728 x 90

شقه دروني رژيم,

نامه یکی از شرکت‌کنندگان در به اصطلاح همایش «ایرانیان خارج از کشور»

-

کاریکاتوری از همایش «ایرانیان خارج از کشور»
کاریکاتوری از همایش «ایرانیان خارج از کشور»
وبلاگی به نام «آینده ما» نامه یکی از شرکت‌کنندگان در همایش «ایرانیان خارج از کشور» را درج کرده است. این شخص که بدون ذکر نام، خودش را یک دکتر باسابقه در آلمان معرفی کرده، ضمن تلاش برای توجیه حضور خود در این به اصطلاح همایش، نکات قابل توجهی را از این نمایش پرهزینه برملا کرده است که از خلال آن بسیاری واقعیتها را در رابطه با رژیم غرق در بحران می‌توان دریافت. این نامه با اندکی ویراستاری در وبلاگ آینده ما با عنوان «۱۵نکته خواندنی از همایش ایرانیان خارج کشور» درج شده که ذیلاً ملاحظه می‌کنید:

۱۵نکته خواندنی از همایش ایرانیان خارج از کشور
آقای نافعی گرامی! با سلام و ارادت. چون شما را از قدیمها می‌شناسم و مطالب شما را هم در وبسایتی که دارید می‌خوانم، تصمیم گرفتم این نامه را برای شما بنویسم تا اگر صلاح دیدید، منتشر کنید. من یکی از ایرانیانی هستم که برای شرکت در همایش ایرانیان خارج از کشور به ایران رفتم و اکنون بازگشته و به شغلی که دارم ادامه می‌دهم. همین‌جا بگویم که من یکی از پزشکان با سابقه در آلمان هستم.
به‌نظر من، درباره همایش، اگر دوستانی که مطالبی در خارج از کشور می‌نویسند، اطلاعات دقیق‌تری داشتند، یک‌تنه به قاضی نمی‌رفتند.
این همایش تاکنون سه بار در ایران برگزار شده است، بنابراین نباید آن را به حساب دولت احمدی‌نژاد گذاشت. اما نکاتی در حاشیه این کنفرانس وجود داشت که به نظر بنده، اصلی‌ترین بخش این همایش بود. من برخی از این نکات را برایتان می‌نویسم:
۱- قرار بود همایش دو روز باشد. البته یک روز هم به‌عنوان روز ورود و جابجایی. تاریخ آن ۱۱ تا ۱۲مرداد اعلام شده بود، اما به‌محض این که ما رسیدیم به ایران، آن را کش دادند و گفتند تا ۱۴ و حتی ۱۷می‌خواهند طول بدهند.
۲- ورود ما به فرودگاه امام خمینی، خودش یک داستان است. حدود ۵ساعت ما را در این فرودگاه نگهداشتند. پاسپورتهای ما را اسکن کردند، به این بهانه که می‌خواهند براساس مشخصات آن کارت همایش صادر کنند. اما چنین کارتی هرگز صادر نشد و به‌جای آن کارتهایی بدون عکس و تنها با مشخصات اولیه صادر کردند، که بعداً دلیل آن را متوجه شدیم.
۳- هم پیش از رفتن به ایران و هم در برنامه‌یی که پیش از رفتن به سالن همایش به ما ابلاغ کرده و اطلاع دادند، صحبت از شرکت احمدی‌نژاد و سخنرانی وی درمیان نبود. همایش قرار بود پس از شروع، شرکت‌کنندگان را که همگی تحصیل کردگان و متخصصین بودند، به چند ”کارگروه“ تقسیم کرده و ارتباط آنها را با دانشگاهها برقرار کنند. قرار بود هیچ نوع تبلیغات سیاسی درباره این همایش نشود. هیچ‌کدام از این قول و قرارها عملی نشد. یعنی به یکباره سروکله احمدی‌نژاد در مراسم افتتاح همایش پیدا شد.
