ولوله بر سر انتشار سند صوتي منتظري بعد از 28 سال، هر روز در ديکتاتوري ولايتفقيه اوج تازهاي ميگيرد و سرکردگان نظام، هشدارهاي «خطر» به همديگر ميدهند.
مضمون مشترک واکنشهاي مشترک در اين رابطه را به روشني ميتوان در رسانه هاي رژيم ديد. براي نمونه روزنامة حکومتي وطنامروز در شمارة 23 مرداد خود اين عبارت را استفاده کرده «همافزایی گروههاي شرق و غرب ایران با محوریت مجاهدين برای ایجاد ناامنی»، يا سرمقالة ارگان بسيج ضدمردمي موسوم به جوان اين عبارت را بهکاربرده است: «همگرايي اخير و ديدار محمود عباس با مريم رجوي بخشهايي ديگر از يک پازل خطرناک است». رسانه هاي ديگر هم از عباراتي مثل هم افزايي براي تحريک نسل جوان و همگرايي براي غائله آفريني را استفاده کردند.
پس همينطور که روشن است، مضمون مشترک واکنشهاي رژيم، وحشت از افزايش حمايت جهاني از مقاومت ايران تحت عنوان هم گرايي با مجاهدين يا براي محور کردن مجاهدين عليه رژيم است که يکي از نمونه هاي اين همگرايي انتشار سند صوتي منتظري درست در بحبوحة اين تحولات است.
اما در رابطه با علت وحشت رژيم از اين همگرايي بايد گفت که خود همگرايي که به تنهايي موضوع ترس نيست. نتيجة اين همگرايي است که اينطور رژيم را به وحشت انداخته. چه نتيجهاي:
روزنامة حکومتي حمايت، امروز نوشت: «شکی نیست که همه این اتفاقات، اجزای یک پازل از پیش طراحی شده علیه جمهوری اسلامی هستند». يا ارگان بسيج ضدمردمي در سرمقالهش، مينويسد: «هدف از باز نشر اين مطالب (سند صوتي منتظري) صرفاً حمايت کساني است که... براندازي نظام اسلامي را به انتظار نشستهاند... اما آنچه که به انتشار اين نوار در شرايط کنوني اهميت ميدهد... پيوند زدن سعوديها با مجاهدين و ... ديدار محمود عباس با مريم رجوي (است که) بخشهايي ديگر از اين پازل خطرناک هستند». پس ميبينيد که خودشان صحبت از تکميل يک «پازل خطرناک» در برابر رژيم ميکنند. حالا چرا تکميل اين پازل، خطرناک است؟ همين ارگان بسيج ضد مردمي، ميگويد: «ورود بيت منتظري به صحنه حمايت از مجاهدين... با هدف تحريک نسل جوان... براي غائلهآفريني آينده است!»؛ غائلهآفريني هم در فرهنگ رژيم، اسم مستعار قيام و انفجار اجتماعيه که سرنگوني رژيم را، در پي خودش داره. خبرگزاري حکومتي ايلنا هم در همين رابطه مي نويسه: «در حال حاضر بخشی از دشمنی با نظام اسلامی توسط مجاهدين است که منتظر فرصت هستند تا ضربه بزنند!». پس وحشت رژيم از ضربهاي بنيادين هست که اين همگرايي و پازل خطرناک، اون را در چشمانداز نزديک قرار داده.
حالا با توجه به اينکه ما شاهد هستيم که رژيم با بحرانهاي اصلي مانند برجام، بحران اقتصادي و بحران منطقهاي روبروست، پس چرا اين «همگرايي» را تهديد اصلي ميداند؟
در پاسخ بايد گفت که اين بحرانها براي رژيم خيلي جدي هستند. اما درجة جديت و خطرناک بودنشان براي نظام فقط به خاطر خودشان نيست؛ بلکه به اين خاطر هست که چون در برابر رژيم، مقاومتي هست که شعار و خطش سرنگوني تماميت اين رژيم است و بيش از 35سال همچنان بر سر اين شعار ايستاده و با رژيم چنگ در چنگ بوده و به قول سرمقالة روزنامه بسيج ضد مردمي، از هر فرصتي براي ضربه به نظام استفاده کرده است.
آري خطر اين جاست که وجود چنين مقاومت بزرگ، سازمانيافته و قدرتمندي اين بحرانها را در راستاي خط سرنگوني، سمت و جهت ميدهد. بنابراين، وقتي رژيم ميبيند که اين همگرايي و پازل خطرناک در حال تکميل شدن است، - که به گفتة خودشون به معني تقويت، گسترش و مشروعيت دادن بيشتر به مجاهدين است- و ميبيند که خط سرنگوني پيش ميرود، البته که همين مقاومت را تهديد اصلي خودش مي داند، چون اگر بر فرض اين مقاومت نبود، بحرانهاي نظام هرچه قدر هم که بزرگ باشد خطرناک نيست چون رژيم مي تواند آنها را به سمت ديگري به جز سرنگوني سمت بدهد. در اين حالت همة بحرنها خطرناک مي شوند و مي بينيم که رسانه هاي رژيم روي چه واقعيتي انگشت گذاشته اند. منظورآنها از «پازل خطرناک» هم همين است .
