گزارش روز دوشنبهٴ بانکیمون درباره برجام به شورای امنیت، تنشها و واکنشهای ادامهداری را در رژیم برانگیخته است.
مضمون این واکنشها در یک کلام وحشت و نگرانی است. البته خیلی وقتها این نگرانی را در لفافهیی از دود و دم و حرفهای دیگر میپوشانند. اما مضمون همان ابراز ترس و وحشت است. برای نمونه، امروز صبح پاسدار علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع در شروع جلسه در مورد گزارش بانکیمون و سایر فشارهایی که با طرح تحریمهای جدید روی رژیم مطرح هست، تهدید کرد که سازمان انرژی اتمی رژیم باید طرح راهاندازی کارخانهٴ هستهیی جدید برای غنیسازی در درجات مورد نیاز را، آماده کند. که البته این تهدید هم خودش مضمون نگرانی را در بطن خود دارد.
سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا گزارش دبیرکل ملل متحد، گامی در جادهٴ تعیینتکلیف نهایی جامعه جهانی با بحرانهاییست که رژیم در منطقه و جهان به وجود آورده؟
در پاسخ میتوان گفت که واکنشهای سردمداران و رسانههای رژیم نشان میدهد که چنین واقعیتی هست. یعنی گزارش بانکیمون بستری را فراهم میکند که شاخ و شانه کشیدنهای رژیم در آن بستر به سرعت به واکنشهای بیشتری از سوی جامعه جهانی منجر میشود. واکنشهای رژیم از وزارت خارجه، تا خود ظریف و امروز هم پاسدار لاریجانی جریان پیدا کرده است. برای نمونه امروز لاریجانی با اشاره به گزارش بانکیمون گفت، اقدامات ایذایی در برابر برجام به نقطهای رسیده که برای نظام راهی جز مقابله باقی نمانده است. البته این حرف لاریجانی میتواند یک تهدید باشد. اما تا همین حد که رئیس مجلس ارتجاع چنین موضعی میگیرد، درجه جدیت گزارش بانکیمون هر چه برجستهتر میشود.
جدای از واکنشهای عوامل رژیم، از آنجا که دبیرکل هر 6ماه یکبار باید از روند پیشرفت برجام گزارش بدهد، این گزارش میتواند زمینهساز گزارش 6ماه بعد باشد. اگر رژیم به نگرانیهایی که در این گزارش آمده پاسخ ندهد، یعنی موشکی، عدم دخالت در منطقه و دهنه زدن به سرکردگان نیروی تروریستی قدس، مثل پاسدار قاسم سلیمانی، طبعاً روشن است که گزارش بعدی دبیرکل با لحن بسیار جدیتر و شدیدتری در اختیار شورای امنیت قرار میگیرد. این را هم در نظر بگیرید که 6ماه بعد، آغاز کار رسمی رئیسجمهور جدید آمریکا خواهد بود. در حالیکه هر دو کاندید هم در تبلیغات انتخاباتی خود گفتهاند در برابر رژیم مواضع سفت و سختتری خواهند گرفت.
برای همین در پاسخ به سؤال فوق، باید گفت که حرف تمامی سردمداران رژیم همین واقعیت را، یعنی جدی بودن تمامعیار گزارش بانکیمون را تأیید میکند.
اما گزینههای رژیم در برابر چنین وضعیتی چه میتواند باشد؟
به نظر میرسد 3 گزینه در برابر رژیم هست. یکی اینکه این حرف لاریجانی جدی باشد و رژیم میز برجام را بهم بزند و رو به مقابله با جامعه جهانی بیاورد. که البته پیامدهاش، قرار گرفتن در بند 7شورای امنیت است؛ بازگشت تمامی قطعنامهها و تحریمهای قبلی و قرار گرفتن شمشیر اقدام نظامی بالای سر رژیم.
مسیر دوم تندادن به خواستههایی هست که در گزارش دبیرکل آمده. یعنی تندادن به جامزهرهای بعدی، بهویژه موشکی و منطقهیی. که پیآمد این گزینه هم همان «تنزل بیپایانه» که خامنهای در خردادماه گفت و تأکید کرد انتهای آن، زدن زیراب ولایتفقیه و حاکمیت نظام است.
یک مسیر سوم هم کش دادن و این پا و آن پا کردن است. یعنی رژیم با بازیها و مانورهای سیاسی، تا هر زمان که بشود، وارد دو گزینهٴ بالا نشود. که البته وضعیت خود رژیم، فشار حلقه طناب تحریمها و بحرانها نهایتاً رژیم را وادار خواهد کرد، به یکی از این دوراه تن بدهد و واردش بشود. این وضعیت را مهرههای باندهای نظام خودشان پیشبینی کردند. با جملهای از اظهارات فواد ایزدی از مهرههای باند خامنهای که همین واقعیت را بیان میکند، این نوشته را پایان میدهیم:
«در شرایط فعلی شاهدیم ثمره این دیپلوماسی توأم با عقبنشینی آن شده است که شخصی مثل بان کیمون از ایران سؤال میپرسد که چرا سلیمانی در عراق و به خواست دولت قانونی این کشور در حال جنگ با داعش است! در حالی که قبل از این سؤال این بود که چرا ایران بهدنبال ساخت بمب اتم است و به نظر میرسد در آینده نیز سؤالات به موضوعات جزیی تری کشیده میشود» .