۴- تا آن‌جا که من اطلاع دارم، بیش از ۷۰۰نفر به ایران دعوت شده بودند، اما شما اگر به فیلمهای این همایش که حتی از تلویزیون ایران پخش شد، خود دقت کنید، بسیاری از صندلی‌ها خالی بود، زیرا بیش از ۲۵۰ نفر از دعوت شدگان به‌محض پیدا شدن سرو کله احمدی‌نژاد از سالن خارج شدند. همه آنها معترض به این حضور بودند، چون قرار نبود همایش تبدیل به نمایشی برای تبلیغ احمدی‌نژاد بشود. نزدیک ۴۰۰نفر در سالن ماندند که از میان آنها هم، در اواخر سخنرانی احمدی‌نژاد عده‌یی در اعتراض به حرفهایی که او زد، سالن را ترک کردند. روز دوم کنفرانس به زحمت تعداد حاضران به ۴۰۰نفر می‌رسید. خیلی از آنها حتی محل استقرار خود در سه هتل بزرگ تهران که برایشان در نظر گرفته شده بود را ترک کرده و رفتند به خانه‌های اقوام خود.
۵- از همان ابتدای استقرار ما در هتل محل اقامت، متوجه دعوا و رقابت وزارت‌خارجه با دارو دسته دفتر ریاست‌جمهوری شدیم. این دعوا و اختلاف چنان بود که کارمندان وزارت‌خارجه کار را رها کرده و رفتند و بعد از مدتی یک عده‌یی دیگر آمدند که گفتند کارمندان ریاست جمهوری‌اند. کارمندان وزارت‌خارجه در همان روز ورود ما، درباره این اختلاف با مهمانان صحبت کردند و بعد که دعوا بالا گرفت، خیلی بیشتر حرف زدند و گفتند که در وزارت‌خارجه چه دعوایی بین مدیران این وزارتخانه با دفتر ریاست‌جمهوری است.
۶- عمده‌ترین صحبت بین کارمندان وزارتخارجه و کارمندان ریاست‌جمهوری که در ارتباط با ما قرار گرفته بودند، چه زن و چه مرد، پرس و جو درباره تحصیل در خارج بود. این سؤالات و خواهش و درخواستها روز دوم باعث کلافه شدن ما شده بود. پرفسور… . که یکی از جراحان ایرانی به‌نام در آلمان است، بالاخره حوصله‌اش سر رفته و با صدای بلند اعتراض کرد که ”مگر ما بنگاه بورس تحصیلی داریم؟“
۷- به هیچکدام از ”کارگروه“ هایی که تشکیل شد، اجازه ارتباط با دانشگاه را ندادند. یک سد امنیتی بین ما و دانشگاه ایجاد کرده بودند.
۸- از همان روز اول و پیش از مراسم افتتاحیه، عده‌یی که مانند ما کارت همایش به گردن داشتند، وارد سالن شده و بین صندلی‌ها پخش شدند. آنها از خارج نیآمده بودند و هیچ‌کدامشان را در سه هتل محل استقرار مهمانان ندیده بودیم و اصلاً ریخت و قیافه پرفسور و متخصص و تحصیل کرده خارج از ایران نداشتند. با ورود آنها به سالن همایش، تازه ما متوجه شدیم که چرا کارتهای عکس دار برای ما، مطابق پاسپورتهایمان صادر نشده بود. این نکته را معدود کارمندان وزارتخارجه که تا روز دوم در همایش مانده بودند و در هتل به ما سر می‌بردند، گفتند. همانها گفتند که برنامه وزارت‌خارجه، صدور کارت عکسدار مطابق مشخصات پاسپورتها بود، اما دفتر ریاست‌جمهوری و شخص رحیم مشایی این قرار را به‌هم زد و یکی از دلائل اختلاف و کنار کشیدن وزارت‌خارجه از همایش، همین نکته بود.
۹- آن کسی که نمایش تهوع‌آور زانوزدن در برابر احمدی‌نژاد را اجرا کرد، یکی از همین افرادی بود که میان مهمانان همایش جا زده بودند. تمام آن مراسم را قبلاً شاید بارها تمرین کرده بود. خیلی خوب می‌دانست از کدام سمت برود بالا، کجا بایستد و چگونه زانو بزند. خیلی تمرین کرده بود.
۱۰- یکی از سخنرانیهای بسیار کوتاه و اعتراضی این همایش را پرفسور نجابت کرد. او در واکنش به آن صحنه‌ها و وضعی که درست کرده بودند و این همه خودی و غیرخودی که در کشور بوجود آورده‌اند، آرام و متین گفت: من در این مملکت بیش از هزار عمل جراحی بدون مزد انجام داده‌ام. از جبهه تا پشت جبهه. یک روز امام خطاب به ما گفت: شما به مردم خدمت کردید و هر کس که به مردم خدمت کند، در هر کجای دنیا که باشد، اسلام را معرفی کرده است.