مضمون مشترک واکنشهاي مشترک در اين رابطه را به روشني ميتوان در رسانه هاي رژيم ديد. براي نمونه روزنامة حکومتي وطنامروز در شمارة 23 مرداد خود اين عبارت را استفاده کرده «همافزایی گروههاي شرق و غرب ایران با محوریت مجاهدين برای ایجاد ناامنی»، يا سرمقالة ارگان بسيج ضدمردمي موسوم به جوان اين عبارت را بهکاربرده است: «همگرايي اخير و ديدار محمود عباس با مريم رجوي بخشهايي ديگر از يک پازل خطرناک است». رسانه هاي ديگر هم از عباراتي مثل هم افزايي براي تحريک نسل جوان و همگرايي براي غائله آفريني را استفاده کردند.
پس همينطور که روشن است، مضمون مشترک واکنشهاي رژيم، وحشت از افزايش حمايت جهاني از مقاومت ايران تحت عنوان هم گرايي با مجاهدين يا براي محور کردن مجاهدين عليه رژيم است که يکي از نمونه هاي اين همگرايي انتشار سند صوتي منتظري درست در بحبوحة اين تحولات است.
اما در رابطه با علت وحشت رژيم از اين همگرايي بايد گفت که خود همگرايي که به تنهايي موضوع ترس نيست. نتيجة اين همگرايي است که اينطور رژيم را به وحشت انداخته. چه نتيجهاي:
روزنامة حکومتي حمايت، امروز نوشت: «شکی نیست که همه این اتفاقات، اجزای یک پازل از پیش طراحی شده علیه جمهوری اسلامی هستند». يا ارگان بسيج ضدمردمي در سرمقالهش، مينويسد: «هدف از باز نشر اين مطالب (سند صوتي منتظري) صرفاً حمايت کساني است که... براندازي نظام اسلامي را به انتظار نشستهاند... اما آنچه که به انتشار اين نوار در شرايط کنوني اهميت ميدهد... پيوند زدن سعوديها با مجاهدين و ... ديدار محمود عباس با مريم رجوي (است که) بخشهايي ديگر از اين پازل خطرناک هستند». پس ميبينيد که خودشان صحبت از تکميل يک «پازل خطرناک» در برابر رژيم ميکنند. حالا چرا تکميل اين پازل، خطرناک است؟ همين ارگان بسيج ضد مردمي، ميگويد: «ورود بيت منتظري به صحنه حمايت از مجاهدين... با هدف تحريک نسل جوان... براي غائلهآفريني آينده است!»؛ غائلهآفريني هم در فرهنگ رژيم، اسم مستعار قيام و انفجار اجتماعيه که سرنگوني رژيم را، در پي خودش داره. خبرگزاري حکومتي ايلنا هم در همين رابطه مي نويسه: «در حال حاضر بخشی از دشمنی با نظام اسلامی توسط مجاهدين است که منتظر فرصت هستند تا ضربه بزنند!». پس وحشت رژيم از ضربهاي بنيادين هست که اين همگرايي و پازل خطرناک، اون را در چشمانداز نزديک قرار داده.
حالا با توجه به اينکه ما شاهد هستيم که رژيم با بحرانهاي اصلي مانند برجام، بحران اقتصادي و بحران منطقهاي روبروست، پس چرا اين «همگرايي» را تهديد اصلي ميداند؟
در پاسخ بايد گفت که اين بحرانها براي رژيم خيلي جدي هستند. اما درجة جديت و خطرناک بودنشان براي نظام فقط به خاطر خودشان نيست؛ بلکه به اين خاطر هست که چون در برابر رژيم، مقاومتي هست که شعار و خطش سرنگوني تماميت اين رژيم است و بيش از 35سال همچنان بر سر اين شعار ايستاده و با رژيم چنگ در چنگ بوده و به قول سرمقالة روزنامه بسيج ضد مردمي، از هر فرصتي براي ضربه به نظام استفاده کرده است.
آري خطر اين جاست که وجود چنين مقاومت بزرگ، سازمانيافته و قدرتمندي اين بحرانها را در راستاي خط سرنگوني، سمت و جهت ميدهد. بنابراين، وقتي رژيم ميبيند که اين همگرايي و پازل خطرناک در حال تکميل شدن است، - که به گفتة خودشون به معني تقويت، گسترش و مشروعيت دادن بيشتر به مجاهدين است- و ميبيند که خط سرنگوني پيش ميرود، البته که همين مقاومت را تهديد اصلي خودش مي داند، چون اگر بر فرض اين مقاومت نبود، بحرانهاي نظام هرچه قدر هم که بزرگ باشد خطرناک نيست چون رژيم مي تواند آنها را به سمت ديگري به جز سرنگوني سمت بدهد. در اين حالت همة بحرنها خطرناک مي شوند و مي بينيم که رسانه هاي رژيم روي چه واقعيتي انگشت گذاشته اند. منظورآنها از «پازل خطرناک» هم همين است .