در جریان انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، خمینی رهبری آن را به سرقت برد. قبل از اینکه زمام امور را در دست بگیرد، خمینی قول میداد به آزادی و حاکمیت مردم احترام بگذارد.
او در جریان قیام، فرصتطلبانه خود را با تودههای مردمی که آزادی میخواستند و در حال سرنگون کردن استبداد سلطنتی بودند، همراه نشان میداد.
خمینی قول میداد که اگر زمام امور را بهدست بگیرد بهدنبال قدرت و حاکمیت نخواهد بود، به قم خواهد رفت و به طلبگی خواهد پرداخت.
در حکمی هم که به بازرگان، بهعنوان نخستوزیر دولت موقت داد، قید شده بود که کار اصلی این دولت برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.
خمینی در بدو ورودش به ایران میگفت همه مشروعیتش را از مردم میگیرد و در سخنرانیاش در بهشت زهرا گفت: ”من به پشتوانهٴ این ملت، دولت تعیین میکنم. من بواسطه اینکه ملت مرا قبول دارد“
در مورد شکل حکومت و نظام حکومتی ضمن تأکید براسلامی بودن آن میگفت، نظام حکومتی را رفراندوم مردم تعیین میکنند، اما قبل از اینکه رفراندوم برگزار شود در رفراندوم تعیین نظام حکومتی، مردم را تنها بین انتخاب جمهوری اسلامی، یا سلطنت مخیر ساخت، تا هرکس که به جمهوری اسلامی رأی ندهد به سلطنت طلب بودن متهم گردد.
یکی از سر آخوندهای رژیم نقل کرد که در همان اوایل ورود خمینی به تهران و هنگامی که هنوز در مدرسه علوی ساکن بوده، نامهیی از بازرگان آوردند که در مورد نام رژیم جدید، پیشنهاد کرده بود: ”پیشنهادش این بود که حکومت دموکراسی جمهوری اسلامی ایران باشد. من کاملاً یادم هست، امام این نامه را تا کردند، اون کلمه دموکراسی را با ناخن همان کلمه را با ناخن کندند، پاره کردند، انداختند دور. بعد نامه را باز کردند دادند دست آن کسی که آورده بود، فرمود حکومت جمهوری اسلامی، نه یک کلمه زیاد، نه یک کلمه کم“.
خمینی ولایتفقیه را «جعل قیم برای صغار» تعریف کرده و تصریح کرده بود که «قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد». این، همان سنگ بنای حاکمیت آخوندی است.
سارق انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران از همان روزی که سرکارآمد با نقض عهد شیوه دیکتاتوری مشی پلیدش را پیش برد.
یکی از موارد نقض عهد خمینی در مورد رفراندم برای نظام سیاسی کشور بود. در حالی که جریانهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی پیشنهادات و نظراتی در مورد نظام سیاسی و نحوه رفراندوم برای نظام سیاسی آینده را داشتند، خمینی تمامی پیشنهادات را ردکرد و مردم را مخیر بین دو گزینه سلطنت و جمهوری دلخواه خود و آخوندها کرد.
طبعاً مردم که برای سرنگون کردن نظام سلطنتی قیام کرده وتاج وتخت شاهنشاهی سرنگون کرده بودند، رایشان نسبت به سلطنت منفی بود و تنها گزینهیی که خمینی برای مردم باقی گذاشت رأی به جمهوری مورد نظر او بود.
دجال خونآشام از زمانی که روی کارآمد بهدنبال جمهوری یعنی حاکمیت جمهور مردم نبود، بلکه بهدنبال حاکمیت آخوند، آنهم آخوندهایی از نوع خودش بود.
بنابراین بعد از اینکه سوار کار شد، در
پی برقراری استبداد «ولایت فقیه» بود و با هر کسی که کلمهیی در مخالفت با ولایتفقیه میگفت، با برچسبهایی از قبیل منافق، ضداسلام، زندیق، ملحد و… مقابله میکرد.