واقعاً که پاسخ آن صحنه‌سازیها و صحنه‌هایی که ما به چشم دیدیم، همین سخنرانی کوتاه پرفسور نجابت و جمله‌یی بود که از امام نقل کرد.
۱۱- آن تشویق‌هایی که در سالن، هنگام سخنرانی احمدی‌نژاد دیدید، همه مربوط به همان کسانی بود که با کارت بدون عکس، قاطی ما به سالن آورده بودند و اتفاقا دوربینهای تلویزیون هم همیشه روی آنها متمرکز بود.
۱۲- بحث اصلی بین همه ما در فاصله سخنرانیها، اوضاع آشفته و بلبشوی حاکم بر کشور بود و خیلی‌ها از این فرصت چند روزه استفاده کردند و رفتند محل اصلی تظاهرات بعد از انتخابات ۲۲ خرداد را دیدند. پل حافظ بیشترین بیننده را داشت.
۱۳- سخنرانی بی‌سر و ته رحیم مشایی که آن بالا برایش یک میز مخصوص گذاشته بودند و پشت آن می‌نشست، با نمایش بوسیدن پرچم ایران همراه شد. اما همین نمایش هم بسیار مصنوعی و مضحک بود. یکنفر یک پرچم ایران را که مخصوص روی میز اداری است، پشت رحیم مشایی نگه‌داشته بود و تا سخنرانیش تمام شد، پرچم را آورد جلو تا رحیم مشایی ببوسد و آن را نوازش کند!
روز دوم که شتابزده ختم همایش را اعلام کردند، یک گروه دژبان آوردند روی ”سن“ تا سرود ”ای ایران“ را بخواند. خیلی خوب و مرتب بودند و خوب هم تمرین کرده بودند. تا شروع کردند به خواندن سرود، همه ما که در سالن بودیم شروع کردیم همراه آنها سرود ایران را خواندن. رحیم مشایی فوراً رفت به سمت در خروجی سالن. چند نفری که سن و سالی داشتند و ارشد ایرانیان بودند، به او اعتراض کردند که: شما که پرچم ایران را بوسیدی، پس چرا وقتی سرود آن را می‌خوانند، از سالن می‌روید بیرون؟
موقع خروج از سالن، هر کس از جلوی دسته سرود رد شد، از آنها به‌خاطر خواندن سرود ”ای ایران“ تشکر کرد.
۱۴- تا یادم نرفته این نکته آخر را هم بگویم. روز دوم، یکی از پرفسورهای معروف ایرانی مقیم آلمان به رحیم مشایی گفت: ما از این‌جا (داخل کشور) بی‌خبر نیستیم. شما می‌گویی ۵میلیون ایرانی در خارج از کشورند. این ۵میلیون اگر با خانواده خود، همسر و پدر یا پدربزرگ خود درتماس باشند، حداقل شامل ۱۵میلیون ایرانی می‌شود. فکر نمی‌کنید که آن ۱۰میلیون، به این ۵میلیون می‌گویند که در کشور چه می‌بینند؟
۱۵- اگر درباره حضور هوشنگ امیراحمدی، که فکر می‌کنم رئیس شورای ایرانیان آمریکا باشد، در همایش ننویسم، چشم بر یکی از سوژه‌های اصلی این همایش بسته‌ام.
من با ایشان در یک هتل بودم. همان شب اول به‌رسم ادب رفتم پیش و سلام و علیکی کردیم. انسانی است مبادی آداب و به همان اندازه هم دیپلومات و هوشیار. پرسیدم که برای شما هم سخنرانی در نظر گرفته‌اند؟ گفت: خیر. من اصلاً به سالن همایش نمی‌آیم. گفته‌اند صلاح نیست و جنجال می‌شود.
به شوخی پرسیدم: از اوباما خبری آورده‌اید؟
فوراً و قاطع پاسخ داد: خیر.
پرسیدم: از این طرف قرار است پیامی ببرید؟
پاسخش با لبخند یک ”ببینیم“ کشدار بود.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/18caef28-808c-4752-b896-6fb89a23ab05"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات