با ثروتهای انبوه و قصرهای پر زرق و برق خون اکثریت فقیر را میمکند و شیره جان آنان را میگیرند.
این است بزرگترین دست آورد حاکمیت منحوس آخوندی برای توده مردم. با وجود اینکه اکثریت مردم در فقر زندگی میکنند، اما فقر در میان مردم تهی دست لایهبندی است، و سایه فقر ناشی از حکومت آخوندی بر گرده قشری از توده مردم بیشتر از سایر اقشار سنگینی میکند، تا جایی که اساساً از حد اقلهای زندگی زیر خط فقر نیز محرومند.
اقشار حاشیهنشین شهرها، پایینترین لایه اکثریت توده محروم و فقیرند، مصداق این لایه پایینی جامعه، کودکان گرسنه در کهریزک، کارگران کوره پزخانههای اطراف رباط کریم و ساکنان محروم، نوروزآباد هستند.
جمعیت حاشیهنشین شهرها خانوارهایی هستند که نمیتوانند خانه یا زمینی در شهر تهیه کنند و ناگزیر به حاشیه پناه میآورند، شاید قطعهای زمین کوچکتر با قیمت پایین گیر بیاورند وبتوانند آلونکی بسازند و در آن زندگی کنند. اینان ساکنان، اسلام شهرها، باقر شهرها، نوروزآبادها و حلبی آبادها هستند.
نظام فقرآفرین آخوندی، عامل اصلی رشد روزبه روز و قارچ گونه حلبی آبادها و آلونک نشینها است.
آلونکها و حلبی آباد ها، خانههایی هستند که کودکشان در گرد و غبار به دنیا میآیند، بزرگ میشوند، مدرسه میروند و میمیرند.
خلاصهای از گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا از زندگی یکی از مناطق حاشیهنشین به نام نوروزآباد چنین است: ”اینجا خبری از قصابی نیست. مردمش گوشت نمیخورند. محلهای که بقالها سیاههای دارند از اسامی مقروضان. تکو توک؛ حتی نان را هم نسیه میبرند، لواش یا بربری. دو تا و سه تا و پنج تا هم ندارد. حتی اگر قیمتش یک اسکناس سبز هزار تومانی باشد. قیمتش؛ قدر نداریشان است. اینجا «نوروزآباد» است؛ محلهای اطراف اتوبان خلیجفارس و در حاشیه غربی تهران. سنجاقشدهای به منطقه 18“. (ایسنا30تیر93)
یکی از رسانههای حکومتی در مورد زندگی مردم این حاشیه نشینها وحلبی آبادهای رشد یافته در حاکمیت آخوندها چنین مینویسد: ”چیزی که وجود دارد و به چشم دیده میشود، بیعدالتی گسترده است“.
وقتی که یک روزنامه حکومتی (ابتکار31تیر93) زیر تیغ سانسور نظام و یا در محظوريت در نظر گرفتن منافع کل نظام و یا در محظوريت در نظرگرفتن منافع باندی، فقط به گوشه ناچیزی از بیعدالتی نظام ولایت بر زندگی بخشی از زندگی مردم اعتراف میکند و مینویسد: ”بیعدالتی گسترده است“ ، واضح است که واقعیت گستردگی بیعدالتی فراتر از آن است که این روزنامه حکومتی به آن اعتراف میکند.
واقعیت زندگی حاشیه نشینی همان است که مردم منطقهیی نه تنها گوشت نمیخورند بلکه، نان را نیز نسیه میگیرند و یا شاید هم از همسایه قرض میگیرند، به امید روزی که بتوانند شندرغاز پول دربیاورند و پول نان نسیه یا قرضی را بدهند.
این هم وصف بقالی تیره آبادی که در حاکمیت آخوندها به آن نوروزآبادمی گویند: ”بقالی یک یخچال دارد که داخلش چندتایی شیر و آبمیوه است و در قفسههای نیمهخالی تخممرغ و خرما و حبوبات و سویا جا گرفته. خبری از سوپرمارکت و هایپرمارکتها یا قفسههای رنگارنگ و یخچالهای ایستاده نیست. قفسهها خالی و خلوت است. بقالی، اتاق دو متری خانه است. درش باز میشود به اتاق پذیرایی. کنار اتاق یا همان بقالی، راهرویی است مفروش با فرش قرمز رنگو رو رفته. «سینک» ظرفشویی هم کنار همین راهرو قرار گرفته. در خانه باز است. میشود حتی از داخل بقالی سرک کشید به اتاق پذیرایی یا حتی اتاقخواب. یک کمد است و چند دستی رختخواب که رویش قرار گرفته و فرشی رنگو رو رفته“. و... (ایسنا30تیر93)
آری، ثروت افسانهای ولیفقیه از خون مکیده شده این مردم توسط نظام به دست میآید و مابه ازای فرود تازیانه فقر برگرده این مردم است که یک ”سرباز کوچک ولایت“ بیش از 3هزار ملیاردتومان به جیب میزند و باز هم بهخاطر فرود آمدن تازیانه فقر برگرده همین مردم است که یک رانتخواری کوچک و ناقابل 650میلیون یورویی صورت میگیرد و یک سرباز یک لاقبای دیگر ولایت صدها میلیون یورو از اموال همین مردم را به کشورهای خارجی قاچاق میکند و...