خمینی پس از رفراندوم تعیین نظام سیاسی کشور و ”جمهوری اسلامی“ مورد نظر خودش، از آنجایی که تلقی او از اسلام حاکمیت آخوند و حاکمیت خودش بود و هیچ ارزشی برای رأی مردم و حاکمیت مردم قابل نبود، نقض عهد دیگری که کرد این بود که مجلس مؤسسان قانون اساسی را که مورد اتفاقنظر تمامی گرایشات و جریانهای شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی بود، به مجلس خبرگان آخوندی تبدیل کرد.
اگر خمینی به مجلس مؤسسان که مجلسی فراگیر از طبقات و اقشار مختلف بود تن میداد، مطمئناً نمیتوانست آنطور که میخواست قانون اساسی مورد نظر خود وآخوندها را برمردم تحمیل کند، لذا به جای مجلس مؤسسان مجلس خبرگان آخوندی را برمردم تحمیل کرد.
مجلس خبرگان دست پخت و مورد اعتماد خمینی نیز تفکرات پوسیده و ارتجاعی آخوندی را بهعنوان قانون اساسی برمردم تحمیل کرد.
بر اساس مشی دموکراتیک، نمایندگان مردمی که رژیم قبلی را سرنگون کرده و آن را نامشروع اعلام کرده بودند، باید قانون اساسی نظام آینده را مینوشتند که دربرگیرنده گرایش اکثریت مردم و نمایندگان آنها باشد، اما از آنجایی که خمینی میدانست که اگر بپذیرد که نمایندگان واقعی مردم و نه یک مشت آخوند و عناصر وابسته به حکومت آخوندی در مجلس مؤسسان قانون اساسی را تدوین کنند، کنترل این مجلس از دست او خارج میشود و قانون مورد نظر او یعنی «اصل ولایتفقیه» تصویب نمیشود نقض عهد کرد و از تشکیل مجلس مؤسسان و ورود نمایندگان واقعی مردم به آن جلوگیری کرد.
چنین بود که خمینی دجال با سرقت رهبری انقلاب ضدسلطنتی وبا نقض عهدهای مکرر، عقاید پوسیده خود و قوانین حکومت مطلقه فقیه یعنی سلطنت مطلقه آخوند را برمردم تحمیل کرد و سی و پنج سال مردم ایران را گرفتار این حکومت جهنمی کرد.
او در جریان قیام، فرصتطلبانه خود را با تودههای مردمی که آزادی میخواستند و در حال سرنگون کردن استبداد سلطنتی بودند، همراه نشان میداد.
خمینی قول میداد که اگر زمام امور را بهدست بگیرد بهدنبال قدرت و حاکمیت نخواهد بود، به قم خواهد رفت و به طلبگی خواهد پرداخت.
در حکمی هم که به بازرگان، بهعنوان نخستوزیر دولت موقت داد، قید شده بود که کار اصلی این دولت برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.
خمینی در بدو ورودش به ایران میگفت همه مشروعیتش را از مردم میگیرد و در سخنرانیاش در بهشت زهرا گفت: ”من به پشتوانهٴ این ملت، دولت تعیین میکنم. من بواسطه اینکه ملت مرا قبول دارد“
در مورد شکل حکومت و نظام حکومتی ضمن تأکید براسلامی بودن آن میگفت، نظام حکومتی را رفراندوم مردم تعیین میکنند، اما قبل از اینکه رفراندوم برگزار شود در رفراندوم تعیین نظام حکومتی، مردم را تنها بین انتخاب جمهوری اسلامی، یا سلطنت مخیر ساخت، تا هرکس که به جمهوری اسلامی رأی ندهد به سلطنت طلب بودن متهم گردد.
یکی از سر آخوندهای رژیم نقل کرد که در همان اوایل ورود خمینی به تهران و هنگامی که هنوز در مدرسه علوی ساکن بوده، نامهیی از بازرگان آوردند که در مورد نام رژیم جدید، پیشنهاد کرده بود: ”پیشنهادش این بود که حکومت دموکراسی جمهوری اسلامی ایران باشد. من کاملاً یادم هست، امام این نامه را تا کردند، اون کلمه دموکراسی را با ناخن همان کلمه را با ناخن کندند، پاره کردند، انداختند دور. بعد نامه را باز کردند دادند دست آن کسی که آورده بود، فرمود حکومت جمهوری اسلامی، نه یک کلمه زیاد، نه یک کلمه کم“.
خمینی ولایتفقیه را «جعل قیم برای صغار» تعریف کرده و تصریح کرده بود که «قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد». این، همان سنگ بنای حاکمیت آخوندی است.
سارق انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران از همان روزی که سرکارآمد با نقض عهد شیوه دیکتاتوری مشی پلیدش را پیش برد.
یکی از موارد نقض عهد خمینی در مورد رفراندم برای نظام سیاسی کشور بود. در حالی که جریانهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی پیشنهادات و نظراتی در مورد نظام سیاسی و نحوه رفراندوم برای نظام سیاسی آینده را داشتند، خمینی تمامی پیشنهادات را ردکرد و مردم را مخیر بین دو گزینه سلطنت و جمهوری دلخواه خود و آخوندها کرد.
طبعاً مردم که برای سرنگون کردن نظام سلطنتی قیام کرده وتاج وتخت شاهنشاهی سرنگون کرده بودند، رایشان نسبت به سلطنت منفی بود و تنها گزینهیی که خمینی برای مردم باقی گذاشت رأی به جمهوری مورد نظر او بود.
دجال خونآشام از زمانی که روی کارآمد بهدنبال جمهوری یعنی حاکمیت جمهور مردم نبود، بلکه بهدنبال حاکمیت آخوند، آنهم آخوندهایی از نوع خودش بود.
بنابراین بعد از اینکه سوار کار شد، در
پی برقراری استبداد «ولایت فقیه» بود و با هر کسی که کلمهیی در مخالفت با ولایتفقیه میگفت، با برچسبهایی از قبیل منافق، ضداسلام، زندیق، ملحد و… مقابله میکرد.
خمینی پس از رفراندوم تعیین نظام سیاسی کشور و ”جمهوری اسلامی“ مورد نظر خودش، از آنجایی که تلقی او از اسلام حاکمیت آخوند و حاکمیت خودش بود و هیچ ارزشی برای رأی مردم و حاکمیت مردم قابل نبود، نقض عهد دیگری که کرد این بود که مجلس مؤسسان قانون اساسی را که مورد اتفاقنظر تمامی گرایشات و جریانهای شرکت کننده در انقلاب ضدسلطنتی بود، به مجلس خبرگان آخوندی تبدیل کرد.
اگر خمینی به مجلس مؤسسان که مجلسی فراگیر از طبقات و اقشار مختلف بود تن میداد، مطمئناً نمیتوانست آنطور که میخواست قانون اساسی مورد نظر خود وآخوندها را برمردم تحمیل کند، لذا به جای مجلس مؤسسان مجلس خبرگان آخوندی را برمردم تحمیل کرد.
مجلس خبرگان دست پخت و مورد اعتماد خمینی نیز تفکرات پوسیده و ارتجاعی آخوندی را بهعنوان قانون اساسی برمردم تحمیل کرد.
بر اساس مشی دموکراتیک، نمایندگان مردمی که رژیم قبلی را سرنگون کرده و آن را نامشروع اعلام کرده بودند، باید قانون اساسی نظام آینده را مینوشتند که دربرگیرنده گرایش اکثریت مردم و نمایندگان آنها باشد، اما از آنجایی که خمینی میدانست که اگر بپذیرد که نمایندگان واقعی مردم و نه یک مشت آخوند و عناصر وابسته به حکومت آخوندی در مجلس مؤسسان قانون اساسی را تدوین کنند، کنترل این مجلس از دست او خارج میشود و قانون مورد نظر او یعنی «اصل ولایتفقیه» تصویب نمیشود نقض عهد کرد و از تشکیل مجلس مؤسسان و ورود نمایندگان واقعی مردم به آن جلوگیری کرد.
چنین بود که خمینی دجال با سرقت رهبری انقلاب ضدسلطنتی وبا نقض عهدهای مکرر، عقاید پوسیده خود و قوانین حکومت مطلقه فقیه یعنی سلطنت مطلقه آخوند را برمردم تحمیل کرد و سی و پنج سال مردم ایران را گرفتار این حکومت جهنمی کرد.