مضمون این واکنشها در یک کلام وحشت و نگرانی است. البته خیلی وقتها این نگرانی را در لفافهیی از دود و دم و حرفهای دیگر میپوشانند. اما مضمون همان ابراز ترس و وحشت است. برای نمونه، امروز صبح پاسدار علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع در شروع جلسه در مورد گزارش بانکیمون و سایر فشارهایی که با طرح تحریمهای جدید روی رژیم مطرح هست، تهدید کرد که سازمان انرژی اتمی رژیم باید طرح راهاندازی کارخانهٴ هستهیی جدید برای غنیسازی در درجات مورد نیاز را، آماده کند. که البته این تهدید هم خودش مضمون نگرانی را در بطن خود دارد.
سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا گزارش دبیرکل ملل متحد، گامی در جادهٴ تعیینتکلیف نهایی جامعه جهانی با بحرانهاییست که رژیم در منطقه و جهان به وجود آورده؟
در پاسخ میتوان گفت که واکنشهای سردمداران و رسانههای رژیم نشان میدهد که چنین واقعیتی هست. یعنی گزارش بانکیمون بستری را فراهم میکند که شاخ و شانه کشیدنهای رژیم در آن بستر به سرعت به واکنشهای بیشتری از سوی جامعه جهانی منجر میشود. واکنشهای رژیم از وزارت خارجه، تا خود ظریف و امروز هم پاسدار لاریجانی جریان پیدا کرده است. برای نمونه امروز لاریجانی با اشاره به گزارش بانکیمون گفت، اقدامات ایذایی در برابر برجام به نقطهای رسیده که برای نظام راهی جز مقابله باقی نمانده است. البته این حرف لاریجانی میتواند یک تهدید باشد. اما تا همین حد که رئیس مجلس ارتجاع چنین موضعی میگیرد، درجه جدیت گزارش بانکیمون هر چه برجستهتر میشود.
جدای از واکنشهای عوامل رژیم، از آنجا که دبیرکل هر 6ماه یکبار باید از روند پیشرفت برجام گزارش بدهد، این گزارش میتواند زمینهساز گزارش 6ماه بعد باشد. اگر رژیم به نگرانیهایی که در این گزارش آمده پاسخ ندهد، یعنی موشکی، عدم دخالت در منطقه و دهنه زدن به سرکردگان نیروی تروریستی قدس، مثل پاسدار قاسم سلیمانی، طبعاً روشن است که گزارش بعدی دبیرکل با لحن بسیار جدیتر و شدیدتری در اختیار شورای امنیت قرار میگیرد. این را هم در نظر بگیرید که 6ماه بعد، آغاز کار رسمی رئیسجمهور جدید آمریکا خواهد بود. در حالیکه هر دو کاندید هم در تبلیغات انتخاباتی خود گفتهاند در برابر رژیم مواضع سفت و سختتری خواهند گرفت.
برای همین در پاسخ به سؤال فوق، باید گفت که حرف تمامی سردمداران رژیم همین واقعیت را، یعنی جدی بودن تمامعیار گزارش بانکیمون را تأیید میکند.
اما گزینههای رژیم در برابر چنین وضعیتی چه میتواند باشد؟
به نظر میرسد 3 گزینه در برابر رژیم هست. یکی اینکه این حرف لاریجانی جدی باشد و رژیم میز برجام را بهم بزند و رو به مقابله با جامعه جهانی بیاورد. که البته پیامدهاش، قرار گرفتن در بند 7شورای امنیت است؛ بازگشت تمامی قطعنامهها و تحریمهای قبلی و قرار گرفتن شمشیر اقدام نظامی بالای سر رژیم.
مسیر دوم تندادن به خواستههایی هست که در گزارش دبیرکل آمده. یعنی تندادن به جامزهرهای بعدی، بهویژه موشکی و منطقهیی. که پیآمد این گزینه هم همان «تنزل بیپایانه» که خامنهای در خردادماه گفت و تأکید کرد انتهای آن، زدن زیراب ولایتفقیه و حاکمیت نظام است.
یک مسیر سوم هم کش دادن و این پا و آن پا کردن است. یعنی رژیم با بازیها و مانورهای سیاسی، تا هر زمان که بشود، وارد دو گزینهٴ بالا نشود. که البته وضعیت خود رژیم، فشار حلقه طناب تحریمها و بحرانها نهایتاً رژیم را وادار خواهد کرد، به یکی از این دوراه تن بدهد و واردش بشود. این وضعیت را مهرههای باندهای نظام خودشان پیشبینی کردند. با جملهای از اظهارات فواد ایزدی از مهرههای باند خامنهای که همین واقعیت را بیان میکند، این نوشته را پایان میدهیم:
«در شرایط فعلی شاهدیم ثمره این دیپلوماسی توأم با عقبنشینی آن شده است که شخصی مثل بان کیمون از ایران سؤال میپرسد که چرا سلیمانی در عراق و به خواست دولت قانونی این کشور در حال جنگ با داعش است! در حالی که قبل از این سؤال این بود که چرا ایران بهدنبال ساخت بمب اتم است و به نظر میرسد در آینده نیز سؤالات به موضوعات جزیی تری کشیده میشود» .